بچه سقو ثانی، در محکمه تاریخ /۵

محمد داؤد مومند

702

نگارش: کمیته وطنپرستان افغان

جنایات و قتل عام در منطقه افشار و ساحات نزدیک به آن:

با سرازیر شدن گروه های قلاده به گردن هفت گانه و هشت گانه تخلیق اسلام آباد و تهران به کابل، جنگ های تباه کن، روی انگیزه های مذهبی«شیعه و سنی»، منطقوی، و تباری وغصب قدرت دولتی آغاز یافت. درین جنگ های جنایت بار در حدود 65 هزار انسان، کودک و پیر و بُرنا، جان خود را در کابل از دست دادند و شهر تاریخی کابل را به یک کندواله مبدل ساختند.

 احمد شاه مسعود جهت سرکوب کردن و بمبارد مواضع حزب وحدت مزاری و حامیان هزاره اش، یکی از توپ های ثقیل را توسط هیلی کاپتر به دامنه کوه آسمایی انتقال داده بود.

قابل تذکر است که سران احزاب جهادی مخلوق پاکستان به تأسی از دعوت شاه عرب سعودی به آنکشور رفته و در مقام مکه معظمه بر قرآن مجید، با هم، تعهد اتحاد اسلامی نمودند، ولی همینکه به کشور برگشتند، تعهد در قرآن معظم و مقام ابراهیم، به طاق نسیان سپرده شد.

امروز ذواتی در سایت افغان جرمن در مورد شکستن تعهد قرآنی نادر شاه غازی، با بچه سقو غدار و نا مسلمان (سید کم اصل غبار، بچه سقو را مسلمان خوب میداند) به نوشتن بحر طویل میپردازند و آز تذکر و تحقیق جنایات گروه های جهادی بخصوص احمد شاه مسعود، بخاطر گل روی حامیان مقتدرش، طفره میروند.

اگر جهاد گروه های مخلوق پاکستان و ایران، صبغه و ماهیت اسلامی و فی سبیل الله میداشت، پس چرا میان خود ها، روی استخوان اقتدار، مانند سگ های دیوانه میجنگیدند؟

آیا این جنگ ها را میتوان عنوان اسلامی و جهادی داد؟

مگر احمد شاه مسعود، سردمدار بزرگ و کبیر همچو جنایت و برادر کشی نبود؟

 احمد شاه مسعود نه تنها به سلسله جهاد تجارتی خود، ملکیت عامه، اسلحه و مهمات مدرن اردوی آنوقت را به امر نواز شریف به لیلا م گذاشت و به فروش احجار کریمه گران قیمت مانند زمرد و لاجورد، به معامله گری در مارکیت های جهانی پرداخت، بلکه حتی به کشیدن پایپ لاین های قطور برقی زیر زمینی در کابل توسط تانک ها مبادرت ورزید، که در بازار های پاکستان به لیلام رسید.

یکی از دهشتناک ترین رویداد ها و جنایات احزاب جهادی درین دوره همانا جنگ و قتل عام در منطقه افشار است که با اتحاد احمد شاه مسعود پنجشیری و سیاف وهابی صورت پذیرفت. سیاف به حیث یکی از مهره های وهابی و ایجنت عرب سعودی، و سایقه ضدیت با کشور ایران و مذهب شیعه، با احمد شاه مسعود، پیمان اتحاد بست.

اینکه چرا آیت الله محسنی نیز درین جنایات، بر ضد حزب وحدت مزاری و به نفع قوت های اتحاد احمد شاه مسعود و سیاف شامل جنگ جنایت آفرین و برادر کشی گردید، احتمالاً انگیزه تلاش بدست آوردن زعامت تمام شیعه های ساکن کشور تحت قیادت خودش بوده باشد.

قوماندانی عمومی عملیات تهاجمی بر افشار مؤرخ ماه فبروری سال 1993 میلادی، که موجب قتل عام باشندگان منطقه افشار و جنایات هول انگیز در آن منطقه شهر کابل گردید، شخص شخیص احمد شاه مسعود پنجشیری به عهده داشت. احمد شاه مسعود پنجشیری به صورت مستقیم قوت های نظامی خود را به صورت مستقیم و رسول سیاف وهابی بصورت غیر مستقیم درین عملیات دهشتناک و ضد انسانی سوق و اداره میکرد.

قرارگاه قوماندانی مسعود در منطقه باغ بالا در منزل مرحوم، شهید محمد رحیم خان پنجشیری « پنجشیری اصیل» موقعیت داشت. مقر قوماندانی احمد شاه مسعود پنجشیری کم اصل، با تدابیر وسیع امنیتی، استقرار و سایط و سیستم های مخابره، وسایط زرهی و اسلحه خفیف و ثقیل آتشزا، تجهیز گردیده و شبکه های ارتباطی آن درعملیات تهاجمی بصورت سیستماتیک تأمین گردیده بود.

نام یک عده قوماندان های جانی باند جنایتکار مسعود که در قتل عام منطقه افشار شرکت داشت قرار ذیل است:

 مارشال فهیم معروف به بیلر کثافات، محمد اسحاق پنجشیری، حاجی پهلوان پجشیری، بابه جلندر پنجشیری، خنجر احمد پنجشیری، باز محمد احمدی بدخشانی

کذا نام های یونس قانونی، بسم الله محمدی وزیر دفاع، بابه جان ، حاجی الماس، انور دنگر شکر دره ای و غیره در لست شامل است.

ذواتی هم که با رسول سیاف وهابی، که سوق و اداره قطعات جنگی خود را به عهده داشت، همکاری نمودند قرار ذیل است:

داکتر عبدالله، زلمی توفان، جگرن نعیم، قوماندان خنجر، عبدالمنان دیوانه، امان الله کوچی وغیره.

قطعات تحت قوماندانی احمد شاه مسعود پنجشیری کم اصل و سیاف وهابی، با تمام قدرت با استفاده از انواع توپ ها، تانک ها، هاونها، ماشیندار های ثقیل در منطقه  افشار گلوله باری کردند. توپچی بی ام 21، توپ ها و ماشیندارها در بلندی های کوه آسمایی، تپه مامورین متصل و مشرف بر سیلو و مناطق افشار را از سر شب تا صبح کوبیدند. جز و تام های تحت امر و هدایت سیاف وهابی در مناطق کمپنی و باغ داوود، مستقر بودند، فرقه قرغه مربوط جمعیت اسلامی بحران الدین جنگانی لعنت الله علیه که برای تهاجم بر افشار در مواضع انتظار بسر میبرندند با تمام قوت و قدرت آتشزا در طول شب به منطقه افشار و نواحی آن، آتش کشودند. منطقه افشار از سه اسقامت تحت ضربات آتش قرار گرفته بود. فیرهای که از ارتفاعات آسمایی مواضع مسعود صورت میپذیرفت با فیرهای که از طرف کمپنی از مواضع سیاف وهابی و از قرغه طرف افشار میامیخت، منطقه را به جهنم انفلاق ها و آتش سوزی های خانمانسوزمبدل ساخته بود.

در پرتو آتش باری و فیر های آتش زا و انفجارهای مهیب، افشار مانند روز، روشن دیده میشد. ضربات آتش و فیرها در طول شب از ارتفاعات کوه آسمایی، از کمپنی پغمان و از قرغه به سوی افشار طوری پلان شده بود که مواضع و محلات طرف مقابل یعنی حزب وحدت مزاری را طوری بمبارد کنند تا در تمام محلات مسکونی زنده جانی باقی نماند، تا تهاجم روز بعدی بدون کدام مقاومت به نتیجه کامل برسد، لذا ساکنان افشار تحت همچو آتش باری ها در کام نابودی و تباهی و حمام خون قرار داشتند.

قتل عام افشار در همین شب آغاز گردید، افشار به محشر جنگ های تباه کن و کشتار وحشیانه و دد منشنانه مبدل گردیده بود، بسیاری مردم به شمول پیران و کودکان و زنان و جوانان از اصابت های مستقیم فیرهای اسلحه ثقیل و مدهش، مرمی های های توپچی ، راکت، هاوان  و ماشیندار های ثقیل به خانه هایشان و عده دیگری دراثر سقوط و فرو ریختن سقف منازل شان جان خود را از دست دادند و زنده زیر خروار های خاک و سنگ مدفون گشتند.

دو لشکر خون ریز و چپاولگر مسعود و سیاف به دستگیری و توقیف بی گناهان، تجاوز به زنان، چور و غارت و چپاول مبادرت ورزیدند.درین جریات تعداد زیادی به دلیل مذهبی از تیغ گذشتند. انتقام جویی های مذهبی و قومی و دست یافتن به غنایم جنگی منجمله دارایی های شخصی باشندگان ، تجاوز به ناموس زنان به گسترش ابعاد جنایت و قتل عام افزوده بود.  فاتحین مسعود و سیاف به کشتار، تاراج و تجاوز انسانیت سوز پرداختند. ماشین کشتار ، سیلاب وار خون میریخت و باشندگان باقیمانده این فاجعه، در حریم پناه گاه و کاشانه شان، بمثابه گوسفند قربانی به ظالمانه ترین، بی رحمانه ترین و فجیع ترین، طرز به قتل رسیدند.

فاجعه افشار نماینگر اوج و عروج فرعونیت، جباریت، قدرت طلبی، انتقام جویی، زور گویی، خونریزی، انسان کشی، وحشت، بربریت، دهشت و هم وطن کشی بود، گویا منطقه افشار به صحنه کشتار چنگیزخان بدل شده بود و چنگیز زمان هم شخص احمد شاه مسعود پنجشیری بود.

در شامگاهان روز دوم قتل عام افشار، که هنوز خون ریزی و انسان کشی دوام داشت، فاتح افشار احمد شاه مسعود به حیث قوماندان عمومی این قتل عام و فتح ناپلیونی با سیمای آیزنهاور فاتح جنگ عمومی دوم در هوتل بین المللی کابل در تپه باغ بالا مجلس فتح و ظفر و کامیابی را برگزار نموده و چهره های منحوس و جنایتکار جهادی مانند بحران الدین جنگانی، رسول سیاف وهابی، ایجنت دولت سعودی، آیت الله محسنی، مارشال فهیم معروف به بیلر کثافات، اراکین شورای زمرد فروشان پنجشیر و جمعیت ستم پرچم ربانی، و جنرال های بی شمار ماشینی پنجشیری این دوره، در مجلس فتح و کامیابی و ظفرحضور داشتند.

فاتح افشار یعنی احمد شاه مسعود جنایتکار، قتل عام و فتح منطقه افشار را به عنوان یک پیرزی بزرگ، به جلادان حاضر مجلس تبریک و تهنیت گفت.

فتح و قتل عام باشندگان منطقه افشار، و تخریب کامل آن منطقه از بزرگترین افتخارات جهادی احمد شاه مسعود به شمار میرود، جهاد ضد اسلامی احمد شاه مسعود، نه در برابر دولت جبار و اشغا لگر شوروی بلکه در برابر هم وطنان برادر و مسلمان خودش بود.

نص صریح کتاب مقدس مسلمانان مشعر است:(اشداء علی الکفار و رحما و بینهم) اگر در طرز نوشتن آیه مبارک، اشتباه کرده باشم از بارگاه خداوندی بخشش میطلبم.

سندی در دست نیست که احمد شاه مسعود بیش از صد یا دو صد نفر از قشون اشغالگر شوروی را بنام جهاد کشته باشد ولی مسلم است که این جانی سادیست، تنها در منطقه مسکونی افشار، در حدود پنج هزار هم وطن خود را بطور بسیار فجیعانه به کام مرگ و نابودی سپرد.

در نتیجه میتوان گفت که تمام راهبُران و قوماندانان جهادی مخلوق پاکستان، ایران و کشور های عربی، جهادی های استخدام شده و قراردادی بودند و جهاد ایشان فی سبیل الله نه، بلکه برای رسیدن به اهداف خاینانه مانند تجزیه وطن، استقرار نظام فدرالی، تعمیل مهاجرت های پشتون تباران از شمال کشور، احراز قدرت و اندوختن ملیون ها دالرو زندگانی آزمندانه فراعنه بود.

ما دیدیم که فرزندان این کشور، تحت زعامت حزب اسلامی کلب الدین، بنام جهاد برای جنگ کشمیرعلیه هندوستان استخدام گردیدند و جان سپردند.

ما دیدیم که راکت های بی نظیر ستنگر توسط تورن اسمعیل در دسترس دولت آخوندی ایران قرارگرفت.

ما دیدیم که هم وطنان شیعه هزاره ما، مربوط احزاب مزاری و محقق و خلیلی و محسنی، توسط دولت آخوندی ایران، در جنگ سوریه استخدام گردیدند و جان های شیرین خود را از دست دادند.

و ما دیدیم که دو ایجنت استبلشمت پنجاب یعنی احمد شاه مسعود پنجشیری و کلب الدین به اساس هدایت مستقیم آی- اس – آی در دوره حکومت سردار صاحب داؤد خان به عملیات ترورستی و دهشت افگنی در مناطق پنجشیر و لغمان پرداختند.

مگر مسعود از طرف وزیر داخله پاکستان نصرالله بابر و جنرال حمید گل و آی – اس – آی پاکستان به همین منظور تربیه نشد؟

مگر فوتوهای مسعود با جنرال حمید گل و کلب الدین، چه مفهومی میتواند داشته باشد، به جز، قلاده به گردن بودن آی – اس – آی ؟

مگر میتوان این فعالیت های ضد ملی، ترورستی و خاینانه را از طرف مزدوران قلاده به گردن پنجاب، یعنی احمد شاه مسعود و کلب الدین جهاد تلقی کرد؟

راهبُران و قوماندانان گروه های منحط و مزدور جهادی بر جهاد برحق مردم مظلوم و یکنیم ملیون خونین کفنان کشور تجارت سیاسی کردند.

مگر ایشان از طریق همین خدمت گذاری به مؤسسات و دول خارجی صاحب ملیون ها دالر نشدند؟

مگر طوریکه قبلاً نیز تذکر دادم، مسعود – ربانی غرامات جنگی اشغال شوروی را که حق یک و نیم ملیون شهید و خونین کفنان افغانستان بود، دو دسته به پوتین جنایتکار نه بخشید؟

مگر حکومت مسعود ربانی به جنرال حمید گل وظیفه مشاوریت ریاست دولت را پیشنهاد نکرد؟

مگر دولت مسعود – ربانی تفنگچه غازی اکبر خان را از کیسه خلیفه به جنرال حمید گل نبخشید؟

طوریکه قبلا عرض شد جنگِ، جنگ سالار مسعود در منطقه سلاسل جبال صعب العبور و صعب المرور سالنگ که در جوار پنجشیر موقعیت دارد، صرف برای یک منظور و آنهم فشار بر قشون شوروی برای حصول امنیت مناطق تاجک تبار  و اخذ امتیازات بزرگ تنها برای قوم و تبار خودش و تشدید جنگ در مناطق دیگر کشور بود، چنانکه پیمان های احمد شاه مسعود با مقامات شوروی به صراحت نشان میدهد، که تجزیه افغانستان به شمال و جنوب و تإسیس یک حکومت خود مختار برای تاجکان در شمال کشور و در نهایت زعامت تاجکستان بزرگ تحت ریاست احمد شاه مسعود، هدف و آرمان بزرگ مسعود و یاران و پیروانش بود.

قهرمان سازی مسعود توسط شورای زمرد فروشان پنجشیر و جمعیت، ستم پرچم، نه برای آزادی و استقلال کشور از اشغال شوروی، نه برای جهاد اسلامی و نه تحت انگیزه اسلامیت و وطندوستی و وطن پروری بود، برای این گروه های مزدور نه اسلام مطرح است، نه جهاد و نه استقلال، برای این گروه ها حاکمیت عام و تام کشور  تحت قیادت و زعامت احمد شاه مسعود روی انگیزه تباری بود و بس.

چنانکه بعداً ملاحظه گردید که همین گروه خائن و غداربوطن، در قدوم قوای اشغالگر دول غربی و در رأس اضلاع متحده امریکا، گل میپاشیدند و در حالیکه در تحت چتر طیارات مهیب و دهشت افگن اضلاع متحده در حرکت بودند به زبان انگریزی (تنکیو- تنکیو) قوله میکشیدند.

تمام یاران مسعود در دوره حکومات مستعمراتی حامد کرزی کم اصل و حکومت دو سره غنی، از چنان قدرت و منزلت و قوتی برخوردار بودند  که غنی صلاحت تقرر یک والی را بدون رضایت این امپراطوران یا امپراتوران جهادی  در ولایات شمال نداشت.

احمد شاه مسعود در جنگ های کابل و قتل 65 هزار انسان به حیث جنگ سالار قرن ارتقاء یافت، بخصوص در کشتار و قتل عام و جینوساید هم وطنان منطقه افشار با همدستی یک سادیست بزرگ بنام رسول سیاف وهابی، چنان ظلم و وحشت و بر بریت از خود نشان داد که شاید چنگیز و هلاکو و تیموردر وقت و زمانش، مرتکب نشده باشند.

مسعود کولابی نه تنها یک شخص مبارز و مجاهد فی سبیل الله و یک افغان واقعی نبود، بلکه اوغداری است، که خطاب مجاهد برای او، بزرگترین اهانت به نام مجاهد و جهاد فی سبیل الله است.

اگر امروز ما به حکم وجدان، شهادت شش نفر به شمول شهید میوندوال و تورن جنرال خان محمد خان و دیگران را به دسیسه و اتهام کودتا و همچنان محبوس ساختن و تعذیب ضد انسانی چهل و پنج شخصیت ملکی و نظامی دیگر را در دوره زعامت سردار صاحب داؤد خان که صاحب غرور بزرگ ملی شناخته میشود و برخلاف زعماء و قوماندانان جهادی، ایجنت یک کشور بیگانه نبود، مورد محکومیت شدید و عمل نا بخشودنی قلمداد میکنیم چطور ممکن است که ایجنت و پرورده دست اجانب یعنی احمد شاه مسعود تجزیه طلب و قاتل هزاران طفل و کودک و پیر و بُرنا را مبارز و مجاهد قلمداد نموده و و ذوات مبارز و وطن دوستی را، فی الجمله : پیرو و تیوریسن تفکرمترقی دیمکرات مانند استاد آریا و یا هم زن مبارز، آزاد و غیر وابسته مانند میرمن ملالی نظام، وامثال و اقران شان را که یک لحظه از غم و درد و الم وطن بیغم نبوده، به فتوای غیر منطقی که ګویا ایشان چرا درتونل سالنګ در کنار مسعود سیاست باز و منافق کبیر، بر روی قشون شوروی سنګ اندازی نکرده اند، جبون، ترسو، فراری غرب نشین و احیناً خائن قلمداد کنیم؟ استغفرالله!

صدای همچو منطق ضد منطقی، احتمالاً از جهنم و گوراحمد شاه مسعود، فاتح افشار شنیده میشود.

تشکر از اسلامی امارت، که روز منحوس شهید که به نام مسعود غدار یرغمل گرفته شده بود در مستراح تاریخ مدفون گردید.

والسلام

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.