پاسخ و توضیحی به سؤال هم وطن محمد یونس

محمد داؤد مومند

674

هم وطن محمد یونس ! شما در سایت تان، یعنی افغان جرمن، سؤالی را بدین عبارات عنوانی من مطرح ساخته اید:

محترم آقای داود مومند.

من آرزو ندارم در صحبت شما و آقای امین غبار داخل شوم، اما صرف میخواهم از شما سؤالی نمایم. در جوابی که به آقای امین غبار دادید، از ده سال دوره دیمکراسی ستایش کردید. من به یاد دارم که شما در یک مضمون تان که در جریده افغان ملت به نشر رسید از دیمکراسی آن دوره سخت شاکی بودید. فکر میکنم عنوان مضمون شما بود « دیمکراسی پر طمطراق طبقه حاکم افغانستان»

[طبقات حاکمه در افغانستان. مومند] به ارتباط نادرست تطبیق دیمکراسی به شدت انتقاد نموده بودید. من میخواهم بدانم که چرا دورۀ ده سال به اصطلاح دیمکراسی آن وقت [استعمال کلمه «به اصطلاح» در مورد دوره «دهه دیمکراسی» یک شعار احساساتی است و بنیان منطقی وعلمی ندارد. مومند] نزد شما بد بود و حالا بهترین دوره شناخته شده است. شاید بگوئید که آن دوره به تناسب دوره های بعدی بهتر بود. در این جا موضوع مقایسه مطرح نیست بلکه تحلیل از خود آن دوره مهم است که روی چه دلیل تغییر عقیده داده اید؟ از جواب تان اظهار امتنان مینمایم.ختم نوشته شما.

پاسخ و توضیح اینجانب به سؤال مطروحه تان.

نخست باید توضیح کنم که من از طرح سؤال یا سؤالات از جانب هرکسی که باشد هراسی ندارم مشروط بر اینکه طرح سؤال در فورم مهذبانه و مؤدبانه ارائه ګردیده و با معیار اخلاق مطبوعاتی و سلوک متعارف جامعه آنزمان ما در تضاد قرار نداشته باشد.

باید به عرض برسانم که سؤال مطروحه شما مرا پنجاه سال به عقب برد و یکی از تذکرات فقید موریس مترلینگ، فیلسوف و نویسنده توانای بلژیکی و برنده جائزه ادبی نوبل را بخاطرم آورد، ناگفته نماند که من یک تعداد آثار فقید مترلینگ را مطالعه نموده  و در صحبت ها و استدلال  خود از افکار و نظریات مترلینگ طلب استمداد میجستم، چنانکه مبتنی برتبلور همچو طرز اندیشه ها درگفتار و استدلالم، ذهنیتی به یکی از استادانم داده بود که مرا فیلسوف خطاب کند.

به خاطر دارم فقید مترلینگ در مقدمه یکی از کتب خود نوشته بود که:«ذواتی بر من اعتراض میکنند که در بسا موارد، خودت از مطلب یا مطالبی که در ابتداء کتابت از آن متذکر میشوی، در اخیر کتاب از بطلان آن صحبت میکنی »

مترلینگ در جواب خود تصریح میکند:« زمانیکه به قسمت اخیر کتاب میرسم، به درک حقایق جدیدی دسترسی پیدا میکنم که قبل بر آن آگهی نداشتم»

فقید مترلینگ کتب زیادی نوشته است، به استثناء کتاب تحقیقی که در مورد زندگانی زنبور عسل نگاشته و سال های متمادی روی آن کار کرده بود، فکر نکنم که در نوشتن آثار دیگر خود بیش از یک دو سال وقت بیشترمصرف کرده باشد، اگر فیلسوف مذکور در ظرف یکی دو سال با درک حقایق جدید، در نظریات خود تغییر عقیده میدهد، روی کدام دلیل منطقی رشد ذهنی و فکری مرا، که مقتضای طبیعی رشد و تکامل انسان است مورد اعجاب خود قرار میدهید؟

من به جز عنوان، محتوای مضمون خود را به یاد ندارم ولی از عکس العمل در محیط خاطراتی در ذهن است، چنانکه میر امین الدین انصاری سابق رئیس اداری وزارت مطبوعات که از دوستان پدر مرحومم بود، از آن مضمونم به حیث نوشته آتشین تذکر داد.

هموطن یونس! ازآن نوشته بیشتر از پنجاه سال میگذرد، اگر فیلسوف و نویسنده نامدار بلژیکی ظرف یک دو سال در آثار خود تغییر عقیده میداد، از محمد داؤد مومند که نه فیلسوف بود ونه برنده جائزه نوبل، بخصوص در آوان جوانی چه گلایه؟

کسیکه ملهم و متحسس از افکار انقلابی علامه داکتر اقبال و ابوالقاسم لاهوتی (نه در قسمت اشعار الحادی لاهوتی) و رهبران نهضت های انقلابی مانند سوکارنو، تیتو، غازی امان الله، ناصر، لوممبا، انکروما، سکوتوری و دیگران بود، نمیتوان توقعی بیشتر از این داشت، بی خبر از اینکه هرکس غازی امان الله و یا سوکارنو شده نمیتوانست، بی خبر از اینکه هر محیط و هر جامعه در ادوار حیات ملی  متکی بر شرایط خاص تاریخی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ثقافتی داخلی و خارجی خود، اقتضآتی خاص خود را دارد وباید مطابق به معیارها و اقتضآت خاص عینی و ذهنی جامعه اندیشید و عمل کرد.

تحلیل و درک همچو شرایط و خود را عیار کردن با همچو اقتضآت و ایجابات، نه تنها برای جوانان احساساتی و ملهم از افکار انقلابی و ترقی خواهانه کار سهل  و ساده نیست بلکه بسا ذوات دارای  تجارب سیاسی و فهم و دانش سیاسی در زمینه ناکام مانده و به بیراهه رفته اند. مثال بسیار برجسته در مورد، اشتباهات جبران نا پذیر غازی امان الله و بخصوص سردار صاحب داؤد خان است. که ضرورت به تفصیل ندارد.

تخریب دیمکراسی دوره شاه محمود خان غازی (در مورد متکی بر نظریات داکتر صاحب کاظم مضمونی خواهم نگاشت) و تخریب دیمکراسی دوره دهه قانون اساسی از جانب ایادی و مزدوران شوروی و چین، یک خیانت بزرگ ملی و در سطح گروه ها و روشن فکرام ملیگراء اشتباه بس بزرگ تاریخی بود، من خود را به حیث یک عضو بسیار بسیار کوچک جامعه مسئول میدانم.

به ثمر رسیدن نهال دیمکراسی جوان، ضامن سعادت و سر بلندی کشور و ملت افغان بود. ولی هزار افسوس که زمین این نهال را با مواد سمی سیاسی، چنان  فاقد رشد و نموی ثمر ساختند که استعمال  بم های ذروی اضلاع متحده در مناطق هیروشیما و ناگاساکی.

بعد ازاین مقدمه طبق خواهش شما عمدتاٌ از ابراز امثله اجتناب ورزیده، و بر تحلیل ماهیت دیمکراتیک دهه قانون اساسی تمرکز بسیار موجز مینایم، امیدوارم موجب قناعت خاطر تان گردد.

فراموش نکنید که بزرگترین و انقلابی ترین دست آورد غازی امان الله در ساحه داخلی، تدوین قانون اساسی و نظام نامه ها بود.

در همین موازات عالی ترین دست آورد دوره آزادی خواهانه و انسانی دهه دیمکراسی، تسوید و تدوین و توشیح قانون اساسی سال 1964 بود.

این قانون اساسی توسط نخبه ترین دانشمندان افغانستان تسوید گردید، این قانون اساسی در ادوار مابعد، مدل تمام قوانین اساسی بعدی در کشور بود، متکی بر نظریات اهل خبره و دانشمندان، قانون اساسی 1964 از نظر محتوی و ارزش های دیمکراتیک در منطقه و تمام کشور های اسلامی نظیر نداشت.

یکی از مواد انقلابی قانون اساسی مذکور، محروم ساختن اعضاء خانواده سلطنتی از اجاره کردن حکومت و انحصار قدرت حکومتی و دولتی بود.

تفکییک قوای ثلاثه به وجه احسن عملی گردید، انتخابات مستقیم و سری این دوره برای پارلمان و مؤسسات انتخابی نه تنها، درهیچ دوره ماقبل و مابعد نظیر نداشت بلکه از نظر شفافیت پاکتر از انتخابات در اضلاع متحده امریکا شمرده میشود.

جالب است که تمام مردم افغانستان در آن زمان متکی بر مندرجات و ارزش های دیمکراتیک قانون اساسی مذکور، بلا تبعیض از دادن حق رأی برخوردار بودند، در حالیکه سیاه پوستان اضلاع متحده، تا یک سال بعد در بزرگترین کشور دیمکراسی جهان از داشتن حق رأی محروم بودند.

این درسال 1965 بود که لیندن جانسن رئیس جمهور دیموکرات اضلاع متحده، قانونی را امضاء کرد که به اساس آن برای سیاه پوستان حق دادن رأی بدون تحدیدات و به شکل کامل داده شد.

یگانه استثناء و بی عدالتی، در دوره دهه دیمکراسی در مورد انتخاب  شهید میوندوال به ولسی جرگه از طرف سردار نور احمد اعتمادی  صورت گرفت، شخصیتی که شما محمد یونس او را بدون داشتن کوچکترین سند چندین بار یا مدرک، مخبر اضلاع متحده قلمداد نموده اید!!!!!

مردم افغاننستان مربوط به تمام اقشار، طبقات، سمت، اقوام، مذاهب، عشایر و ایدیولوژی های متفاوت جامعه، خود را در ساختمان  دولت سهیم میدیند و در آن سهیم بودند.

لیاقت و اهلیت و دانش و تحصیلات عالی معیار تقرر قرار گرفت. بطور مثال میتوان از ذواتی مانند داکتر یوسف خان، میوندوال، محمد موسی شفیق، داکتر ظاهر خان و غیره که از قشر متوسط جامعه نمایندگی میکردند در مقام های بزرگ دولتی یاد آوری نمود.

هم چنان از جناب داوی، علی احمد خان پوپل، داکتر صمد حامد، داکتر روان فرهادی، داکتر طبیبی، داکتر وکیل خان، داکتر ولید حقوقی و یک عده میرمن های فاضل و دانشمند در سطوح مختلف بدنه دولت و قوای ثلاثه میتوان تذکر داد.

به عبارت دیگر ما در افغانستان دانشمندان مسلکی و تکنوکراتی نداشتیم، که در چوکات دولت جذب نشده و از لیاقت و اهلیت شان روی دلائل سیاسی استفاده به عمل نیامده باشد.

لویه جرگه این دوره با لویه جرگه های کذایی و قلابی و نمایشی به شمول لویه جرگه سردار صاحب و ادوار مابعد از زمین تا آسمان تفاوت داشت.

استاد سیستانی دوره دهه دیمکراسی را در قسمت رشد و قوام اذهان مردم از طرق دسترسی به کتب به آثار مارکسستی و آزادی مطبوعات، جریانات سیاسی و غیره تعیین کننده دانسته، چنانکه در کتاب پنجاه مقاله خود به صراحت مینویسد:«بار دوم دیمکراسی با انفاذ قانون اساسی سال 1964 درعهد سلطنت اعلیحضرت محمد ظاهر شاه دوباره طلوع کرد. تمام سیاستمداران و دولت مردان افغانستان در سه دهه اخیر، محصول همان دوره ذهنیت ساز دهه دیمکراسی است که با کودتای داؤد خان ستاره دهه دیمکراسی افول کرد.»

یک عده منورین، عدم توشیح قانون احزاب را به عنوان یک خلاء حقوقی و قانونی در آن دوره مطرح میکنند.

دلیل عمده هراس پادشاه از توشیح قانون احزاب حمایت دولت اتحاد شوروی از جریان های مزدور دولت شوروی در کشور بود و قرار روایت یک عده مامورین وزارت خارجه افغانسستان، پادشاه در یک ملاقات خود با برژنف تشویش خود را در زمینه با او مطرح ساخته بود.

از طرفی هم عملاً این جریان ها به حیث احزاب عمل میکردند و مرامنامه های  حزبی خود را بدست نشر سپردند، در پارلمان از حزب خود نمایندگی میکردند و در تظاهرات و میتنگ ها شعار های حزبی خود را میدادند.

با چشم سر دیدیم که ایادی کرملن در مسئله آب هیرمند، ابتکار مخالفت را با معاهده آب هیرمند با ایران بدست ګرفتند و تمام جریان های ملی ګراء و شخصیت های ملیگراء درین قضییه با ایشان همدست و مؤتلف ګشتند.

بخاطر دارم محترم داکتر حیدر خان بارکزی لویناب شاغاسی، در یکی از این اجتماعات گفت که «ما از دشمن (منظورش ایران بود) تشکر میکنیم که ما را با هم متحد ساخت!!»

در صورت توشیح قانون احزاب باز هم احزاب چپی با حمایت صریح دولت شوروی دست بالا میداشتند زیرا جریان های ملیگراء نظر به پرنسیپ نمیتوانستند حمایت مالی و سیاسی جهان غرب و کشور های خارجی را حاصل کنند.

اساسی ترین مشکل افغانستان، مشکل خلاء در دیمکراسی نبود بلکه بزرگترین مشکل، وابستگی کشورما به حمایت اقتصادی و نظامی و سیاسی دولت شوروی بود.

فرزند نابغه کشور محمد موسی شفیق در نظر داشت که با انعقاد معاهده آب هیرمند با ایران باب جدیدی را در روابط با کشور های همسایه باز کند، قدم بسیار بزرگ بعدی حل معضله روابط سیاسی به پاکستان بود، دولت شوروی با صراحت ملاحظه نمود که سرمایه گذاری بزرگ دولت شوروی در افغانستان و منافع ستراتیژیک شان به ارتباط رسیدن به آب گرم با خطر بسیار جدی مواجه است، لذا چارۀ جز این نداشتند که به رژیم شاهی و دهه دیمکراسی از طریق کودتای سردار صاحب داؤد خان خاتمه بدهند.

محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم طی یک مصاحبه خود با تلویزون نور در ماه جولای سال 2008 چنین اذعان فرموده اند:«با آمدن موسی شفیق به حیث صدراعظم، شوروی ها متوجه شدند که افغانستان با وجود زحمات سی ساله شان، از زیر نفوذ شوروی خارج خواهد شد، لذا تصمیم گرفتند تا شفیق و نظام شاهی را از بین ببرند. و برای مرحله اول یعنی دوره انتقالی، داؤد خان را برای زعامت ترجیح دادند و مطرح ساختند.»

در نتیجه فکت ها، ثابت میسازد که دیموکراسی دوره دهه قانون اساسی، نه تنها در تمام کشورای اسلامی نظیر نداشت بلکه عادلانه تر از دیمکراسی اضلاع متحده به ارتباط تبعیض نژادی در برابر اقلیت های سیاه پوستان بود.

میخواهم به ارتباط اینکه احوال وظروف و شروط وشرایط زمانه و محیط چگونه  در قسمت تطور ذهنیت انسان ها تأثیر گذار است ذکر خیری از دانشمند قابل قدر مرحوم استاد نگاگر به عمل میآورم. مرحوم نگاگر در افغانستان یک  شعله جاویدی و ماویست یا ماو اندیشه بود، ولی تجارب روزگار و حقایق زندگی و درک سالم از اندیشه های مفکران و جامعه شناسان، به وی آموخت راهی که او میرود انجامش به ترکستان است، استاد نگارگر به تغییر عقایدش مجبور شد و به عوض ماو شناسی، توفیق، مولانا شناسی و بیدل شناسی را حاصل نمود. روح و روانش شاد باد.

هموطن یونس در قسمت اخیر این مقال مرتبط به شهامت اخلاقی تان سؤال و پیشنادی به شما دارم:

نخست، سؤال: شما کاملاً اطلاع دارید که شاغلی استاد سیستانی در دوره مزدوران کرملن عضو شورای انقلابی بود، دلیل اینکه چرا جناب شما در زمینه بر خلاف این جانب که بار ها سؤالات ناموزون و مخرش مطرح نموده اید، هرگز سؤالی خدمت سیستانی به ارتباط مأموریت و سوابق شان در شورای عالی  مطرح نساختید، چه خواهد بود؟

پیشنهادم خدمت تان: شما حتماً میدانید که شاغلی استاد سیستانی در دوره عضویت خود در شورای انقلابی بر عکس شاغلی رشتیا که در جراید دولتی آنزمان مضامین خود را بنام مستعاربدست نشر میسپرد، مضامین انقلابی و چپگرایانه خود را بنام اصلی خود یعنی اعظم سیستانی در جراید دولتی نشر میکرد.

استاد سیستانی در اخبار دولتی آنزمان مضمونی بدست نشر سپرد و در آن مضمون، رژیم جمهوری سردار صاحب داؤد خان را بنام «رژیم منفور داؤدی» مسماء ساخت. ولی اکنون همان استاد سیستانی دیروز، امروز شخصیت سردار صاحب داؤد خان را معادل غازی امان الله و حتی احمد شاه بابای کبیر میداند!!!

ممکن است جناب شما از استاد سیستانی دلیل همچو تغییر عقائد و اقتضاء پرستی اش را مورد استفسار قرار بدهید؟

من بی صبرانه منتظر ملاحظه همچو سؤال شما، عنوانی استاد سیستانی صاحب میباشم.

با عرض حرمت

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.