داکترسیدحلیل الله هاشمیان/ در مقالۀ داکترصاحب کاظم ….

0 1,002

داکترسیدحلیل الله هاشمیان                                                                    5   اپریل  2017

در مقالۀ داکترصاحب کاظم بازگشت سید محمود پاچا به افغانستان جَعل شده

هموطنان محترم! امروز مقاله ای  بقلم داکتر صاحب کاظم تحت عنوان (تذکری چند در بارۀ بازگشت سیدمحمودکنری به افغانستان در سراج التواریخ)، مورخ 31مارچ، را درین پورتال خواندم، وبسیار تاسف کردم شخصی بمنظور مغشوش ساختن تحقیق من، حتی سراج التواریخ را جَعل کرده، یعنی متن سراج التواریخ را بدلخواه خودش ، و بمنظور ناقص نشان دادن اقتباسات ومدعیات من، تغییرداده است.  شخصی درمقالۀ داکترصاحب کاظم از صفحات 236 و682 جلد چهارم سراج التواریخ، نام “سیدمحمد” راخودش بقلم خود{سید محمود} ساخته، متاسفانه  من جلد چهارم سراج التواریخ را فعلا به دسترس ندارم، اما هردو نام “سیدمحمد” و{سید محمود}(که نام {سیدمحمود} را کاتب اآن مقاله خودش خلق کرده) هردو نام غلط است، وبرای ثبوت این جعلکاری  توجه شما را بمطالب  و اسناد و اقتباسات ذیل معطوف میخواهم:

در بخش ششم تحقیقم دربارۀ سیدجمال الدین افغانی که هنوزهم درستون برگزیده ها موجود است، درصفحۀ 7 همین تحقیق زیرعنوان (سیدمحمود پاچا آخرین حکمران کنر) مطلب ذیل درج شده است است:

“مرحوم سیدمحمود پاچا باخانوادۀ خود ازطریق جاله و دریا ابتدا بمناطق سرحدی رفته به انتظار کمک انگلیس بود، ولی آن کمک نرسیدو مایوس شد وبدربار انگلیس در هندوستان پناه بر ودرهمانجا وفات کرد. اما فرزندش مرحوم سیداحمد پاچا بامادرخود بی بی مریم جان (که دخترکاکای امیر عبدالرحمن خان میشد) بفرمان امیرعبدالرحمن خان وبا دریافت مصارف سفریه بکابل آمدند(اصل فرمان امیرعبدالرحمن خان به امضاء خودش، نزد هاشمیان موجود است)”.

درمتن بالا نوشته بودم که ( سیمحمودپاچا در هندوستان وفات کرد)، پس یک شخص مرده و دفن شده چطور میتواند به افغانستان بازگشت نماید؟ علاوتا نوشتم که سید احمد پاچا(پسر سیدمحمود پاچا) بامادرخود وبا دریافت مصارف سفریه از طرف امیرعبالرحمن خان بکابل برگشت وفرمان امیر درین باره نیز نزدمن موجود است. معلوم است که داکتر صاحب کاظم متن فوق را نخوانده ، که درغیرآن قبل ازینکه متن سراج التواریخ را تغییربدهد، میتوانست یکبار از من تلفونی یا توسط ایمیل یا درپورتال در زمینه استیضاح نماید، ولی درعوض تصمیم گرفتند با نشر یک متن جعلی، مرا “دروغگو” معرفی سازند.

درپاراگراف دوم صفحۀ  7 ازقلم مرحوم پوهاند عبدالحی حبیبی اقتباس شده بودکه “… وچنانچه گفته شد {سیدمحمود} بعداز اعلان پادشاهی درکنر ازجنرال غلام حیدرخان چرخی در سنه 1882م شکست خورد و به قریۀ متایی مومند پناه برد، تاکه درسال 1866 به قلمرو انگلیسی پناهنده شد وباتنخواه ماهوار دوهزارروپیه دررواولپیندی وحسن ابدال مقیم گشت و بعد از1905م درگذشت وبساط فیودالی کنر برچیده شد.”)نگاه:: “نسب وزادگاه سیدجمال” ، حبیبی، ص 76).

اگرداکتر صاحب کاظم  بقلم وتحقیق من باور نداشت، بقلم وتحقیق مورخ معروف پوهاند حبیبی باید باور میکرد که وفات مرحوم سیدمحمودپاچا را در سنه  1905 م درحسن ابدال تصدیق کرده است. پس یک شخص متوفا ودفن شده در(حسن ابدال) چطور به افغانستان بازگشت نموده میتواند؟

پروفیسر لودویک آدمک که تحقیق او در بارۀ مرحوم سیدمحمودپاچا درصفخات 8 و9 بخش ششم تحقیق من اقتبا س شده، درقسمت اخیر آن مینویسد: ” …{سیدمحمود} تاماه جنوری  1886 نزدیک سرحدات افغانستان اقامت داشت، به امید اینکه اگر امیرعبدالرحمن وفات نماید، و او بتواند دوباره به کنر برگردد، اما درهمان ماه سیدمحمود امیدخود را از دست داد وبه هند برتانوی آمد وشرایط حکومت هند را قبول کرد- سیدمحمود در (ابت اباد) و(حسن ابدال) زندگی میکرد…” – آدمک ، صص  183-184 – پروفیسر آدمک نیر ازوفات مرحوم سیدمحمودپاچا درهندوستان خبرداده که من بخاطرجلوگیری از طوالت کلام اقتباس نکرده ام، ولی داکتر صاحب کاظم کتاب اورا نزدخود دارد ومیتواند ازبقایای صفحۀ  135کتاب آدمک  یقین حاصل کند که سیدمحمودپاچا درهند  وفات کرده است.

درپاراگراف اخیر صفحۀ 9 بخش ششم نوشته بودم که “… قرار روایات خاندانی مرحوم سید احمد پاچا میخواست با مادر خود بکابل بیاید، اما پدرش ممانعت میکرد مرحوم سیداحمدپاچا آرزوی آمدن خود را بکابل  قبلا به امیرعبدالر حمن خان نوشته بود وهنگامیکه پدرش وفات کرد، عریضۀ دیگری به امیر فرستاد که تفصیل آن درمتن فرمان جوابیۀ امیر عبدالرحمن خان درج میباشد- وقتی سیداحمد پاچا بکابل رسید، او را با اعزار پذیرفت ودرقصر کوتی ستاره دربیکتوت پغمان جاداد…”

داکتر صاحب کاظم متن بالارا که از وفات سیدمحمودپاچا و از برگشت پسرش مرحوم سید احمد پاچا بدربار کابل خبر میدهد، نیرنخوانده، نام “سیدمحمد” را که درهیچ جای تحقیق من ذکر نشده، خودش به {سیدمحمود} تغییرداده ویک نام وخبرجعلی را درپورتال نشر کرده است.

به اطلاع هموطنان محترم با ارائۀ یک سند تاریخی (متن فرمان امیر عبدالرحمن خان بعنوان سیداحمد پاچا) میرسانم که مرحوم سیدمحمودپاچا در( حسن ابدال) هندوستان وفات کرد ووصیت کرده بود که جسدش در کنر دفن شود- اما قرار روایات خاندانی حکومت هند بمشورۀ امیرعبدالرحمن خان اجازه نداد ودرهمانحا (حسن ابدال) دفن شد-  سیدمحمودپاچا در هندوستان ازغفلت و نامردی های انگلیس درمورد خود ، چندبار بدولت انگلیس درلندن شکایت کرده واسنادی راکه قبلا نمایندگان انگلیس به او داده بودند ارائه کرده بود (آدمک درتحقیق خود درین موضوع اشاره کرده)-  دولت هندبرتانوی بسیار سعی کرد اجازۀ برگشت اورا ازامیرعبدالرحمن خان بکنرحاصل نماید، حتی انگلیس حاضر شده بود باقیات مالیات اورا بپردازد، اما موفق نشد- امیر عبدالرحمن دراثر اصرار انگلیس بیک شرط موافقت کرده بود که سیدمحمودپاچا رادر کابل می پذیرد، امابه کنر رفته نمیتواند-  اما سیدمحمودپاچا می ترسید که اگر برگردد ، حتی در راه کابل کشته خواهدشد. اما یگانه پسرش سیداحمدپاچا که جانشین پدر بود، ومناسبات پدر وپسردرهندوستان (بالای همین موضوع برگشت به کابل)خراب شده بود، سیداحمدپاچا ومادرش آرزوی برگشت  بکابل را  داشت وقبل از وفات پدرعریضه ای درین مورد به امیرعبدالرحمن فرستاده بود. عریضۀ او منظور شده و فرمان امیربعنوان سیداحمد پاچا  برای تادیۀ  مصارف هشتاد نفر   اعضای خانوادۀ اومنظور شده بود، اما وقتی فرمان به پشاور رسید، سیدمحمودپاچا وفات کرده بودومرحوم سید  احمدپاچا باوالدۀ خود (دختروزیرمحمداکبرخان) بکابل برگشت که این موضوعات در فرمان امیرعبدالرحمن خان بعنوان سیداحمد پاچا نیزذکر شده و اینست  نقل آن فرمان و متن اصلی آن فرمان در ضمیمه تقدیم میشود:

عالیجاه سیادت وارادت نشان سیداحمدخان پسرسیدمحمودخان کنری،  حال مقیم سیالکوت هندوستان  را واضح خواطر صداقت ماثر اینکه :عریضۀ مرسولی شما مرقومۀ 2 شهرذیقعده الحرام همرای خطی که ازجهت خود بجهت  عالیجاه کرنیل غلام رسولخان  نوشته بودید، مشروحاازنظرانور والاشرف گزارش حاصل نمودند-  درباب قبله گاه خود نوشته بودید که برعکس تمنا و آرزومندی سابقۀ خود ازآمدن کابل نادم شده، کمافی السابق خیال اقامت درهندوستان دارد وخودمن با والده و تعلقات ذکور واناث  خود که قریب هشتاد نفر میشوند بهمان اراده وعزیمت ماقبل خود راسخ العقیده بوده، عازم و روانۀ دارالسلطنۀ کابل میباشم،  حتی اینکه اگر ادای چهار هزار روپیه قرض داری و تهیۀ اسباب لازمۀ سفرمن هم از دولت خداداد کرده نشود، بذوق وتمنای خواطر خودشرفیاب دربارمعلی میشوم واز دولت عالیۀ هندتنخواه مقرری و دیگر گرفتاری بهیچ امر ندارم ومعطل بحصول جواب عریضۀ خود هستم که اجازه حاصل کرده عازم صوب مقصود شوم – لهذا بجواب شماارقام میشود که پدر شما را دراول هم سرکار والا از طریقۀ ترحم و مهربانی  که به احوال مردم افغانستان دارند، ملتمس او را نیزاجابت فرموده اجازت به آمدن کابل دادیم، وبعدازآنکه بدولت عالیۀ برتانیه پابند بعضی حرفهاگردیده  بطرف سیالکوت مقررگردید،  نیرازطریقۀ حمیت و شیوۀ مسلمانی چند مراتبه  در خصوص مرخصی  او همرای نایب السلطنه بهادردولت هندهم سوال وجواب فرموده شد، تا اینکه آنها هم بلوازم دوستی و اتحاد دولتین امر مرخصی نموده  همۀ شما راماذون به آمدن کابل فرمودند-  حال که باز پدر شما صلاح کارخود رابتوقف  هندوستان دیده و خیال آمدن کابل را نداشته باشد، سرکار والا هم با او کاری و تکلیف ندارند، اگربیاید یا نیایدخود او بکارخود مختار است، رخصت ازدولت هند واجازۀ آمدن کابل از حضور مبارک هردو برای او میسر شد، حال خود میداندوکارو عمل خود-  در باب خودشما که بعزیمت خود ثابت قدم بوده به اشتیاق بسیار آرزومند اینطرف میباشید، بسیار خوب بخیریت همراه جمعیت متعلقۀ خود و والدۀ خود بیائید- برای عالیجاه کرنیل غلام رسولخان فرمان صادر نمودیم  که مبلغ چهار هزار روپیه کلدار قرض شما را هم بدهد وسررشتۀ تدارکات لازمی سفر شما راهم از طرف دولت خداداد بکند، که در آنجا بچیزی محتاج وپریشان نشوید وخود او نیز همراه شما الی کابل بیاید که در بین راه سررشتۀ گذران مایحتاج  شما را نموده، به آسوده گی  وخواطرجمعی شرفیاب دربار معلی شوید- بجهت نایب السطنه  بهادر هندوستان هم در باب آمدن شمااطلاع دهی شده است- چون ازطرف آنها بموجب احکامی که در امرمرخصی شما در سیالکوت  صادر نموده بودند، اجازه حاصل  دارید، بخیریت و خواطر جمعی  عازم و روانۀ دارالسلطنۀ کابل شده شرفیابی حضور راحاصل دارید، فقط – تحریر یوم دوشنبه 26 دیقعده الحرام 1312 – امیر عبدالرحمن دستخط نمودم  فقط . “”

ملاحظات تایپست توام با بعضی روایات :

1) دراصل این فرمان، امیرعبدالرحمن برنگ سرخ(امیرعبدالرحمن دستخط کردم فقط) نوشته است.

2) چون امیر بالای سیدمحمود پاچا قهر است، بقلم خود درسطراول فرمان از نام “سیدمحمودخان” کلمۀ “سید” را برنگ سرخ سه بار خط کشیده است که درکاپی فرمان نیز دیده میشود.

3) قرارروایات اعضای خانواده، مرحوم سیدمحمودپاچا میگفته: “اگر بکابل بروم؛  حتی دربین راه کشته میشوم …”

4) امیرعبدالرحمن حتی از سیداحمد پاچا پسرسیدمحمودپاچا میترسید که مبادا بکنر رفته آشوبی برپا سازد، چنانچه درمتن فرمان نوشته او را تحت الحفظ  بمعیت کرنیل غلام رسولخان  بکابل خواست – قرارروایات خانواده، به سید احمد پاچا درجلال آباد اجازه داده نشد که نماز جمعه را درمسجد ادا کند، بلکه با یک رسالۀ مجهز 40 نفری بکابل  آورده شد. اما درکابل امیر دردربار عام سیداحمد پاچا را به بسیار عزت و حرمت پذیرفت و قدراست دم راه اوبرخاست وبغل کشی کرد و اورا در پهلوی خود جا و هم در غوری خود نان داد.

5) سیداحمد پاچا تا زنده بود (تا اواخر دورۀ سلطنت امیر حبیب الله خان)،  بخود او واولادش اجازۀ رفتن بجلال اباد وکنر داده نشد، ونه املاک موروثی او درکنر مسترد گردید.

باذکر مراتب فوق، من در شش بخش تحقیق خود تاجائیکه اسناد موجود ومیسربوده، ارائه کرده ام، ودرغیرآن به روایات خاندانی اکتفا شده است – حق مسلم هر افغان است که درمورد شش بخش تحقیق من هرسوالی داشته باشد، بسیارخوش میشوم در پورتال مطرح نماید ، ویا اگر خواسته باشد بشخص خودم مراجعه کند، اما جعل کردن نام ها از یک اثربسیار معروف مانند سراج التواریخ به همان ضرب المثلی میماند که “”اگرکفرازکعبه برخیزد، کجاماند مسلمانی””. و با تاکید  موکد علاوه میکنم که در هیچ جای سراج التواریخ راجع به برگشت  سیدمحمود پاچا به افغانستان یا کابل در دورۀ امیر عبدالرحمن خان مطلبی ذکر نشده، اما راجع به برگشت یگانه پسر وجانشین سیدمحمود پاچای کنری، یعنی مرحوم سیداحمد پاچا وعرایض و تقاضای او برای اجازۀ بازگشت بکابل واعطای مصارف سفریۀ شان توسط امیر، مطالبی بسیار مختصر درسراج التواریخ نوشته شده که من هم خوانده بودم، لیکن درحال حاضر جلد چهارم سراج التواریخ را نزد خود ندارم، آن کتاب  نزد یک دوستم میباشد، بعدازمطالعۀ آن درآینده صحبت خواهیم کرد. کسانیکه جلد چهارم را دارند، لطفا به صفحات (236 و 682) مراجعه کنند و ببینند که آیا نام (سیدمحمودپاچا) طوریکه داکتر کاظم ادعا میکند، درآن صفحات وجوددارد،  یا اینکه توسط داکتر کاظم خلق شده است – اگرسیدمحمودپاچا به افغانستان برمیگشت و درکنریا کابل  وفات میکرد و دفن میشد، سادات کنر مقیم کابل  ازموقعیت قبر او خبرمیداشتند، اما پسرش سیداحمدپاچا که درکابل وفات کرده ، قبر آنمرحوم درعقب مقبرۀ تمیم انصار درمقبرۀ سادات کنر در شهدای صالحین موجود است ، وقبرمرحومه مادرش ( بی بی مریم جان) نیزدرپهلویش قراردارد.

متن فرمان امیرعبدالرحمن خان بعنوان مرحوم  سید احمد پاچا را در ضمیمه مطالعه میتوانید .

به ارتباط مشروعیت لقب شهید برای (شهید میراکبرخیبر)، که موقف من میباشد،اگر داکترصاحب کاظم صحبت وفتوای علمای  دینی را لازم میدانند، چونکه اکثرآنها در شمال کلفورنیا سکونت دارند ویک تلویزیون اسلامی هم درآنجا میباشد، من حاضرم فاصلۀ 800 میل را طی کرده آنجا بیایم. باعرض احترام– سیدخلیل الله هاشمیان– 5 اپریل  2017

عرض سپاس وامتنان

ازهمه هموطنان محترم که بمناسبت مریضی من در شفاخانه پیامهای همدردی و محبت آمیز فرستادند، مراتب تشکرات و امتنان عمیق خود را تقدیم میدارم- اگرچه مشکل صحی که بخاطرکبرسن عاید شده، رفع نگردیده وگاه و ناگاه مرا بشفاخانه میکشاند، اما من نمیخواستم موجب پریشانی دوستان محترم شوم – پیام شخصی که نسبت غیرحاضری خود درپورتال تنها به پنج تن از مسئولین پورتال ارسال کرده بودم، یک اطلاعیۀ شخصی بود، نه برای نشر، اما اینکه محترم کاسی صاحب آنرا لازم دیده نشرکردند، اینکار درصلاحیت شان میباشد وبرای من قابل احترام است. آنچه بجناب محترم کاسی صاحب یاددهانی میکنم وعدۀ شان است که قبل از استعفی خود ازتصدی این پورتال پیام وایمیل طولانی مرا بنام آقای فواد ارسلا پیدا کرده ونشرکنند- خدانکند که ایشان ترک وظیفه کنند و آن پیام بی نشر بماند- معهذا سفارش دوستانه من اینست که چون  درین منجنیق گیرمانده اند، درموقف استعفی خود تجدید نظرکنند.

بپرسش جناب آقای سیدهاشم سدید به ارتباط عدم ازدواج  علامه سیدجمال الدین افغانی  بعرض میرسد که آن علامه صدسال قبل از تاریخ تولد من میزیسته، اززبان اودرین مورد چیزی نشنیده وننوشته ام- جواب من  به  پرسش محترم نوری آزادی نظرو معلومات شخص خودم بوده و پیشنهاد سلطان عبدالحمید خلیفۀ عثمانی را که درکتابها خوانده بودم نیزضمیمۀ آن ساخته بودم. اما معلوماتیکه شما ازکتاب (مفخر شرق، سیدجمال الدین اسد آبادی – ترجمه ونگارش سید غلام رضا سعیدی ) درین باره منتشرساختید جامع و مکمل تر بود- من این اثرراتاکنون ندیده ونخوانده ام، لهذا معلومات شما را عینا  برای آرشیف خود کاپی برداشتم- میدانم در ایران بیشتر از صد اثر درباره سیدجمال الدین نشر شده – درفرانسه سه نفر ودرامریکا چهار نفر تیزس های داکتری خود را به ارتباط مبارزات سید برای بیداری شرق نوشته اند- درمصروسودان و لبنان نیز آثار زیاد نشر شده که ما خبرنداریم- بشما بهتر معلوم است وقتی تابوت سید را بکابل می آوردند، به استثنی ترجمۀ (تمت البیان …) توسط مرحوم محمدامین خان خوگیانی که 25 سال قبل ترجمه شده بود ودرچند مورد معلومات ناقص هم دربرداشت که توسط یکعده افغانها بعدا بدون تدقیق وتعمق تقلیده شده است، اثردیگری در افغانستان وجود نداشت- اما بعدازسیمینار بین المللی دردورۀ جمهوریت در سال 1355 شمسی وتحقیق مستند ومستدل مرحوم پوهاند حبیبی که درآن سیمینار توزیع شد، دیگر از ایران صدای (سیدجمال الدین همدانی) بالا نشد، ویا اینکه من خبرندارم.  مقالۀ شما دربارۀ سید یک سلسله واقعیت ها رابیان کرده وسوالاتیکه مطرح کرده اید، مستحق آن میباشید، اگرجه شما دراکثرموارد ازنشرات ایرانی وموقف ایرانیها دربارۀ سیدجمال حمایت کرده اید.- در بارۀ  محیط رشد و تحصیلات وپشتو که زبان مادری سیدجمال بوده، در بخش ششم تحقیق من معلوماتی به اساس شواهد و روایات درج میباشد، چه کند بینوا بهتر ازین ندارد. با احترام – سیدخلیل الله هاشمیان

 از محترم آقای فواد ارسلا که هویت شاعر ایرانی (عادل) را افشا کردند تشکر میکنم- از آنجائیکه اشعار ومطالب نشر شده درپیام  قبلی من در (کلکین نظریابی) ازیک مقالۀ منتشره درپورتال اقتباس شده بود، هویت آقای (عادل) درآنجا یا معلوم نبوده ویا من دقت نکرده بودم- اما بعدازافشاگری شما ملتفت شدم که حدودششماه قبل نیز در بارۀ (فارسی پرستی) همین آقای عادل چیزی نوشته بودم وشما هم چیزی نوشته بودند- متاسفانه حافظۀ من روز بروزقدرت خود را باخته میرود وبا آنچه باقی مانده باید بسازم. لطفا یاد آوری تانرا به آقای کاسی دوام بدهید- با عرض احترام – سیدخلیل الله هاشمیان

ازمحترم نویسندۀ با استعداد آقای حنیف رهیاب رحیمی نسبت به یاد آوری شان تشکر میکنم- درپیام قبلی علاوه براینکه از خلاقیت واستعداد عالی شما در نوشتن داستانهای (فولکلوریک و فانتزی) تقدیر وتمجید کرده بودم ، یکعده کلمات عامیانۀ زبان دری را در یکی از داستانهای اخیر تان نفهمیده بودم وازجناب شما معنی یا تفسیرآنهارا تقاضا کرده بودم – ما مردم که از محیط زبان دری دورمانده ایم، از اصطلاحات ارزشمند عامیانه روز تا روز بیگانه شده میرویم- یک گله مندی هم شامل آن پیام بود که استعداد  شما بهمه ملت افغان تعلق دارد، چرا مقالات خواندنی تانرا تنها بیک پورتال ارسال میکنید ؟ آن پیام من در اواسط ماه مارچ ارسال شده، حتما در (آرشیف نظریابی) موجود است، لطفا آنرا پیداکرده، توضیحات مطلوب را ایمیل کنید. با عرض احترام – سیدخلیل الله هاشمیان –  5 اپریل

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Leave A Reply