بیست و شش۲۶ بار سوء قصد علیه شاه امان الله

کاندید اکادمیسین سیستانی

0 1,491

   ۲۶/۱۰/۲۰۲۰

 

۲۶بار سوء قصد علیه شاه امان الله

مدخل:

 دربررسی زندگانی سیاسی غازی امان الله خان، یکی از مسایل قابل توجه،تلاش برای حذف فزیکی او است که پس از سلطنتش هم از سوی مدعیان سلطنت سازماندهی شده وهم توسط جواسیس واجنتهای انگلیس صورت گرفته تا اورا از میان بردارند وترور کنند.

سوال پیدا میشود که آیا شاه امان الله شاهی خشن ومستبد وعیاشی  مثل پدرخود بود که برای از بین بردنش بیش از ۲۶ بار تلاش صورت گرفت ؟

تاریخ گواهی میدهد که، شاه امان الله برعکس پدرش، شاهی روؤف، مهربان، دموکرات،روشنفکر وآزادیخواه پرشور و عاشق استقلال افغانستان بود وبه همین خاطر همزمان با اعلام سلطنت خود، دم از استقلال کامل افغانستان زد واستعمار انگلیس را که تا آنروز آفتاب در مستعمراتش غروب نمیکرد، به مصاف فراخواند وبا وجود فقدان تجهیزات مدرن جنگی ونیروی نظامی کافی جنگ استقلال را آغاز کرد و پس ازیک ماه نبرد انگلیس را ودار به معاهده صلح راولپندی و برسمیت شناختن استقلال سیاسی  کشورنمود.

لئون پولادا، نویسندۀ امریکائی مینویسد:

« برخلاف آن‌هایی که گمان می‌کنند امیر آدم ترسو بود، باید گفت که امان‌الله خان آدم شجاع و نترسی بود. او حتی در جرگه و نشست آن‌هایی که علیه او شورش کرده و‌ با سیاست‌های او مخالف بودند بی‌باکانه حاضر می‌شد و به ایراد سخنرانی می‌پرداخت، در حالی که بیم آن می‌رفت که آنها امیر را هدف قرار بدهند.

باری زمانی که از پغمان تنها با موتر خود به‌طرف کابل روان بود مورد حمله مسلحانه قرار گرفت. بدون این‌که او بداند حمله‌کننده‌ها چند نفر هستند موتر را توقف داده حمله‌کننده را که تنها یک نفر بود دستگیر نموده و در مسیر راه به پوسته پولیس تسلیم می‌کند. فلسفه سیاست او، تا حد ممکن عدم به کارگیری خشونت در مقابل شهروندان کشور خودش بود، سیاستی که به هیچ وجه با سیاست جدش، امیر عبدالرحمن خان همخوانی نداشت.

امان‌الله خان را می‌توان بدون شک آغازگر فصل نو و تجددخواهی در تاریخ افغانستان دانست. گام‌ های را که او برداشت، در صورتی که عملی می‌شد، ساختارهای سیاسی و اجتماعی افغانستان را دگرگون ساخته، افغانستان را امروز در زمره ملت‌های با افتخار و متمدن منطقه قرار می‌داد. »[1]

محقق امریکائی، ریه تالی استوارت، درکتاب خود(آتش در افغانستان) درمورد امان الله خان  مى نويسد: « اميران سابقه افغانستان متکبرو مغروربودند و تماس با ايشان دشواربود، اما امان اﷲ خان برعکس شخصيت دموکرات داشت و مانند هارون الرشيد اکثراًبدون [گارد] محافظ دربازارهاى شهرگردش ميکرد و بامردم مخلوط و محشورميگرديد. از تشريفات بدش مى آمد و خود را مانند افغانهاى ديگرحساب ميکرد و احساس برترى نمى نمود. امان ﷲ خان يک ملى گراى وطن دوست و پشتى بان آزادى شرق بود و خيلى ها شهرت يافت و محافظه کاران را به وحشت انداخت. او صادق بود و در عصرى ساختن کشورش خيلى ها جدى گرديد. » [2]

      خانم ریا تالی درجای دیگری از کتابش  اينطور مينويسد: « امان ﷲ خان يک حکمرانى بود که نه درشرق ديده شده بود و نه درغرب . هيچ پادشاهى بدون بادى گارد و کش و فش ( تشريفات خاص امنيتى) جايى نمى رفت. اما برعکس امان ﷲ خان هرجا ميرفت و بامردم ملحق ميگرديد. افغانها فکرميکردند شخصى که در پهلوى شان ايستاده شايد امان ﷲ خان باشد. شايد وى را درجاده ببينند که با مردى در حال صحبت کردن و سخن زدن است. فاميل وى بر او اعتراض ميکردند که (مواظب خودش باشد) امان ﷲ خان ميگفت: ملت بادى گاردمن است. امان ﷲ خان ديوانه وار به مردم افغانستان عشق داشت، اما تصور هم نمى کردکه عين عشق و علاقه را مردم به وى نشان بدهند. آنهايى که طرز پيش آمد وى را خوش نداشتند عده قليلى بيش نبودند که اکثريت مردم آنها را از صحنه بيرون کردند…[3]

چندين مرتبه عليه وى سوء قصدنمودند، در راه پغمان سوء قصد کننده را خودش دستگيرنمود. يکى از سوء قصد کنندگان که يک چشم داشت (محمداختر)خواست خودش رابکشد ولى موفق نشد، شاه امان ﷲ خان ميخواست او را عفوکند، از او پرسيد: تصورکن که خودت پادشاه بودى و در مقابل چنين توطئه ئى مانند خودت چه اقدام ميکردى ؟ وى جواب داد: من توطئه گر را اعدام ميکردم. امان ﷲ خان دوباره پرسيدکه هرگاه تراعفوکنم ، باز کوشش ميکنى که مرا به قتل برسانى ؟ توطئه گر يک چشمه گفت : بلى، بعد امان ﷲ خان با غم و غصه امر اعدام وى را داد. »[4] معهذا دشمنان او در همسوئی با استعمار تلاش ورزیدند تا او را ازصحنه زندگی حذف کنند.

مرحوم پوپلزائی درکتاب خود(سلطنت شاه امان الله واستقلال مجدد افغانستان) خبرمیدهد که در پایان نخستین ماه سلطنت امان الله خان توطئه ای کشف شد که دشمنان قصد کرده بودند تا از راه مسموم ساختن غذا شاه را از بین ببرند. پوپلزائی میگوید، وقتی شاه ازاین توطئه مطلع گردید گفت:«من خود وعده داده ام  حیات خود را در مدافعه استقلال فدا می کنم،وفرقی نمیکند بوسیلۀ زهر کشته شوم،یا شمشیر!»[5]

پوپلزائی این توطئه را مربوط به همان شبکه ای میداند که چهارماه بعد میخواستند شاه را در محل بند قرغه ترورکنند ولی قبل از اقدام دستگیر ومحکوم به اعدام شدند. درهرحال این مساله سبب پریشانی اطرافیان ومنسوبین شاه گردید و علیاحضرت مادر شاه، نظام الدین خان (پسرمامای خود را) علاوه بروظیفۀ ناظمی وسرشته داری دربار،رئیس پیشخدمتان حضور مقررکردتا سه وقته غذای شاه را قبل ازگذاشتن  روی میز غذاخوری، کنترول وامتحان کند وبعد صرف شود.

سوء قصد برشاه امان الله در بند قرغه:

پوپلزائی مینویسد که :«در برج سرطان سال ۱۲۹۸ ش [شام روز ۳۰رمضان ۱۲۲۷ق/۳۰جون ۱۹۱۹م]درین وقتی که اعلیحضرت غازی به یک عده رجال دربار نشان وفا اعطاء و به دست خود به سینه های شان الصاق نمود… در حالی که بعموم محبوسین امر عفو و تخفیف معیاد فرمود، سردار عنایت الله خان معین السلطنه را از حبس رها و برای نائب السلطنه اجازه داد تا با عائله خود بدون قید و تکلیف و اما در داخل ارگ بگذراند  و هم دوستان و اخلاص مندان خود را میتواند بپذیرد و تا آنکه این اندازهٔ لطف و ترحم موجب یک فتنهٔ خیلی بزرگ گردید.

عالیه بیگم «بنت سردار نور احمد خان امین الوجوهات» که عیال نائب السلطنه و هوا خواه اعادهٔ سلطنت شوهر خود بود، جمعیتی از نوکران نائب السلطنه را بر علیه اعلی حضرت امان الله شاه تحریک بقتل نمود، نفری سوء قصد موقع حمله در داخل شهر نیافته، عزیمت اعلیحضرت را در ایام شدت تابستان بطرف پغمان انتظار می بردند.

پوپلزائی در ادامه میگوید:درماه سنبله که شاه به سواری اسپ به پغمان رفته بود، گروهی که محمداختر برای ترور شاه آماده کرده بود در بند قرغه کمین گرفتند، اما پلان ، ترورستان توسط استخبارات امانی کشف وازجانب عساکر دولتی محاصره شدند و بعد از رد وبدل فیر تفنگ وزخمی شدن چند تن دستگیرشدند. افرادی که  حاضر وآماده به ترور شاه شده بودند همگی از کارمندان وهواداران امیرنصرالله خان بشمول قاری عبدالرحیم علومی ومیرزانایب شاعرومنشی خوشنویس بودند. دستگیرشدگان بعد از استنطاق درحضور شاه وقاضی القضات به جرم خود اعتراف کردند وگفتند به تحریک ورهنمایی محمداختر دست به چنین کاری زده اند.وقتی عساکر برای دستگیری محمداختر، خانه او را بمحاصره کشیدند، محمداختراز ترس وعاقبت کار خود ترسید و با تفنگچه خودکشی نمود.

پوپلزائی درادامه میگوید:” بعد از کشف این توطئه بود که شاه دوباره سردار نصرالله خان را از سراچه ارگ به برج جرثقیل فرستاد فرستاد وبراو سخت گرفت تا درگذشت.” پوپلزائی محرکه این سوء قصد را عالیه بیگم خانم نایب السلطنه میداند. [6]

اما غبار، اقدام ترور شاه امان الله را توسط محمداختر، بتحریک انگلیس دانسته مینویسد :”محمد اختر خان پسر ناظر محمد صفر خان امین الاطلاعات بود که خودش و خاندانش با استعداد ادبی و سیاسی از مخالفین سرسخت استعمار انگلیس بشمار میرفتند. ناظر محمد صفر خان از همکاران وفادار نائب السلطنه به همین سبب یکبار محبوس گردیده بود.پسرش محمدانورخان بسمل جزء مشروطه خواهان افغانستان داخل زندان ارگ شده و برادرش محمد اختر خان دهباشی سراوسان حضور امیر حبیب الله خان از خدمت طرد شده بود. اما نائب السلطنه محمد اختر خان را در آغوش گرفت و جزء مصاحبین خود قرار داد و بعد ها او را در عوض پدرش امین الاطلاعات مقرر کرد و  امور سرحدات آزاد افغانستان را در دست او گذاشت. امیر امان الله خان این خاندان را از خدمات دولتی معزول نمود، معهذا محمد انور خان بسمل که از مشروطه خواهان قدیم بود، طرفدار رژیم مترقی امیر امان الله خان بود. در چنین فضائی ناگهان یک مسلمان هندوستانی بنام ملاء عمادالدین ازپشاور وارد کابل شد و به فعالیت آغاز کرد. این آدم زرنگ و چالاک از قبل افغانستان را می شناخت و معمولا خودش را از راه جاسوسی بکابل مربوط نموده بود….. اینک او باز [بکابل] رسید و به تدریج محمد اختر خان را که در سراسر سرحدات آزاد مشهور بود،به این خیال آورد که بیکار در افغانستان نشستن بیسود است، بایستی در سرحدات آزاد رفت و فعالیت کرد، ولی همینکه محمد اختر خان حاضر شد او قضیه ظلم امان الله خان را بر نائب السلطنه پیش کشید. در نتیجه محمد اخترخان به تشکیل یک جمعیت سری متشکل از تعدادی اشخاصی پرداخت…..مرام این جمعیت کشتن امیر امان الله خان و در نتیجه نجات دادن نائب السلطنه بود.»[7]

غبار در ادامه میگوید که «محمداختر گرفتار وشاه شخصاً از او پرسید که اگر رها شوی باز چه میکنی ؟ مردجواب داد: اگر رها شوم بازهم تراخواهم کشت.» [8]

مکثی براین روایت غبار:

بقول فیض محمدکاتب در سراج التواریخ،محمداختر ومحمدانور به اتهام ترور امیرحبیب الله  از سوی مستوفی الممالک میرزامحمدحسین خان در لست مشروطه خواهان داده شده بودند وامیر حبیب الله با کشتن هفت تن از رهبران شان، بقیه را به زندان محکوم نموده بود (سراج التواریخ ،جلد چهارم، بخش سوم،صفحه ۳۷۷-۳۷۹) موضوع زندانی شدن این دوبرادرربطی به امیرامان الله ندارد. پدرشان یعنی ناظرمحمد صفرخان بقول فیض محمدکاتب ،درزمان امیر حبیب الله ،محبوب ترین کارمند امیر بود، زیراهر روز چند تا دختر زیبا روی باکره را به او تقدیم میکرد(سراج التواریخ، جلد چهارم ، بخش دوم، ص۳۸۸)،  پس اگردر زمان امیرشهید بندی شده باشد باید به علت تاخیر در ارائه خدمات خصوصی امیر بندی شده باشد نه بخاطر ضدیت با انگلیس!!

غبار دلیل نفرت محمداختر را از شاه امان الله برطرفی او از وظیفه اش[استخبارت قبایل) وانمود میکند. به نظرم پای این استدلال کمی میلنگد. امیرنصرالله خان صرف  برای شش روز درجلال آباد امیر بود. که سه روز آن به تدفین وفاتحه گیری امیرشهید گذشت وسه روز دیگربه خاموش کردن شورش سپاه جلال آباد، او حتی فرصت تعیین وزرای خود را هم نیافت، تا چه رسد به اینکه خاندان ناظر محمد صفرخان را به مقامات بلندی منصوب کرده بتواند! وامان الله خان آن خانواده را از وظایف دولتی سبکدوش نموده باشد!

طبعاً دولتی که با یک اقدام انقلابی روی کار آمده باشد، نمیتواند بربلند پایگان حکومت قبلی اعتماد کند وآنها را بوظایف شان ابقا نماید.امان الله خان نیز بعداز کسب قدرت، همکاران نزدیک امیر نصرالله خان رابشمول خودش ازکار برکنار ویا حبس نمود ولی چهارماه بعد که توطئه ترور شاه در بند قرغه نزدیک بود عملی گردد، محمداخترخان ازاد ودرخانه  خود بود و عساکردولتی برای دستگیری اش خانه وی را محاصره کردند واو ازترس دست بخودکشی زد ولی نمردمگراز یک چشم کورشد.  اینکه غبار میگوید خاندان ناظر محمدصفر دشمن سرسخت انگلیس بود، بجز محمدانوربسمل که عضومشروطه خواهان بود ،کسی دیگری از آن خانواده دشمن سرسخت انگلیس نبود وبنابرین امین الاطلاعات(رئیس استخبارات) او نیز دشمن سرسخت انگلیس شمرده نمیشد، زیرا کدام عمل ضد انگلیسی از او درجایی ثبت نشده است، برعکس محمداختر وقتی از زبان ملاعماد پشاوری(جاسوس انگلیس) میشنودکه امان الله خان برسردارنصرالله خان ظلم میکند،چنان  براشفته میشود که برای ترور شاه امان الله جمعیتی تشکیل میدهد ؟؟؟غبار برای این گفتار خود سندی بدست نمیدهد، ولی همین روایت بیانگراین نکته است که محمداختر قبل از بقدرت رسیدن امان الله خان از طریق جواسیس مسلمان انگلیس با استخبارات هند برتانوی وابسته شده بود وعامل تطبیق توطئه انگلیس برای ترور شاه امان الله در بند قرغه شده بود که قبل از تحقق  کشف وخنثی گردید.

برای نخستین بار از زبان پوپلزائی مطلع میشویم که غبار از رفقای محمداختر بوده و بعد از کشف توطئۀ ترورشاه در بند قرغه و دستگیری اعضای شبکه ، غبار نیز به اتهام همین قضیه مورد سوء ظن  وتحت نظارت قوماندان امنیه  شجاع الدوله خان قرارگرفته است. چون غبار شخص زرنگ و نویسنده برجسته بود، بزودی خود را در قطار هواداران شاه امان الله  تثبیت کرد و هنگامیکه مدیر جریده ستاره افغان منهاج الدین شینواری با هیات ناقلین به قطغن فرستاده شد ، غبار با ضمانت شجاع الدوله خان، بحیث مدیر جریده ستاره افغان مقررگردید وهنگامی که شجاع الدوله بحیث والی هرات تعیین گردید (۱۳۰۰ش)، غبار را با خود به هرات برد.

روایت پوپلزائی دراین زمینه چنین است:« ملامنهاج الدین شینواری درسال ۱۲۹۹ ش مدیر جریده مذکور(ستاره افغان) مقررگردید.در برج جوزای سال مذکور وقتی مهاجرین هندی وارد کابل واز اول سرطان بطرف قطغن نقل داده شدند، ملا منهاج الدین از طرف مجلس مهاجرین درجمله هیات موظفین ناقلین بهمراه محمدامان خان حاکم مهاجرین فرستاده شد. و بعوض او میرغلام محمدحسینی (غبار) مدیر جریده ستاره افغان مقررشد.وسبب مقرری غبار این بود که مذکوررفیق  اخترمحمد پسرناظرمحمد صفرخان بود وبعد از واقعه قرغه[توطئه ترورشاه امان الله]- بقید نظرشجاع الدوله خان وزیرامینه سپرده شده بود وبقرارمعرفی وزیر امنیه به نگارندگی جریده مذکور وبه تضمین خود او فرستاده شد. ووقتیکه وزیرامنیه بحیث وزیرتنظیمیه هرات عزیمت نمود غبار را درجمله هیئات معیتی خود بهرات برد.(۱۳۰۰ ش)»[9]

تحقیقات داکتر زمانی دراین زمینه :

داکتر عبدالرحمن زمانی درکتاب گران سنگ خود«بازنگری دورۀ امانی وتوطئه های انگلیس» در باره تلاش برای کشتن شاه امان الله تحقیقات جالبی کرده است و اسناد  استخباراتی زیادی را ثبت وتحلیل نموده که آن کشور از کابل تا لندن واز لندن تا قاهره واز قاهره تا عربستان سعودی واز عربستان سعودی تا ترکیه و برلین و ایتالیا ، جواسیس متعددی بشمول سفیران واجنتان خود رابرای تعقیب وکنترول شاه امان الله گماشته  بود تا غازی امان الله را ترورکنند، این درحالی بودکه نادرشاه وبعد هاشم خان نیز برای ترور شاه درخارج از کشور به اعزام سریاور ومحافظ وسفیر ووزیرمختارخود از قبیل سید شریف کنری یاور نادرشاه،الله نواز خان سفیر واحمدعلی خان لودین وزیرمختار وعبدالحکیم محافظ خاص هاشم خان برای ترور شاه امان الله گماشته شده بودند ، ولی اکثریت این تلاش های درخارج توسط سرویس های جاسوسی روسیه کشف وبه موقع به دولت ایتالیا خبرداده میشد ودولت ایتالیا هم درحفاظت  شاه امان الله کوتاهی نمیکرد.

داکترزمانی کتاب (بازنگری دورۀ امانی وتوطئه های انگلیس) دریکجا مینگارد: «از لابلاى راپور هاى محرمانۀ  استخبارات انگليس معلوم ميشود که  طى شش ماه بين اکتوبر ١٩١٩ تا مارچ ١٩٢٠ سه سؤ قصد ناکام برجان  امان الله خان صورت گرفته است . سؤ قصد اول به تاريخ هفتم  ماه اکتوبر ١٩١٩ صورت گرفت، بعد از آن  به تاريخ   پانزدهم   فبرورى ١٩٢٠  و سومى آن هم به تاريخ  پانزدهم  مارچ ١٩٢٠.

  شعبۀ استخبارات ايالت سرحدى شمال غربى در ختم هفتۀ ٢٦ آگست ١٩٢٠ از کابل  اطلاع داد که سؤقصد ديگرى بر جان غازى امان الله خان صورت گرفته است . اين پانزدهمين  بار است که موصوف مورد سؤقصد قرار ميگیرد.  اين راپور از بين بردن قريب الوقوع  غازى امان الله خان را پيش بينى نموده مى افزايد که ” انتظار عمومى اينست که ديرى نخواهد گذشت که جاى وى را عنايت الله خان  خواهد گرفت”.[10] به رويت  اين سند استخبارات بريتانيا، تنها در ١٧ ماه اول سلطنت ١٥ سؤ قصد عليه  امان الله شاه غازى صورت گرفته است، يعنى بصورت اوسط تقريباً درهرماه  يک سؤ قصد. »[11]

بقول غبار،شاه امان الله هنگام پیش روی لشکر قومی قندهار بسوی غزنی، در ۲۸ حمل ۱۳۰۸مورد سوء قصد قرار گرفت.یک جاسوس انگلیسی در لباس ملا به بهانه عرض حال مردم غلزائی خود را به خیمه شاه رساند ومیخواست با تبر شاه را نابود کند ولی دستگیرشد واز لای کتابی که بهمراه داشت یک تصدیق انگلیسی کشف وجابجا اعدام شد.[12].

حبیب الله مشهور به بچۀ سقو نیز جایزه ۱۶۰ هزاری افغانی برای ترور شاه امان الله خان تعیین کرد وفیض محمدکاتب در ذیل وقایع ۲۶ حمل ۱۳۰۸ مطابق ۱۵ اپریل ۱۹۲۹،مینویسد که بچۀ سقو:« موسی خان قندهاری رئیس شرکت تجارت افغان وآلمان را با هفت نفر دیگر از قندهاریان به قتل امان الله خان برانگیخته و به مژده و نوید عطای زیادی ایشان را تطمیع و مامور کرد که او را هلاک سازند.»[13] اما قبل از آنکه موسی خان به این نیت خود موفق گردد، شاه از کشور خارج گردید.

بقول سردار کبیرالله سراج برادرزادۀ شاه امان الله، نادرشاه باری ترتیبات ترور شاه امان الله را درایتالیا گرفت واین وظیفه را به یاور خود سيدشريف خان [کسی که غلام نبی خان چرخی را با سرنیزه های عسکرخود در پیش زینه های قصر دلکشا  کشته بود]،سپرد تا به ایتالیا رفته شاه امان ﷲ را ترور کند. سید شریف یاور به ایتالیا رفت وتقاضای اجازه ملاقات با شاه امان الله را کرد، اما قبل ازدیدار باشاه امان الله تفنگچه ای از نزدش کشف شد که بعد به پولیس ایتالیا اعتراف کرد که نادرشاه او را برای ترور شاه امان الله به این کشور فرستاده است واگر موفق به دیدار او میشد، مجبوربود مطابق دستور نادرخان عمل کند.

پس از مرگ نادرشاه، صدراعظم هاشم خان نیز در صدد از میان بردن شاه امان الله درخارج کشوربرآمد. او ابتدا الله نوازخان خان را به حیث سفیر درآلمان فرستاد و میخواست شاه امان الله را ترورکند، ولی پولیس ایتالیا همراهان الله نواز را تلاشی و از نزد شان سلاح بدست آمد و بعد از تحقیق معلوم گردید که برای ترورشاه امان الله توظیف شده بودند. به تعقیب الله نوازخان، هاشم خان احمدعلی خان لودین را بحیث سکرتر سفارت روم فرستاد  ولی او هم موفق نگردید شاه را ترور نماید. بارسوم هاشم محافظ شخصی خودعبدالحکیم را به روم فرستاد، ولی او نیز درترورشاه ناکام شد.تا این وقت۲۴ بار سوء قصد علیه شاه امان الله صورت گرفته بود. درسفرادای فریضۀ حج شاه امان الله درسال ۱۹۳۴ نیز ترور شاه از سوی اجنت های اعزام شده  سردار هاشم خان صدراعظم به مکه وهم ازسوی اجنتان انگلیس منظورگردیده بود ولی موفق به تطبیق آن نشدند. تا بالاخره شاه را در۱۹۴۸ در ایتالیا توسط زهرمسموم ساختند که نزدیک بود بمیرد. بقول غبار « بعد از آنکه دشمنانش به او زهر دادند، ديگر تعادل فکرى و جسمى او برهم خورد و نمى توانست کارى از پيش ببرد.»[14]

اقدامات سردار محمد هاشم خان بعد ازقتل نادر شاه :

داکتر زمانی درکتاب خود(بازنگری دورۀ امانی وتوطئه های انگلیس)مینگارد: «جگړن فرويل  Major Farwell)) آتشۀ نظامى سفارت انگليس در کابل  خبر کشته شدن محمد نادرشاه را به دولتش اطلاع داده نوشت که « اعليحضرت نادرشاه حوالى ساعت ٢ و ٤٥ بعد ازظهر ٨ نومبر [١٩٣٣] در محفل چائى که توسط وزارت معارف تهيه شده بود، توسط يک متعلم مکتب آلمانى[15] به قتل رسيد.

قاتل پسر خدمتگار مرحوم غلام نبى خان  بوده و بنظر ميرسد که اين جرم  براى انتقام  از اعدام غلام نبى  [خان چرخى ]  باشد، که يکسال  قبل به همين تاريخ  صورت گرفته باشد.

شاه محمود خان  فوراً بعد از قتل تمام اعضاى خانوادۀ شاهى موجود در کابل، و متنفذين محلى بشمول حضرت  شوربازار  را جمع نموده  و محمد ظاهرشاه را بحيث پادشاه اعلام کرد.  گفته ميشود که  تخت به خود شاه محمود خان پيشکش شد، اما وى قبول نکرد…  مراسم  تدفين  صبح ٩ نومبر انجام يافت .  هيئت دپلوماتيک و يک جمعيت بزرگ  حضور داشتند، اما غيابت محمد ظاهر خان و شاه محمود خان مشهودبود.الله  نواز خان در مراسم تدفين نقش بارز داشت»[16].

اطلاع  کشته شدن نا به هنگام  محمد نادر شاه، پادشاه افغانستان  به تاریخ ۸ نومبر ۱۹۳۳ خبر داغ جهانی گردید. در  روم، خبرنگاران  به اقامتگاه  غازى  امان الله خان  هجوم بردند. امان الله خان، روز دیگر ناگزیر گردید با خبرنگاران مصاحبه نماید. او در گفتگو با خبرگزاری «رویتر» در حالی که پسر بزرگش هدایت الله وى  را همراهی می کرد، گفت که «هرگاه مردم افغانستان آرزومند بازگشت من با برنامه اصلاحات و ترقی ام باشند، همواره آماده هستم با همه توان به کشور خود خدمت نمایم»[17].  وى افزود که «نمی تواند از مرگ نادرشاه تا اندازه یی احساس رضایت مندی نکند، مگر در عین زمان متاسف است از این که پادشاه افغانستان کشته شده است».  او از دادن پاسخ به پرسش در باره بازگشت ممکنه اش به افغانستان، خود داری کرد.

پس از کشته شدن محمد نادر شاه، گرچه پسرش محمد ظاهر شاه (١٩ ساله)  در موجوديت کاکاهاى قدرتمندش سردار محمد هاشم خان، سردار شاه محمود خان و سردار شاه ولى خان  به تخت نشست، اما سردار محمد هاشم خان صدر اعظم بود که به ریاست  خاندان  یحیی خیل رسیده، و عملا فرمانروای کشور گردید.  سردارمحمد هاشم خان به کمک انگليس ها از مشکلات داخلى و خارجى ايکه  حکومت جديدبه ميراث برده بود، آگاه ميشد.  اين مشکلات  در امور داخلى شامل  عناصر طرفدار غازى امان الله خان، جمعيت “جوانان افغان”، حاميان محمود طرزى و خانوادۀ چرخى، روحانيون پر نفوذ،   و جامعۀ قبايلى متنفر از انگليس بود.

اقداماتى که  محمد هاشم خان صدراعظم براى  تحکيم  سلطۀ خاندانى در دست گرفت شامل ازبين بردن يا خنثى ساختن مخالفين عمده، ايجاد کنترول مؤثر تر بر اقوام (خصوصاً اقوام مشرقى و جنوبى)، کسب حمايت يا بى طرفى غلجى ها، و انکشاف مخابرات و مواصلات بمنظور تماس با اوضاع در  ولايات کشور و در صورت لزوم نقل و حرکت  قواى نظامى بود .

انگلیس ها غازى امان الله خان و گروپش را که ” امانیست” خوانده ميشدند،  تحت نظارت شديد داشتند. و ازدياد فعاليت ها و تلاش هاى  شانرا به آگاهى  سردار محمد هاشم خان رساندند. هاشم خان هم براى انتقام خون برادرش و هم براى زدایش تهدید خاندان حاکم، دو گروه را برای از بين  بردن  غازى امان الله خان و چهره هاى  سرشناس  حواریون او سازمان داد.

يک سند دفتر استخبارات وزارت داخلۀ هند بريتانوى نشان ميدهد که  الله نواز خان  بتاريخ ٢٠ دسمبر ١٩٣٣ بمقصد سفر به اروپا، ويزۀ ترانزيت هند را بدست آورده است.[18]

سند ديگر حاکيست که الله نواز خان، کسى که  در سال ١٩٣٢ مأموريت محرمانۀ نادرشاه را در اروپا به عهده داشت، يک بار ديگر به اروپا آمده و فعلاً در برلين ميباشد. [19]

وقتى سازمان های استخباراتى شوروی ازين طرح اطلاع يافتند،دولت روسيه که در رقابت شديد با انگليس ها قرار داشت،تصميم گرفت تا از غازى امان الله خان حمايت نموده و براى حفظ جان وى  تدابیر  لازمه  را  روی دست گيرند.

در ماه جنوری ١٩٣٤ سفارت شوروی از کمیساریای خلق در امور خارجی رهنمود گرفت تا شاه سابق  را از تهدیدی که متوجه اوست، آگاه سازد. قره خان، معاون کمیساریای خلق در امور خارجی به آگاهی پوتومکین، سفیر شوروی در روم رساند که الله نواز خان[20] ،  یاور خاص  محمدنادر شاه، [سید شریف پسرخاله نادرشاه] با گرفتن وظیفه سازماندهی کشتن امان الله خان به اروپا گسیل گردیده است.[21]

هاشم خان برای اطمینان بیشتر در نابود ساختن حتمی دشمن خونی خود، فرمان داد تا در پهلوی گسیل افراد خاص به اروپا، گروه دیگری  را به مکه بفرستند. چون امان الله خان تصمیم گرفته بود برای انجام فریضۀ حج برود.

اينکه چگونه دستگاه هاى استخباراتى و ديپلوماتيک انگليسى  فعاليت ها و حرکات غازى امان الله خان ، اعضاى خانواده  و حاميانش را تحت نظارت داشتند، براى بدست آوردن اطلاعات از چه شيوه هاى استفاده ميکردند;  اين  اطلاعات حاصله چگونه کار گماشتگان دولت را آسان ميساخت;  و بالاخره  اين حاميان و اطرافيان غازى امان الله خان چه کسانى بودند،  در صفحات بعدى  ذکر خواهد شد.  درين جا به يک نمونۀ از گزارشات استخبارات  انگليس  اشاره ميکنيم که  خوانندگان محترم خود مقاصد نهانى وتأثيرات روانى  آنرا بر محمد هاشم خان صدراعظم  و ديگر بازماندگان بر سر اقتدار خانوادۀ محمد نادرشاه درک کرده ميتوانند.

 در راپور بسيار محرمانۀ   ١٩ جنورى ١٩٣٤ مربوط به امور افغان ها ذکر شده است  که غلام صديق خان چرخى از چند هفته بدينسو در روم بوده و بصورت منظم  همنشين  شاه سابق، غازى امان الله خان، ميباشد. اخيرالذکر کاملاً اميدوار است که تابستان  امسال در کابل خواهد بود; درحقيقت وى منتظر کشته شدن برادران نادرشاه است که محتاطانه  طرح ريزى شده است . گفته ميشود که ترتيبات ذرايع قناعت بخش ارتباط با عناصر “جوانان افغان”  در افغانستان ، کسانى که  براى  سرنگونى رژيم موجود توطئه ميکنند، گرفته شده است .  غلام صديق خان مسئوليت اين کار را به عهده داشته و چند پايه ماشين چاپ (حد اقل سه پايه) براى کمک به انقلابيون به افغانستان فرستاده شده است. اين راپور علاوه ميکند :  امان الله خان انتظار دارد که در صورت مساعد شدن وقت رفتنش، ايتاليا در فراهمى زمينۀ سفر از طريق  روسيه کمک خواهد کرد.  وى ادعا دارد که با پادشاه ايتاليا روابط دوستانه دارد، و وزارت خارجۀ ايتاليا در حال حاضر علاقمندى نشان داده  است …شوروی ها همه اقدامات هاشم خان را که سرسختانه می کوشید بخاطر برادرش از امان الله خان و حواریون او انتقام بگیرد، زیر ترصد داشتند، و اين تلاش هاى مسکو تا اندازۀ در ناکامى  شکست  کوشش هاى  ترور غازى امان الله خان نقش داشت . مثلاً  الله نواز خان و افرادش  از سوی پولیس ایتالیا دستگير و سلاح های شان ضبط گردید، کاری که سر به رسوایی جهانی زد. [22]

اما اين ناکامى  الله نواز خان مانع انتقام جوئى  خانوادۀ  شاه مقتول نگرديده  و يکبار ديگر در ماه مى ١٩٣٤   احمد علی خان را به حيث سکرتر سفارت افغانستان  به روم فرستادند، تا به هر قيمتى که شده،  وظیفۀ سپرده شده به الله نواز خان  را به سر برساند.  هاشم خان  اينبار محافظ خاص خود، حکیم،  را نيز برای انجام اين  «اقدام»  به روم فرستاد. ممکن است اين احمد على خان همان احمد على خان لودين، رئيس اردو باشد که بعداً بحيث وزير مختار افغانستان در برلين تعين شد.

بار دیگر استخبارات شوروی به اطلاعات «گرانبهایی» در زمینه دست یافته، آن را از طریق سفارت شوروی در روم به دسترس غازى  امان الله گذاشت که بی درنگ تدابیر لازم  امنیتی را در زمینه روی دست گرفت.

به گفتۀ داکتر يورى تيخانف، خاور شناس روسى و نويسندۀ  کتاب سياست قدرت هاى بزرگ در افغانستان و قبايل پشتون (نبرد افغانى استالين) اکنون ناممکن است میزان مشارکت سازمان های اطلاعاتی شوروی در تامین امنیت امان الله خان در آن برهه را  روشن ساخت. مگر می توانیم  حدس  بزنیم که کاملاً امکان دارد این سازمان ها تنها به رساندن اطلاعات محرم از کابل به روم اکتفا نکرده باشند. معلوم ميشود  که پولیس و سرویس های  مخصوص  ایتالیا در سال ١٩٣٤  ناگزیر گردیدند مساعی همه جانبه یی را برای نگهبانی از امان الله خان روی دست بگیرند.  تيخانف ميگويد که در نتیجه، وابستگان و همخاندانی های نادرشاه با پی بردن به بیهودگی تلاش های خود ناگزیر گردیدند برنامه رسیدن به حساب امان الله در اروپا را از سر خود بکشند. با آنکه تلاش های مبنی بر مسموم ساختن او در مکه تا سال  ١٩٣٨ ادامه یافتند.»[23]

بالاخره اجنتان انگلیس درسال ۱۹۴۸ موفق شدند به امان الله خان زهر بخورانند. بقول غبار « بعد از آنکه دشمنانش به او زهر دادند، ديگر تعادل فکرى و جسمى او برهم خورد و نمى توانست کارى از پيش ببرد.»[24]. امان الله خان اگرچه  ازاین مسمومیت نجات یافت ولی دیگر جسم وروانش بشدت صدمه دید، وچهره اش تغییر کرد واو را خیلی مسن تر از سن حقیقی اش نشان میداد. دیگر از شوق وذوق سلطنت افتاد وبیعت نامه خود را عنوانی ظاهرشاه فرستاد.

بدین سان شاه امان الله بیش از همه رهبران سیاسی شرق مورد پیگرد  دشمنان خود قرار داشته است،واین دشمنان عبارت بودند از عالیه بیگم خانم سردارنصرالله خان،محمداختر(امین الاطلاعات سردارنصرالله خان)،نادرشاه، وبرادر او محمدهاشم خان صدراعظم ،حبیب الله بچۀ سقو ودرپشت سرهمگی انگلیس بود که داغ استقلال سیاسی افغانستان او را تا این حد هار ساخته بود.

پایان

مآخذ ومنابع این مقاله:

[1]- لیون بی پولادا،فصل ناتمام،ترجمه: مجیب‌الرحمن اتل، راه مدنیت، اسد ۱۳۹۸

[2]- ریاتالی استوارت، آتش در افغانستان ، (چاپ پشاور ۱۳۸۰) ص ٢٠٥

[3]- آتش در افغانستان، صص ٢٥،۲۰۴

[4]- آتش در افغانستان، صص ٢٥،٧

[5]-پوپلزائی،سلطنت شاه امان  الله واستقلال مجدد افغانتسان،ص ۱۳۲،بخش اول

[6]-پوپلزائی،سلطنت شاه امان  الله ،ص ۱۹۶-۲۰۱،بخش اول

 [7]- غبار،ج۱، ص ۷۴۷

[8]- غبار، ج۱،ص ۷۴۹

[9]- پوپلزائی، سلطنت امان الله شاه و ،بخش ۱،ص ۱۲۶

[10]. يادداشت محرمانۀ شماره ٣٥  شعبۀ استخبارات ايالت سرحدى شمال غربى براى ختم هفتۀ ٢٦ آگست ١٩٢٠.

[11]-داکتر عبدالرحمن زمانی،بازنگری دورۀ امانی وتوطئه های انگلیس،چاپ ۲۰۱۳،مسکا،ص۴۹۰

[12]- غبار،ج۱،ص ۸۳۳

[13]- فیض محمدکاتب،تذکرالانقلاب ، ص ۱۴۳

[14]- غبار ، ج ٢، ص ١٢٤

[15]. منظور مکتب امانى است که تحت رياست آلمان ها قرارداشت .  بعد از تخت نشينى محمدنادر خان و کمپاين ازبين بردن اسم و نشان امان الله خان مثل مکتب امانيه،  اسم مکتب امانى  هم  تبديل شد. بعد از آن اين مکاتب به نام هاى استقلال  و نجات  ياد ميشدند.

[16]- اسناد محرمانۀ آرشيف هند بريتانوى ، يادداشت شماره ٤٥ براى آخر هفتۀ  ٩ نومبر ١٩٣٣ .

[17]-  آرشيف دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه، فوند ٥٣٢، دوسيۀ مخصوص ٤، کارتن ١٣٢، صفحۀ ١٠٧ ( به حوالۀ تيخانف).

[18]. مکتوب محرمانۀ مؤرخ ٣ جنورى ١٩٣٤، شماره 20/P.F./31  دفتر استخبارات وزارت داخله  ( انتيليجنت بيوروى هوم ديپارتمنت).

[19].  اسناد آرشيف هند بريتانوى229 L/P&J (S)/ مؤرخ ٨ مارچ ١٩٣٤.

[20].  الله نواز خان ملتانى به استناد اسناد آرشيف هند بريتانوى، آقايان غبار، پوهاند حبيبى ، ظفر حسن ايبک و ادمک ، خاندان “نواز” سابقۀ طولانى در خدمت حکومت انگليس داشت . در دورۀ امانى يک شخصيت مشکوک بود. الله نواز خان که از هواداران سر سخت نادر شاه بود، در اوايل سلطنت محمد نادر شاه به غزنى فرستاده شد تا شيرآغا مجددى  ( نورالمشايخ) را تحت تعقيب داشته باشد، زيرا حکومت وقت بر شيرآغا مجددى چندان اعتماد نداشت . الله نواز خان بحيث ياور اول محمد نادرشاه  و به تعقيب آن به صفت وزير مقرر شد. الله نواز خان در سال ١٩٣٢ از راه هند بريتانوى با آزادى تام به اروپا رفت .  براى گفتگو در موضوع  جزاى قاتل سردار محمد عزيز در برلين  شرکت نمود. مدتى وزير  دربار و وزير فوائد عامه بود. بين سالهاى ١٩٣٥ و ١٩٤٥ بحيث سفير ( وزير مختار) افغانستان  در برلين ايفاى وظيفه نموده  و غلام صديق خان چرخى  و هواداران ديگر غازى امان الله خان را تعقيب ميکرد.

[21]. آرشيف سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند ٠٧١، سال ١٩٣٤، دوسيۀ مخصوص ١٦،  کارتن ١٧٠، صفحۀ ٩، به حوالۀ تيخانيف.

[22].  آرشيف سیاست خارجی فدراسیون روسیه، فوند ٠٧١، سال ١٩٣٤، دوسيۀ مخصوص ١٦،  کارتن ١٧٠، صفحۀ ٩، به حوالۀ تيخانيف.، صفحۀ ٢٦.

[23]-  داکتر عبدالرحمن زمانی،«باز نگری دورۀ امانی وتوطئه های انگلیس»چاپ موسسه انتشاراتی موسکا،۲۰۱۳،صص۴۸۳-۵۱۱

[24]- غبار ، ج ٢، ص ١٢٤

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Leave A Reply