وجایزی از قلم استاد معروفی در مورد ایران

محمد داؤد مومند

258

در دورۀ اعلحیضرت محمد ظاهر شاه و بعداً در دورۀ سردار صاحب محمد داؤد خان، که در مجموع، ادوارطلایی عزت و وقارملی حیات ما شمرده میشد، افغانستان تا حد مقدور و ممکن چه در سطح منطقه و چه در سطح جهانی از اعتبار و حیثیت یک کشور واقعاً آزاد و مستقل و با عزت برخوردار بود.

انکار نمیتوان کرد، که هم کشورهای منطقه و هم کشورهای خارج از این حوزه، از مداخلات غیر مستقیم و قسماً نا مریی خود، در کشور ما دریغ نمیکردند، حمایت دولت شوروی از گروپ های خلق، وپرچم و حمایت دولت ایران از اهل شیعه در افغانستان و حمایت از فرقۀ اسماعلیه توسط حلقه های مربوط به پرنس کریم آغا خان، در پاکستان، مثال های از همچو مداخلات و تلاش شیوع و گسترش نفوذ، مبتنی بر منافع ملی و گروهی شان انکار شده نمیتواند.

اما در مجموع، کشوراز یک استقلال، سیاسی و کلتوری و قسماً اقتصادی و تلاش در راه اکتفاء به خود که  به صورت جدی و فعال از دورۀ صدارت سردار صاحب محمد داؤد خان آغاز یافته بود، برخوردار بود.

ولی از شروع دورۀ نکبت بار اقتدار و حکمرانی، احزاب هشت گانۀ مخلوق ایران و هفت گانه مخلوق پنجاب، کشور از حیثیت و اعتباری که روی آن دوصد و پنجاه سال از زمان احمد شاه بابای کبیر تا اخیر حکومت سردار صاحب داؤد خان، کار شده بود با خاک یکسان شد، و کشور بالقوه، در تمام ساحات به یک کشور محکوم و مستعمره تغییر ماهیت داد.

کشوری که صد سال قبل علامه داکتر اقبال در موردش نوشت:

اسیا  یک پیکر  آب و گل است

ملت افغان در آن  پیکر دل است

در دورۀ ذلت بار جهادی های مزدور و در رأس،  مسعود – ربانی، کشور، از نگاه ثقافتی به یک مستعمرۀ کامل عیار دولت بی خدای شیعی ایران مبدل گشت.

در همین دوره است که بنیان ستون های کلتوری و فرهنگی کشورمنهدم گردید و افغانستان  به یک کشور مستعمرۀ فرهنگی ایران تغییر ماهیت داد.

ما میتوانیم این دورۀ ذلت بار را، علاوه بر تجدید حکمرانی دوهمه سقاوی، به عنوان دورۀ مجدد حکمرانان و حکم فرمایان صفویان جنایت شعارایران توصیف کرد.

یکی از اساسی ترین اهداف ایرانی این دوره، همانند دورۀ صفویان، کمرنگ ساختن زبان ملتی افغانی پشتو، زدودن اصطلاحات کهن مروج از السنۀ عربی، ترکی، انگریزی و اردو در کشور بود.

اصطلاحات مروج و پذیرفته شدۀ که برای تمام مردم افغانستان، افغان شمول و به قول معروفی گرامی، جزء «ترمینالوجی ملی» شمرده میشد.

اصطلاحات فرنگی مانند: پروگرام، موتر، راکت، تیلویزیون، گیربکس، بتری، بایسکل، پارک، گیلاس، میتنگ، کمره، رادیو، تراس، ترمینل، داکتر، دالر، میکرسکوپ، لابراتوار، هیلیکپتر، لودسپیکر، مایکروفون، ادیتوریم، سیمینار، فلم، سینما، جت، و ده های دگر،جزء ترمینالوژی زبانی ما بود.

کذا هزاران کلمه و اصطلاحاتی که ریشه عربی داشت، بسا با تغییر شکل، و کذا اصطلاحات ترکی، اردو، فرانسوی « ناسیونالیزم» و غیره درزمره اصطلاحات قبول شده و معمول و ترمینالوژی ملی ما به حساب میرفت.

آنچه در دورۀ تاریخ معاصرما، تا دورۀ خنازیرجهادی هفت گانه مخلوق آی اس آی و در رأس مسعود پنجشیری جنایت شعار و بحران الدین ربانی بدخشی ستمی، هشت گانه شیعی قلاده به گردن ایران «محقق دست های کثیف خامنه یی را میبوسید» که اصلاً رواج نداشت، اصطلاحات صادراتی ایران بود.

به قول استاد قدرت الله حداد، غازی امان الله، امر نموده بود که باید از ترویج اصطلاحات ایرانی در کشور جلوگیری شود.

به عقیدۀ این قلم، اگر ما صاحب اصطلاحات مروج و معمول و خودی یعنی ترمینالوژی ملی هستیم، چرا و روی کدام منطق و کدام مجبوریت ، آن اصطلاحات عام فهم و وطن شمول خود را با اصطلاحات نا شناخته و بیگانۀ ایرانی تعویض کنیم؟

چرا این اصطلاحات ایرانی تا دورۀ ذلت باردشمنان بزرگ ملی یعنی احمد شاه مسعود و ربانی و گروه های مزدور هشت گانه شیعی در افغانستان نا شناخته بود؟

چرا چنگیز پهلوان و قاسم سلیمانی ایرانی در اولین فرصت، خود را نزد هم مسلک و هم مشرب شان احمد شاه مسعود  به پنجشیر رسانیدند.

احمد شاه مسعودی که پشتون ها را «فاقد فرهنگ» میدانست!!!

احمد شاه مسعودی که، تاجکان را باشندگان و صاحبان اصلی این سرزمین میدانست و آرزومند به قدرت رساندن تاجکان در رأس هرم قدرت دولت، همانند پشتونان در دوصد و پنجاه سال گذشته بود، هم چنان احمد شاه مسعود، جداً به تشکل یک حوزۀ تمدنی زبان فارسی، فارس، و ایجاد یک کنفدراسیون میان ایران و افغانستان و تاجکستان ابرام میورزید، که رکن و بنیان اساسی این تشکل، اعتقاد به اصالت زبان فارسی، فارس، به مثابۀ و عنوان اصول بنیادی و طنپرستی و ملیت خواهی درین ساحه و تشکل حوزۀ تمدنی بود.

دکترین سیاسی و تفکر تاریخی احمد شاه مسعود، به کشوری به نام افغانستان و ملتی به نام افغان اعتقاد نداشت و جداً تغییر نام افغانستان به خراسان بزرگ یعنی ادغام تاجکستان در کشور خراسان ایدیالی اش بود، او خود را درتشکل این دولت جدید به منزلۀ کوروش و از نظر قدرت منطقوی همانند اعلیحضرت احمد شاه بابا میدید.

امروز بخش بزرگ و عمدۀ تاجکان افغانستان مسعود را به حیث سمبل و عقل اعلای همچو تفکرقومی میدانند و به حد پرستش به افکار و نیات و پلان های او اعتقاد دارند.

متکی بر همچو نظریات احمد شاه مسعود، دراذهان جان نثاران و پیروانش، وطنیت، ملیت، اسلامیت و دیمکراسی، بر مبنای زبان پرستی استوار است.

من به این باورم که متکی بر همچو اعتقاد آهنین پیروان احمد شاه مسعود، یک همزیستی مسالمت آمیز و یک اتحاد ملی، در آیندۀ نزدیک در کشور محال به نظر میرسد.

متکی بر همچو تفکر حوزۀ تمدنی، وبای اصطلاحات ایرانی که در کشور ما سابقه نداشت، در کشور شیوع یافت؟

امروز در میدیا و مطبوعات  به صراحت و با بی حیایی تام و تمام، تیوریسن های شورای نظار و جمعیت، تجاوز هر کشوری به شمول ایران را علیه امارت اسلامی یک عمل مجاز و قانونی و ضروری و لابدی میدانند.

دلیل چیست؟

به قول ایشان طالبان، اوغان غول و دشمن مدنیت حوزۀ زبان فارسی در منطقه است،

علی فایق بدخشی در لندن، به تشکل حکومت خراسان و تذکره های دولت خراسان اشتغال دارد و نام افغانستان را «الاغستان» گذاشته است؟

کجاست آن وجدانی که نوشته های داؤد مومند را (لاف های وطن دوستانه و عمدتاً پشتون پرستانه) تاپه میزند، ولی در برابر این همه مدفوع ضد ملیت و وطنیت، منافع علیای افغانستان و اتحاد و زیست باهمی مردم و اقوام افغانستان دورۀ اعلیحضرت محمد ظاهر شاه  یعنی دشمنان مادر زاد و پدر زاد خاک و وطن و تاریخ کشور را بصورت وسیع و گسترده در مطبوعات، کاملاً نا دیده و نا شنیده میگیرد؟

داؤد مومندی که از مدت پانزده سال به اینطرف از زعامت یک وطندار با و جدان و با ایمان هزارۀ خود یعنی داکتر رمضان بشردوست حمایت مادی و معنوی و عملی به عمل آورده است.

همچو موقف، راقی ترین و اصیل ترین و شریف ترین، مظهراحساس و تفکر پشتونولی است.

پشتونولی که از طرف یک لودۀ بزرگ سیاسی و شاگرد قلاده به گردن چنگیز پهلوان ایرانی درهمین سایت وزین ما به عنوان یک «یک ایدیالوژی منحط» مسماء گشت که اهانت صریح و اشکار به هفتاد ملیون پشتونان جهان بود.

کجاست آن وجدان های خفته که گفتند:(مشکل من با داؤد مومند زمانی شروع شد که ایشان مخالفین خویش را همواره لعن و نفرین میکرد !!!!)

کاش نکته دان و حقبینی، متوجه میشد و سؤال میکرد که این مخافین کیانند؟

و اسماء این ذوات واجب الاحترام چیست؟

مگر این مخالفین از نظر حقوقی عدیم الاهلیت بودند و قدرت دفاع مشروع را از خود را نداشته و یک مفتری را به حیث مقام وصی و وصایت به استخدام گرفتند؟

در ویب سایت افغان جرمن نه تنها خودم متهم به سرقت و فروش اموال پوهنتون شدم بلکه  پدر مرحومم که مدت 65 از وفات شان میگذرد، متهم به رشوت خوری شدند، و یک  شخص فاقد تربیه خانوادگی، تحت نام مستعار(قاسم قاسمی) به سویۀ یک لچک بازاری، یک درخواست و استدعدای مرا، خدمت یک دانشمند محترم در ویب سایت افغان جرمن، به منظور تداوم همکاری قلمی شان، در ویب سایت وزین آریانا افغانستان «حرامزادگی مطبوعاتی» قلمداد کرد!!!

کجا بود این این دوست بی ایمان کاغذی، که به نام احترام به معنویت و انسانیت و اخلاق مطبوعاتی از داؤد مومند دفاع میکرد؟

خدا شاهد است که این بی ایمانی و دو رویگی این دوست دروغین و دو چهره و کاغذی، عامل گرفتن فاصلۀ این قلم ازاو شد.

من با دوست بی ایمانی دیگری نیز که حاضر به دفاع از من، از لجن منشره، در ویب سایت «افغانستان آزاد – آزاد افغانستان»، علیه من، نشد بعد از 55 سال آشنایی و برادری بریدم. که به قول شاعر:

از این مشتی رفیقان ریایی

بریدن بهتر است از آشنایی

لذا:

همچو اوقی گری ها و وکالت های خدای په جات این مفتری و دوست کاغذی از دیگران در برابرمن ، شباهت به اوقی گری های لوده های معروف توی را دارد و بس.

ولی همین وکیل مدافع خدای په جات یا اسخدام شده، در برابر اهانت های ضد پشتون و پشتونی به عنوان یک کتلۀ بزرگ انسانی به مثابه یک نظاره گر بی خاصیت یعنی «به مه چی» مینگرد و شاید هم متبسم گردد.

پرتاب همچو مدفوع پر از آمیب معده های ایران پرستانۀ ایران پرستان و حامیان چنگیز پهلوان گونۀ ترویج اصطلاحات ایرانی و فارس ، بر صیقل  دیوارآسیب ناپذیر ضد مکروبی و ضد پرازیت های ایران خواهی داؤد مومند نأثیری ندارد و نمی چسپد.

برو این دام بر مرغ دگر بان

که عنقاء را بلند است آشیانه

یک عده اصطلاحات کثیف و سخیف این دوره ضد اصالت ثقافت ملی قرار ذیل است:

دانشگاه، دانشکده، ویژه، واژه ، واکنش، گفتمان، نشست، گفتگو، ویراستار، پیراستار، شهر وند، دادگاه، دادستان، بیمارستان، نخست وزیر، دبیر، گمانه زنی، باد بزن، موشک، چرخبال، و صد های دگر که استاد معروفی آن را در مقالۀ علمی خود عنوانی این مفتری، لست کرده اند.

این اصطلاحات ایرانی نه تنها در تمام منابع مطبوعاتی و فیسبوکی و انترنتی، جای اصطلاحات مقبول و معزز و مروج کهن سال، در کشور ما را گرفته است، بلکه با کمال تأسف این اصطلاحات از طرف هم وطنان به اصطلاح منور و روشن فکر و چیز فهم و مدعی ملی گرایی همانند، خوردن نقل نخودی با چای استعمال میگردد.

عناصر بی مسلک و فارسیست و ایران خواه، خسوفی و کسوفی، که در دفاع  ترویج این اصطلاحات ضد ثقافت و اصطلاحات ملی به استدلال میپردازند، در عین حال معترض اند که چرا بزرگترین دانشمندان قابل افتخار کشور ما در قانون اساسی سال 1964 نام فارسی را به (دری) تغییر دادند. و سخیف تر اینکه این عمل ملیگرایانه را «خیانت ملی» قلمداد میکنند.

همچو فتوی ها، احمقانه تراز فتواهای جاهل بزرگ، ملا هیبت الله میباشد.

در حالیکه ذوات مذکور مانند استاد سید شمس الدین مجروح، محمد موسی شفیق، داکتر عبدالصد حامد، سید قاسم رشتیا و دیگران از مفاخر ادبی و علمی و صادق کشور ما بودند.

قانون اساسی که به نظر حقوق دانان، از نظرمحتوی در کشور های اسلامی و منطقه نظیر نداشت و راهنمای بنیادی برای قوانین اساسی بعدی بود.

امروز تمام منافقان و اجیران قلاده به گردن ایران در مطبوعات، از اصطلاح ملی (دری) اجتناب میورزند و به برگزیدن این اصطلاح خودی و ملی معترض اند.

این درد معده شان، بستگی به پیوند روده شان به ایران و ایرانیت و فارس و فارسی و فارسیستی دارد.

هستند ذواتی فارسیست و ایران پرست و بی فرهنگ و مجنون ترویج اصطلاحات مبتذل ایرانی که در مقام دفاع معقولیت و مقبولیت آن، از شعور و وجدان ملی فاصله میگرند و ثابت میسازند که قبلۀ عبادت و عبودیت شان، ایران است.

این امر نشان دهندۀ ذلت و برده گی ذهنی، عدۀ کثیر هم وطنان ما، مشمول، به اصطلاح منورین و روشن فکران منافق و دون و جبون ما نیز میگردد.

یک عدۀ این اصطلاحات مانند دانشگاه و دانشکده و شهر دار و غیره یک عکس العمل مستقیم و نفرت عظیم در برابر اصطلاحات زبان ملتی افغانی پشتوست.

زبان فارسی از عصر صفویان جنایتکار که زبان پشتون ها را با آله زبان بری میبریدند و بعدا دری از عصر اعلیحضرت محمد ظاهر شاه، تا قبل از تسلط امارت اسلامی برای صد ها سال زبان شاهان و درباریان و رسمیات و دربار بود و مجدداً در دورۀ ناموس فروشان ستمی و در حقیت سقویان و حکمرانان ستمی که روح خبیث صفویان در وجود و ذهن و دماغ ایران مشربانه شان حلول کرده بود، به فارسی فارس یا ایرانی امروزه تغییر شکل داده شد.

با به قدرت آمدن امارت اسلامی،  با ارتباط قوم و زبان بومی طالبان، همه وطنداران حامی شورای نظار و جمعیت و ستمی های تاجک تبار و گروه شیعیان مزدور ایران، نوشادر به دامن شدند و هر روز فغان شان تا ملکوت بالاست که گویا «زبان شیرین فارسی در حال یتیم شدن است»

اولتر ازهمه باید تذکر داد که علماً و منطقاً در جهان زبان تلخ و شیرینی و جود ندارد، به مصداق کلام «په هر چا خپل وطن کشمیر دی» برای هر کتلۀ انسانی زبان و ثقافت و مذهب شان شیرین و مقدس است، اینکه بقایای طرز دید ضد افغانی و ضد ملی و ارواح خبیثه صفویان جنایت شعار در جسم و جان گروه های ستمی و ضد پشتونی، از همان آوان تا امروز قوله میکشند که :

فارسی شیر و شکر است

افغانی گوز خر است

و هم چنان: زبان پشتو زبان دوزخ است، همچو نفرت از این زبان، مفکر و نویسندۀ و شاعرنامدار و پادشاه غزل را واداربه این ساخته است، که زبان ملتی پشتو را زبان جنت دانسته که انعکاس آن در مضامینم، یک عده را نوشادر به دامن ساخت، که امیدوارم، مادام العمر، بدین «وتیره» باشند.

ثانیاً – این ادعای خیالی که (زبان شیرین فارسی در حال یتیم شدن است) با هیچ معیار علمی و زبان شناسی وفق ندارد.

شاید، یتیم، به خاطری که ایادی قلاده به گردن ایران یعنی شورای نظار و جمعیت و پرچمی های ببرکی مئتلف مسعود پنجشیری، قدرت معادل، سلطنتی را از دست دادند.

شاید یتیم، به خاطری که امارت اسلامی، لوحه های منحوس دانشگاه و دانشکده را در کشور قرود آوردند.

شاید یتیم، به خاطری که بزرگان امارت اسلامی به زبان بومی و ملتی افغانی پشتو صحبت میکنند.

 و اما در مورد زبان فارسی، فارس و دری افغانستان:

یک – زبان فارسی در ایران میراث بزرگ فرهنگی شعراء و دانشمندان ایران متأخر مانند، سعدی و حافظ و نظامی، و معاصر مانند داکتر علی شیریعتی، دهخدا،علی دشتی، معین، بهار، بدیع الزمان فروزانفر، و ده ها و صد های دیگر است، که یتیم شدنی نیست.

دو – دولت ایران یکی ازغنی ترین کشور های منطقه است و دولت ایران برای توسعه و انکشاف و غناء فرهنگی زبان فارسی و حتی تهاجم اصطلاحات زبان فارسی و مذهب شیعی به کشور های منطقه، بخصوص افغانستان و تاجکستان، حاضر به مصرف ملیارد ها دالر به منظور، توسعه نفوذ و وابسته ساختن ثقافتی این جوامع از نظر زبانی و فرهنگی به شمول مذهب شیعی به ایران است.

چنانکه در دورۀ غلام بچۀ ایران، یعنی حامد کرزی، دولت ایران با دادن خریطه های بزرگ پول نقد دالری مؤفق گردید که قانون احوال شخصیه شیعی را بار اول در افغانستان، از ولسی جرگۀ افغانستان پاس کند، کاری که در دورۀ اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و سردار محمد داؤد خان قابل قبول نبود.

ایران هم چنان در دورۀ حکومات مزدور به ساختن شهرک های ایرانی و در واقعیت امر لانه های استخبارات و جواسیس شان، در داخل خاک افغانستان پرداختند و برای شان تابعیت افغانی بدست آوردند، چنانکه حتی بعضی از ایشان، به ولسی جرگه افغانستان«مرکز فساد و گماشتگان دستگاه های استخباراتی جهانی» نیز راه یافتند.

ثانیاً در مورد یتیم شدن زبان دری که ایران مشربان و و ایجنت های شان، آن را به فارس متعلق میسازند باید گفت: که دری یک زبان بزرگ در افغانستان است، تا نام مولانا و سنایی  و انصاری بوعلی و علامه طرزی و علامه سلجوقی و علامه حبیبی و حتی خوشحال بابای بزرگ (بابا اشعار زیادی به زبان دری دارد) وحضرت بایزید روشان و امثال شان زنده است، زبان دری در کشور ما یتیم نخواهد شد، همچو تبلیغات مغرضانه از طرف ایادی شورای نظار و جمعیت و شاگردان چنگیز پهلوان و گماشتگان ایران سر چشمه و منشاء میگیرد.

اگر زبان افغانی ملتی پشتو در نتیجۀ پالیسی اپارتاید زبانی و زبان بری، از زمان محمود غزنوی و بعداً تسلط صفویان در طول یک هزار سال نه مرد، زبان دری که ایران تلاش فارسی شدن آن را دارد، چنانکه مؤفق هم هستند یا استند، یتیم نشده و نخواهد شد.

تا زمانیکه قوم تاجک در افغانستان وجود دارد، زبان دری به حیث یک زبان زنده و بزرگ وطنی یتیم نخواهد شد.

اکنون اگرزبان ملتی پشتو مانند زبان دری برای چند سال زبان دفتر و دیوان و دربار گردد، چه قیامت کبری بر پا خواهد شد؟

چرا و به کدام دلیل زبان ملتی افغانی پشتو، مقام و منرلت هزارساله زبان دری را در افغانستان نداشته باشد؟

ما، در زبان ملتی افغانی پشتو مثلی داریم مشعر بر اینکه :(ژرنده که د پلارده، هم په وار ده) بدبختانه پالیسی استبداد و اپارتاید به استثناء دورۀ دوم طلایی امیر شیرعلی خان، هرگز این فرصت را برای زبان ملتی افغانی پشتو نداده است و زبان بزرگ افغانی پشتو، همواره، حیثیت دختر همسایه خلموک و قابل نفرت را داشته است.

در حقیقت این یک فرصت خوب و طلایی است که هم وطنان تاجک و هزارۀ ما، مطابق به نطرداهیانه و عادلانۀ علامه محمود طرزی، به آموختن زبان بزرگ ملی شان بپردازند و موجبات همنوایی و همدلی را میان دری زبانان و پشتونان فراهم سازند.

اتحاد واقعی میان مردم دری زبان و پشتونان ما زمانی عملی خواهد شد، که هم وطنان دری زبان، مانند پشتونان که زبان دری را، مانند ین قلم، از دل و جان قبول نموده و زبان دوم مادر وطن خود میشمارد، عمل کنند و به حیث زبان دوم مادری و مادر وطن خود بشمارند.

داکتر سید کاغذ قزلباش درمورد آموزش زبان ملتی پشتو ابراز نظر میکند، که (آموزش زبان متکی است به ضرورت اقتصادی به آن زبان، چون دری زبانان در آموزش زبان پشتو کدام منفعتی ندارند، لذا مجبور به آموزش آن نیستند)

اگر جنبۀ معنوی و ملی آموختن زبان پشتو را کنار بگذاریم، استدلال داکتر سید کاغذ قزلباش درست است و روی همین دلیل است که 99 درصد دانشمندان دری زبان، در حالیکه به چند لسان خارجی مانند انگریزی، فرانسوی، جرمنی، جاپانی، عربی، اردو، ترکی و غیره بلدیت داشتند در زبان قوم اکثریت پشتوتان بیسواد مانده اند.

مثلاً سمندر غوریانی که او را لقب بزرگ علمی علامه نیز داده اند، تقریباً به پنج لسان مغلق خارجی، تسلط کامل علمی داشت، ولی در قسمت زبان مردم خود، یعنی پشتونان از روی تعصب و بد بینی، کاملاً بیسواد بود.

لذا برای آموختن زبان ملتی به یک عامل مجبره ضرورت است و آن درباری ساختن و مرجع تقلید و  تعمیم زبان افغانی پشتو از طریق دفتری ساختن، اداری ساختن و رسمی ساختن آن به معیار و موازات زبان دری کشور است وبس.

به عبارت دیگر هم فکران و هم نظران داکتر سید کاغذ قزلباش، با عامل مجبره  ضرورت، به اموزش زبان ملتی پشتو رو آورند، همانگونه که در افغانستان زبان های خارجی را مانند بلبل آموختند تا از مزایای مادی آن متمتع شوند.

زبان پشتو نباید به حیث یک زبان خارجی توسط کورس ها آموخته شود، اگر داکتر رمضان بشر دوست تحصیل یافتۀ کشور فرانسه قادر به تکلم به زبان ملتی پشتوست، چرا دانشمندان دری زبان مانند روان فرهادی، سید مخدوم رهین، و صد ها و هزاران دگر، قادر به آموختن این زبان نیستند؟

من به این عقیده ام که تمام مامورین دولت و بخصوص بالاتر از مدریت عمومی یعنی رئساء، وزراء، سفراء، وکلای مردم در ولسی جرگه و مشرانو جرگه، و مقامات بزرگ دولت مانند رئیس دولت به هرنام و عنوانی که باشد، رئیس وزرا، یا د وزیران رئیس، باید به هردو لسان بزرگ وطنی یعنی افغانی پشتو و دری تسلط داشته باشند.

درباری ساختن زبان ملتی پشتو مانند دورۀ طلایی دوم امیر شیرعلی خان، یکی از عوامل مجبره و مرجع تقلید و تشویق برای آموزش این زبان ملتی است.

اکیداً مصر و معتقدم که درباری ساختن زبان پشتو، یک سلاح نهایت قوی در برابر نفوذ ثقافی و تاراج و تهاجم کلتوری دولت ایران در کشور ماست، ایرانانیان  وایادی شان مانند گروه شورای نظار و جمعیت و تجزیه طلبان و خراسان خواهان و ستمی ها و هم فکران و هم نظران شان خسوفی و کسوفی شان، از درباری ساختن و دادن مقام زبان دری به زبان ملتی پشتو، به آن اندازۀ ترس و بیم دارند که شیطان از بسم الله.

پس بهتر است هر لحظه و هر ساعت و هر روز و هر سال «بسم الله بگوئیم، تا از شراین شیاطین مادر زاد و کولابی و ایرانیست و فارسیست ها در امان باشیم. بعون الله.

لذا امروز تخریب امارت اسلامی به ارتباط زبان، کار منافقان و تفرقه جویان و تجزیه طلبان و کار گروه های استخدام شده و جواسیس و ایجنت ها و نمایندگان دولت فاشیستی ایران است و بس.

ذوات مغرضی که داؤد مومند را به ارتباط انگیزه پشتون بودنش، حامی امارت اسلامی میداند، داؤد مومند نیز با عین منطق، ذواتی را که در ردیف ستمی ها و دشمنان مادر زاد زبان پشتو و قوم پشتون و در رأس شورای جنایت شعار نظار و جمعیت بحران الدین، و رهبران مزدور شیعی مانند محقق و خلیلی و دیگران، در ضدیت با امارت اسلامی قرار دارند، از همان اجناس ناچل و فاقد شعور و وجدان ملی به حساب میاورد و ضدیت ایران مشربانه شان را با امارت اسلامی صبغۀ دشمنی با نژاد پشتونان تلقی میکنم.

آفتاب آمد دلیل آفتاب

زمانیکه به اصطلاح، رئیس جمهور ایران و یا به عبارت دقیقتر رئیس جمهور شیعیان ایران، در قسمت ادعای حق آبه (به قول عوام، حق آبۀ ننۀ شان) برخلاف تمام موازین اخلاقی دیپلوماتیک و اصول متعارف حسن هم جواری و نصوص اسلامی به زور ګویی علیه امارت اسلامی در افغانستان متوسل شد، چرا و جدان منتقدین داؤد مومند به خاموشی ګرائید و روی انګیزۀ ایران مشربی مانند سنگ خارا خاموش ماندند و گویا در دلشان دولک و دمبک زدند تا ممکن ایران بر افغانستان تجاوز نظامی کنند تا ازغم طالبان پشتون تبار و درباری ساختن زبان ملتی افغانی پشتو نجات یابند و دوره سوم ایران پرستان و زبان فارسی فارس با تمام اصطلاحات منحوسش مانند دانشگاه بر لوحه های پوهنتون های کابل نصب شود تا که زبان شیرین و حلوایی فارسی فارس یتیم نماند.

ملیون مرحبا و حبذا به یک نفرعادی که مردم به او را نام جنرال مبین میشناسند و از زمرۀ صفوف امارت اسلامی به شمار میرود، با پر کردن یک بشکۀ آب زلال وطن، برای دولت زورگوی شیعی نامسلمان ایران، که در میدیا انعکاس بزرگی داشت بزرگان دولت ایران را به سویه جهانی مورد اهانت و تمسخر داد که از طرف ملت و اقوام سنی در ایران مورد استقبال قرارگرفت.

اکنون بعد از مقدمۀ و توضیحات عادلانۀ فوق الذکر میرسیم به  قسمت وجایز طلایی استاد معروفی.

استاد معروفی در کنار حمایت مردانه و افغانی اش از زبان پشتونان و منهاج مبارزۀ و جهاد کلتوری و دفاع از اصالت ترمینالوژی ملی درین ارتباط میگوید:

(اگر زبان عزیز پشتو هزاران کلمۀ دری را در خود هضم کرده و میگوید…

مگر طرف مقابل ، همینکه کسی پوهنتون گفت و یا شاروال و یا یا اوربند یا ولسی جرګه… گفت، فغان شان « فغان سر و زیر شان- مومند» تا ملکوت بالا میشود که نگوئیم دانشګاه، نګوئیم شهردار، نګوئیم مجلس نمایدګان …. یعنی چرا همان لغات وارداتی جمشیدی شوونستی و فاشیستی ایران را بر زبان نیاوریم، که کلمات خودی را استعمال کنیم.

اگر نا فهمان از یکطرف و نوکران و غلامان زرخرید جمهوری تازیانه دار ایران از یکطرف دیگر ، علم مخالفت را در برابر استعمال لغات و کلمات پشتو در زبان دری بالا میفرمایند و به مقابل کلمات زیبا و مورد قبول عامه و مروج و متداول پشتو قد قد خیز میزنند … .

استاد معروفی گرامی منحیث مجاهد و مبارز علیه تاراج و تهاجم فرهنگی ایران و ترویج همچو اصطلاحات زهرآلود در فرهنگ افغانی، که هر کلمه و جملۀ آن ازاعتبار وجایز حکیمانه برخور دار است، چنین دوام میدهند:

رژیم ایران از طریق تهاجم زبانی و فرهنگی میخواهد، ستراتیژی خود را در افغانستان پباده کند- خواه در میدان فرهنگ و اقتصاد باشد و یا درعرصه های سیاسی، حذف نام افغان از تذکره های الکترونیک، میوه و بار عملی همین سیاست شوم ایران است.

ابداع و به چلند انداختن ترکیب تفرقه افگن افغانستانی، اولین گام عملی (تازیانه دار) ایران در عرصۀ سیاسی افغانستان بود. که عملیست خلاف مصالح ملی، خلاف تمام قوانین اساسی افغانستان و خلاف تمام تعاملات ملی و بین المللی.

دولت های ایران … اصلاً نه نام افغان را میخواهند و نه نام افغانستان را و میخواهد هردو را به دست خود به گورستان تاریخ بسپارند.

تا یک نفر افغان است

زنده افغانستان است.

یک تبصرۀ مختصر این قلم: همین اکنون با انعکاس تذکرات استاد معروفی، یک جملۀ استاد سیستانی در عین موضوع و موازات آن از قلم میر غلام محمد غبار در ذهنم خطور نمود. استاد سیستانی در یک مضمون خود تحت عنوان « وزیر اکبرخان سزاوار تقدیر است نه تخریب، متأسفانه غبار او را تخریب کرده است» چنین مینویسد:(…..من حین مطالعۀ غبار درک کرده ام که غبار نسبت حاکمان پشتون و نام افغانستان تعصب داشته است. ویکی از دلایل تعبصب او این است که هیچ امیر و وزیر و سردار و سرلشکر پشتون از زیر قلم غبار خوشنانم و کامیاب بیرون نیامده است.

به شمول احمد شاه بابا، سردار اکبر خان و شاه امان الله غازی.)

اکنون اگر به قول صادقانۀ استاد سیستانی، غبار مارکسیست و بی خدا و خدای عناصر چپگراء و ستمی و شعله ای، با نام افغانستان, حساسیت داشته باشد از ایرانیان مغرض و ایران پرستان ستمی چه گله؟

استاد معروفی در ادامۀ مطالب طلایی خود ادامه میدهد:

افغانستان هیچ همسایۀ خیر خواه ندارد و از این میانه دو همسایۀ شرقی و غربی ما – پاکستان و ایران – نه تنها که خیر خواه ایران نیستند، بلکه دشمنان افغانستان هستند، آنهم دشمنان بد خواه و خونین. این دو همسایه بد خواه و دشمن پدر پدر ما، هر گز طرفدار موجودیت کشوری به نام افغانستان در بغل گوش خود نیستند. ختم.

ملیون مرحبا و حبذا به موقف شرافتمندانۀ استاد معروفی به ارتباط ارجحیت منافع و مصالح ملی افغانستان و مردم آن در ساحات ثقافتی، سیاسی و اقتصادی، شخصیتی که ایران مشربان، استادی ایشان را به این خامۀ شکسته، مغرضانه و سفیهانه، پیغور داده مورد طعن و لعن قرار دادند.

پناه به ذات اقدس، از مستعار نویسان کژ اندش و پاچه گیر

—————————————————————————————————–

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.