اتکاء و استناد شاغلی سیستانی بر مضامین سه گانه

محمد داؤد مومند

0 652

اتکاء و استناد شاغلی سیستانی بر مضامین سه گانه

محمد داؤد مومند, به پاسخ استاد نجیب سخی

درین جا قسمت های عمدۀ مضمون شاغلی سیستانی را تحت عنوان « تردید حملات بیمورد آقای سخی» منتشرۀ سایت افغان جرمن درسال 2017 منعکس ساخته, تا هموطنانی که مضامین شاغلی سیستانی را مطالعه مینمایند, درک نمایند که شاغلی سیستانی به حیث یک کاندید اکادمسین, در بسا موارد به ارتباط مسائل سیاسی و اجتماعی و تاریخی, تقرر مزاج نداشته و مطابق به اقتضای زمان, تغییر نظر وعقیده میدهند, گفتارهای متضاد شان در طول سالیان متمادی در مورد رژیم جمهوری والاحضرت سردار داؤد خان که در دورۀ عضویت شان در شورای انقلابی رژیم بی خدایان کرملنی، آن را به نام « رژیم منفور داؤدی» یاد میکردند« آیا این ادعای شان وجدانی بود؟؟» و بعداً هم زمانی رسید که مانند مداح دربار قزل ارسلان، سردار صاحب را به مقام نه کرسی فلک نشانده و خود بوسه بر رکاب شان میزند, و گاهی هم بعد از مطالعه مضمون اینجانب در مورد سردار صاحب داؤد خان منتشره افغان جرمن, یکصد و هشتاد درجه تغییرعقیده داده شخصیت  سردار صاحب را مساوی به صفر میسازند, از مظاهر تلون مزاج و عدم تقرر تخیلات شان است.

هم چنان نظریات شاغلی سیستانی در مورد اعلیحضرت محمد نادر شاه, اعلیحضرت محمد ظاهر شاه, مرحوم عبدالله خان ملکیار, و میرغلام محمد غبار به همین منوال در حالت تغییر, عدم استقرار, نوسان و تلون دیده میشود, بطور مثال شاغلی سیستانی در یک کتاب خود تحت عنوان « یک نگاه انتقادی برتاریخ غبار افغانستان در مسیر تاریخ» چاپ سویدن که درافغان جرمن آنلاین نیز بدست نشر سپرده شده است مینویسد:«..حتی چنان مینماید که غبار جلد دوم تاریخ خود را بمظور انتقام کشی از نادر شاه و خانواده او به نگارش گرفته است, و در پهلوی اینکار از نیش زدن سایر افراد و اشخاصی که از آن ها کدورتی داشته نیز دریغ نورزیده است.»

طوریکه ملاحظه میگردد, شاغلی سیستانی, غبار را متهم میسازد که جلد دوم کتابش را بمنظور گرفتن انتقام از نادر خان و خانواده و کسانی که از او کدورت داشته و در حقیقت پنجاه فیصد از تاریخش را احتواء میکند بدست تحریر سپرده است, ولی چند روز قبل تغییر عقیده داده, کتابش را بمثابه قرآن, کتاب مقدس یک هزار و پنجصد ملیون مسلمانان جهان, جاویدانی قلمداد میکند!!!

آیا ممکن است کتابی را که محتوی آن روی کینه و عداوت و بمنظور انتقام, نگارش یافته باشد, یک کتاب واقعی تاریخ شمرد و بالاتر از آن, آن را جاویدانی حساب کرد؟؟

شاغلی سیستانی نائب سالار عبدالوکیل خان نورستانی را بدون داشتن کدام سند و مدرک تاریخی, با بی خبری تمام از تاریخ حیات عبدلوکیل خان و تاریخ معاصر کشور, متهم به انگلیس بودن نمود, تا اینکه استاد زمانی به تردید همچو اتهام غلط  به تنویر ذهن سیستانی پرداخت. ولی سیستانی حتی حاضر نشد به حیث یک انسان مهذب و مدنی, از خطاء واشتباه بی خبری خود در زمینه  از خانواده نائب سالار صاحب مذکور معذرت بخواهد. زیرا خواستن معذرت مانند « دانولد ترمپ » برای او, کسر شأن بزرگی است.

 هم چنان نظریات اغراق آمیزش در مورد اشرف غنی, از مثال های نظریات افراطی و غیر علمی و غیر واقع بینانه جناب شان شمرده میشود.

طور مثال یک پاراگراف شعارگونۀ شان را در مورد اشرف غنی بصورت نمونه و ثبوت ادعای خود, درینجا خدمت هم وطنان به عرض میرسانم:

شاغلی سیستانی که به قول عوام ما مفتخر به خطاب کته و عریض و طویل, کاندید اکادمسین هستند,تحت عنوان « اشرف غنی رئیس جمهور آهنین افغانستان» منتشره افغان جرمن, چنین درافشانی میفرمایند:

« من سر تعظیم و احترام به پیشگاه این ( رئیس جمهور آهنین) فرود می آورم و حمایت از این شخصیت ملی را بر خود و هرعنصری که خود را وطنپرست میشمارد, واجب میشمارم.»

شاغلی سیستانی بر سبیل عادت, از طرفی به قول مردم ما, آب را نادیده موزه از پا میکشد, و ازطرفی هم, خود را در مقام عقل کل قرار داده, نه تنها با القاب اغراق آمیز, اشرف غنی بیچاره را در مقام شخصیت های آهنین تاریخ کشور مانند امیرعبدالرحمن خان, غازی محمد نادر خان  و سردار هاشم خان ردیف نموده, بلکه مانند فتاوی مذهبی آخوند درویزه, حمایت از اشرف غنی را برهرعنصر وطنپرست واجب میداند!!!

مطابق حکم جزمی فوق الذکر شاغلی سیستانی، کسانی که در حمایت اشرف غنی قرار نداشته و مانند خودش به او سر تعظیم فرود نیاورند وطن پرست نیستند!!

شاغلی سیستانی بر سبیل عادت, همیشه از علم ونظریات علمی صحبت میکنند, در حالیکه در ادعای فوق الذکر شان نه تنها یک کلمه علمی وجود ندارد, بلکه سراپا بر بیدانشی سیاسی و ابراز نظر شعارگونه شان دلالت میکند.

برعکس, شاغلی داکتر کاظم در مورد اشرف غنی و تسلیم شدن موصوف به حکومت پیشنهادی دوسره, دبل عبدالله شورای نظاری, به بطلان عقیده شاغلی سیستانی پرداخته مینویسد:« توافق روی تشکیل حکومت « دو سره » یک انتحار سیاسی است, که منتج به ادامه انارشی در کشور میگردد.»

بهتر است که شاغلی سیستانی, نه خود را عقل کل تصور کند و نه مانند  آخوند درویزه, به صدور فتاوی واهی و لایعنی دور از واقعیت بپردازد و نه از خود این قدر راضی باشد, که دیگران همه اصغراند, و او یگانه اعظم دهر است. شاعری گفته است:

کسی را که خصلت تکبر بود

سرش پر غرور از تصور بود

تفرعن, خود پرستی, خود بینی و خود خواهی هم از خود حدود و وثغوری دارد, این وجهه خود خواهی شخصیت شاغلی سیستانی با «دانولد ترمپ» در موازات کامل قرار دارد.

باری شاغلی سیستانی, هنگام مسافرت شاغلی جهانی به اروپا, ضمن فرود آوردن سرتعظیم, با کمال افتخار دست های شاغلی جهانی را بوسید, اما بعداً در سایت افغان جرمن, اتهاماتی بر شاغلی جهانی وارد نمود, زمانیکه شاغلی جهانی بمثابه طعنه در جوابش, دست بوسی خودش را توسط سیستانی یاد آور شد, سیستانی در جواب نوشت که آنزمان من ترا نمی شناختم!!!

این را گویند عذر بدتراز گناه و آب را نادیده، موزه از پای کشیدن.

شاغلی سیستانی صرف روی عداوت و کدورت شخصی, متکی بر اختلاف یک نظر تاریخی با پوهاند حسن کاکړ, داکتر کاکړ را به ارتباط گرفتن بورس تحصیلی اش به انگلستان, متهم به انگلیس بودن ساخت, زیرا همچو بورس تحصیلی برای خود او میسر نشد!!

این جانب نیز در زمان حیات داکتر حسن کاکړ, انتقاداتی از نظریات و شخصیت کاکړ در سایت افغان جرمن بعمل آوردم که شخصیت روشن ضمیر استاد داکتر زمانی آن را در رساله جوابیه خود عنوانی فقید داکتر حسن کاکړ درج نموده است.

متأسفانه شدید ترین انتقادات و اتهامات جارحانه داکتر کاکړ متوجه استاد داکتر صاحب عبدالرحمن زمانی بود, ولی استاد زمانی تنها با استدلال قوی و منطقی و مستند بر مدارک تاریخی در رد ادعا های فقید داکتر کاکړ پرداخته, هرگز مانند شاغلی سیستانی متکی بر احساس کاذب عقده کشایی و احساس حقارت, به اتهام پوچ و خلاف واقعیت, اتهام انگلیس بودن را متوجه داکتر کاکړ نساخت. چه کسانی بهتر از استاد زمانی و استاد سید عبدالله کاظم, با شخصیت پوهاند کاکړ آشنایی دارند؟

امیدوارم داکتر صاحب کاظم, در مورد اتهام انگلیس بودن پوهاند کاکړ, توسط دوست و رفیق شان شاغلی سیستانی به حیث مسؤلیت علمی و حمایت از حقیقت,ابراز نظر فرموده تا از مسخ صفحه تاریخ در مورد حیات آن فقید توسط سیستانی، جلوگیری بعمل آید.

دانشمند بزرگ حقوق اساسی کشور جناب داکتر صاحب روستار تره کی به ارتباط درگذشت شاغلی داکتر کاکړ نوشت:« داکتر حسن کاکړ یکی از فعالین برجسته اتحادیه استادان و عضو جبهه آزادی خواهان بود و در عین حال مصمم بود, وی حضور لشکر شوروی را در کشور توهین به مقدسات میدانست،…داکتر کاکړ محکوم به هشت سال حبس گردید»

اکنون اگر یکی از خویشاوندان و یا یکی از ارادتمندان داکتر کاکړ, شاغلی سیستانی را مخاطب ساخته و بگوید:« شاغلی سیستانی! تو به دلیل اینکه بورس تحصیلی که به کاکړ داده شد, چرا به خودت تعلق نگرفت, داکتر کاکړ را متهم به انگلیس بودن نمودی, درحالیکه داکتر کاکړ در دوره ایادی شوروی به زندان رفت و تو به حیث عضو هیئت شورای انقلابی, با نوکران شوروی در یک میز مذاکره میکردی, و نواله میزدی, پس موازی و متکی بر منطق خودت, معلوم میشود که خودت نیز خدا ناخواسته, از ایادی کرملن بودی, ولو که احیاناً عضویت علنی حزب را نداشتی ! »

اتهام و بهتان خلاف واقعیت و متکی بر فتنه و دروغ, عداوت و اختلاف شخصی, نه تنها از نظر حقوقی یک عمل جرمی است, بلکه بر معیار های اخلاق اجتماعی و احترام به کرامت انسانی یک عمل, غیر مهذبانه و غیر شرافتمندانه است.

خلص کلام در مجموع, هرکسی که با نظریات شاغلی سیستانی اختلاف نظر داشته باشد, با فتاوی انگلیس بودن, بی دانشی, دروغ گفتن, خائن بودن, تاریخ ندانستن و شعار پوچ و غیر علمی, جارحانه عدم وطن پرست بودن, کاندید اکادمیسین سیستانی مواجه میگردد و این یگانه وسیله رفع عطشان غرور,نخوت و خود بینی و خود خواهی و بزرگ بینی, شاغلی سیستانی رئیس هیئت رئیسه شورای عالی افغان جرمن است.

شاغلی سیستانی به حیث یک آدم سخت کینه ورز, بمنظور انتقام از استعمال نام های متعدد مستعاردردریچه افغان جرمن نیز خود داری نمیکند« طبعاً ایشان تا دم مرگ به استعمال نام های مستعار خود اعتراف نخواهد نمود»

این جانب بعد از اینکه مضمونی را تحت عنوان « انحرافات مؤرخین و تواریخ و انحرافات شان» در افغان جرمن بدست نشر سپردم, شاغلی سیستانی ضمن یک نوشته, به اتهامات و هتاکی که مقتضای طبیعت انقلابی( اقتضایی )اش است، مانند بوتل های سوداواتر شست سال قبل کابل جان به جوش و خروش و بروز صداهای مخصوصش پرداخت.

این جانب به عوض ریسمان کشی با سیستانی ترجیح دادم, تا در مورد غبار, به نوشته های خودش در قسمت محکومیت غبار, استناد نمایم, همان بود که یکی از مضامین یکسال قبل شان را در مورد کذب « حزب سری دربار» توسط  میرغلام غبار بدست نشر سپردم.

شاغلی سیستانی درآن مضمون خود, به صراحت مینویسد که ادعای غبار بوسیله یک روایت جعلی یعنی « حزب سری دربار» در حقیقت گرفتن انتقام اتهام غبارمبنی بر شرکتش, در موضوع محمد اختر رفیق غبار که در قضیه دسیسه قتل غازی امان الله دخیل بود, میباشد تا مردم فکر کنند که امان الله خان در قتل پدرش دست داشته است.

درین مضمون, شخص سیستانی با دلایل عدیده, سند محکومیت غبار را مبنی بر کذب بزرگ غبار به ارتباط اتهام دست داشتن غازی امان الله و جعل افسانه «حزب سری دربار» امضاء میکند.

در صورتیکه غبار بنابر عقده انتقام و یا هر سائق مذموم در مورد ستاره مشرق زمین و افتخار بزرگ کشور ما یعنی, غازی امان الله به همچو اتهام سخیف, خائنانه و ضد ملی بپردازد,اتهامات غبار در مورد اعضاء خانواده نادر خان مانند سردار داوود خان و دیگران مانند محمد ګل مومند, بیش از نفخ متعفنی, چیز دیگری تلقی شده نمیتواند.

مگر همچو مجعولات و اتهامات غبار, بخصوص در قسمت غازی امان الله باز هم کتاب غبار را مانند کتاب مقدس مسلمانان جاویدانی میسازد؟

بعد از نشر مقاله شاغلی سیستانی در مورد کذب حزب سری دربار, شورای جبون و ترسوی انقلابی افغان جرمن به ریاست و امر شاغلی سیستانی, ضمن یک ابلاغیه اظطراری خود با ارائه معاذیر طفلانه و مبتنی بر دروغ, ازنشر مقاله های من در مورد غبار, جلو گیری به عمل آورد.

شاغلی سیستانی به حیث شخصیکه دارای شعور و وجدان ملی است, نباید در نوشته ها و مضامین و کتب خود, آنچه را که دانشمند محترم استاد خلیل الله معروفی « تاراج فرهنگی ایران» عنوان داده است, در ترویج اصطلاحات ایرانی و یلغار تاراج فرهنگی ایران، همنوا و همصدا گردد.

برای یک عنصر ملی گرا مانند استاد معروفی وهم فکران و شاگردان شان در زمینه, که همچو سعادت و افتخار را شامل حال خود میدانم, تاراج فرهنگی ایران که صبغه دائمی دارد, خطرناکتر از تاراج اقتصادی و حتی نظامی است.

فهمیده نمیشود که شاغلی سیستانی روی کدام دلیلی که وجه ملی و ملیگرایی داشته باشد, در ترویج اصطلاحات ایرانی و پالیسی ضد مقدسات ثقافت ملی, در قسمت تهاجم فرهنگی ایران سهیم میگردند؟؟؟

غازی امان الله به صراحت استعمال اصطلاحات ایرانی را در السنه وطنی مردود دانست, مگر چنین نیست آقا سیستانی!

به قول علامه داکتر اقبال:

بوریای خود به قالینش مده

بیدق خود را به فرزینش مده

ناګفته نماند این جانب بر حکم وجدان, شاغلی سیستانی را نویسنده غنیمتی پنداشه, مقاله های شان را در رد ادعاهای عناصر ستمی و ضد تاریخ ملی کشور,طلایی عنوان داده ام.

درین قسمت بمنظورصراحت موضوع و بطلان ادعاهای شاغلی سیستانی در مورد این جانب, قسمت های عمده مقاله شاغلی سیستانی منتشره افغان جرمن را تحت عنوان « تردید حملات بیمورد آقای نجیب سخی » ذیلاً به عرض میرسانم تا به مصداق کلام:« خوش بود گر محک تجربه آید به میان».

شاغلی سیستانی در جواب شاغلی نجیب سخی مینویسد:

مقاله آقای نجیب سخی را در مورد افغانستان در مسیر تاریخ, من هم خوانده ام و خود آن را آنلاین کرده ام, اما بجز حملات توهین آمیز کدام نکته علمی در آن نیافتم, من چهار جمله آن را طور نمونه اینجا نقل میکنم, شما خواننده گرانقدر وقتی آنها را بخوانید خواهی دید که در هیچ سطری کدام نکته علمی نهفته نیست, بلکه بیشتر آنها سخنان بیجا و لایعنی بچشم میخورد. نجیب سخی مینویسد:« بعد از نشر افغانستان در مسیر تاریخ, جلد اول که سال ها ممنوع و سانسور شده بود, جلد دوم این کتاب را میخواستند در خارج کشور ممنوع نمایند, که چنین نشد و امروز در حدود پنجصد هزار جلد این اثر در داخل و خارج کشور طبع و نشر شده است, اما گرد باد های مؤظف شده مانند کاندید اکادمسین اعظم سیستانی, عضو هیئت رئیسه شورای انقلابی حزب دیمکراتیک خلق افغانستان, فردی ….اخیراً به نام نگارگر و عده ای محدود دیگر به نوشتن بر ضد این کتاب و با مخالفت های مخفی و ….را علیه این اثر راه انداختند, اما همچو قطره آب بالای تابه داغ در برابر واقعیت و عظمت این سند هویت ملت افغان مضمحل شدند.»

در عبارت فوق کدام جمله علمی دیده نمیشود. آیا بکار بردن « گرد باد های مؤظف شده و یا همچو قطره آب بالای تابه داغ در برابر واقعیت و عظمت این سند هویت ملت افغان مضمحل شدند ؟ جملات علمی نیستند، بلکه حرف های مفت و میان تهی اند….

جای دیگر آقای سخی مینویسد:« تمام مستخدمین نادر و خانواده حکمران، سوار بر دوش ملت مظلوم, ستم کش افغانستان به ثروت و جاه رسیدند, اما غبار به جز از زندان و تبعید به هیچ مقامی دیگری نرسید, یگانه ثروت و حاصل زندگی کتاب غبار افغانستان در مسیر تاریخ است که به پیشگاه ملت افغان را دو دسته تقدیم کرد»

در اینکه غبار ثروتی نداشت شکی نیست اما آیا این حکم درست است که گفته شود تمام مستخدمین نادر به ثروت و جاه رسیدند؟

در جمله مستخدمین مقتدر عهد نادر شاه یکی هم محمد گل خان مومند بود که در آن دولت تا مقام وزارت داخله و اختیار سرکوبی یاغیان شمالی  و سپس به نایب الحکومگی قندهار و نایب الحکومگی مزار شریف و غیره مقرر گردید بود, نمیدانم او از این وظایف خود چه ثروتی جمع آوری کرده بود؟

در مقالات اقای داکتر زیرکیار خوانده بودم که وقتی محمد گل خان مومند تقاعد کرد از خود خانه شخصی نداشت و در نوآباد دهمزنگ در یک خانه کرایی معمولی بدون موبل و کوچ زندگی میکرد و فقیرانه شب و روز خود را میگذراند.

آقای داؤد مومند که از وابستگان محمد گل خان مومند است می باید بجای بحث بر موضوعات فرعی بر مقاله آقای سخی از موقف و حیثیت آن مامورعالی رتبه در دولت خاندانی نادر شاه دفاع میکرد.

به نظرم هدف اصلی آقای نجیب سخی درین نوشته تحقیر کردن و توهین نمودن منتقدین کتاب افغانستان در مسیر تاریخ است  و حتی آن ها را حشرات طفیلی خوانده است.آنجا که نوشته میکند:« چرا این کتاب در محراق کاسبی این ها قرار میگیرد, زیرا افغانستان در مسیر تاریخ به درخت پر باری میماند هم چنانکه ثمر میدهد در عین وقت,حشرات و طفیلی ها را  نیز بخود جلب میکند.»

به عبارت دیگر منظور آقای نجیب سخی کوبیدن من و آقای نگارگر و احتمالاً انجنیر احسان مایار و آقای مومند و غیره است, در حالی که با ناسزا گویی به من و دیگران نمیتوان خلاء موجود در تاریخ غبار را پر کرد و دهن منتقدان را بست.

انتقاد از کارکرد های نویسندگان, مؤرخان, ادیبان, هنرمندان و سیاست مداران حق مسلم هر نویسنده و هر نقاد است. این حق را آقای نجیب سخی نمیتواند از کسی بگیرد.

« این حق را شاغلی سیستانی نیز نمیتواند به هر دلیل و عنوانی که باشد از محمد داؤد مومند بگیرد-مومند»

برای تردید نقد های من و دیگران باید مستدل بحث کرد و نمونه های نقد های من یا نگارگر و آقای مایار و مومند و غیره را در مقاله به خواننده پیشکش کند و سپس هر کلمه و هر جمله را از لحاظ شکل و پیام و محتوای آنها با دلایل و شواهد و مدارک زنده و عینی رد کند.

با گفتن عضو شورای انقلابی  و یا عضو حزب خلق و پرچم یا اخوانی و ملحد و شعله یی خواندن دیگران, کمی ها و کاستی های غبار را نمیتوان رفع کرد….

به آقای نجیب متذکر میشوم که یکبار این دو سه مقاله ذیل را در مورد غبار, در پورتال افغان جرمن آنلاین زیر عناوین:

یک- مقاله شاه محمود خان صدراعظم به غبار رأی داد, به قلم محمد داؤد مومند.

دو- غبار در خدمت شاه محمود خان غازی, از قلم محمد داؤد مومند.

سه- نگاهی به انتقادات شاغلی سیستانی در مورد غبار, به قلم محمد داؤد مومند.

در لینیک های فوق یا در آرشیف مقالات آقای محمد داؤد مومند بخوانند و بعد محتوای آن سه مقاله را اگر توانایی دارند, بطور مستدل و علمی رد نمایند و بعد بیایند با من و آقای نگارگر به تصفیه نکات مورد انتقاد ما در مورد تاریخ مرحوم غبار بپردازند. ختم جوابیه شاغلی سیستانی.

تبصره: زمانیکه چند سال قبل من این سه مقاله را بدست نشر سپردم, کوچکترین اعتراضی از طرف شاغلی سیستانی و دیگران,در زمینه  به عمل نیامد, زیرا در آن وقت و به مقتضای زمان, مطالب مقاله های مذکور به شامه و ذوق سیاسی شاغلی سیستانی موافقت داشت, به سرحدی که وی به شاغلی نجیب سخی چلنج میدهد که اگر توانایی جواب مقاله های محمد داؤد مومند را دارد, بطور مستدل و علمی آن را رد نماید.

و بعداً بیاید با من و آقای نگارگر ..

طوریکه به صراحت ملاحظه میگردد, شاغلی سیستانی جواب خود را به شاغلی نجیب سخی متکی و مستند به مقاله های سه گانه این جانب محمد داؤد مومند میسازند.

شاغلی سیستانی بتاریخ ششم ماه سپتمبر سال جاری تحت عنوان « نام غبار با تاریخ غبار جاویدانه است» در مورد نوشته من تحت عنوان« انحرافات مؤرخین و تواریخ و تحقیقات شان» منتشره ماه سپتمبر سال جاری که عصاره مضامین سه گانه چند سال قبل من است مینویسد:

« اگر جسارت تلقی نگردد میتوانم بگویم که هر آنچه آقای مومند از قول من و از قول حبیبی و از قول استاد عزیز نعیم روایت کرده همه دروغ است…»

وجیزه معروف مردم ما که مشعر است, غربال به آفتابه گفت تو دو سوراخ داری, در مورد تهمت شاغلی سیستانی صدق میکند.

این نقل قول ها در مضامین سه گانه من در آن زمان که شاغلی سیستانی آقای نجیب سخی را به آن چلنج داد, دروغ نبود و حالا بعد از گذشت چند سال دفعتاً دروغ شد؟؟؟؟

به قول معروف مردم ما, دروغگو حافظه ندارد.

حتی« دانولد ترمپ» که در گفتار  روزمره و یومیه خود با دیده درایی کامل عیار که در تاریخ روئسای جمهور اضلاع متحده امریکا سابقه ندارد,تغییرعقیده و ابراز نظر میدهد, اگر به همچو تلون مزاجی واقتضاء پرستی شاغلی سیستانی، آگهی یابد حیران خواهد ماند، و شاید هم سیستانی را با داشتن همچو نبوغ، مشاور خود مقرر کند, مگر بیچاره سیستانی به زبان بین المللی انگلیسی بلدیت ندارد و غالباً روی همین دلیل او را مستحق بورس انگلستان ندانستند.

این هم یکی از دلایل مستند تغییر مواقف ذهنی واقتضایی شاغلی سیستانی است. گفته اند:

آفتاب آمد دلیل آفتاب

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Leave A Reply