!درنگی بر مقدمه واصف باختری برکتاب -عیاری از خراسان

کاندید اکادمیسین سیستانی

0 1,368

 ۹/ ۱۲/ ۲۰۲۰     

درود برآقای رفعت حسینی که مقدمه واصف باختری را برکتاب «عیاری ازخراسان» با نقد سالم وبی ریب وریای خود با دیگران شریک ساخت وما را با طرز تفکر وماهیت وجودی مردی آشنا ساخت، که بیش از نیم قرن برای بسیاری از عناصرچپ، قابل پیروی وستایش بود.

رفعت حسینی بدرستی درنقد خود برمقدمه واصف باختری  میگوید که :” بچه سقو سرنوشت وروزگارآیندهء انسان های میهن مرا نابود وتبه ساخت.

 

           من هرگز وهرگز تصور نمیکردم که واصف باختری آن شاعر معروف و حافظ قرآن وحافظ قصاید مطول ویکی ازمنسوبین نامدار جریان چپ( شعله جاوید) چنین کوچک گردد که از یک عنصرمرتجع و یک نوکر استعمار ویک بیسواد و دشمن علم ومعارف ویک دزد جانی وجاهل و یک متجاوز به کودکان و دختران و ناموس مردم کابل بدفاع برخیزد و به این دلیل خام که اوایل زندگی حبیب الله کلکانی با اوایل زندگانی رجال تاریخ سازی چون: یعقوب لیث وتیمورلنگ ونادرافشار یکسان بوده است؟؟؟ پس چرا کلکاتی مورد طعن وشماتت مورخان ونویسندگان افغان قراردارد ولی یعقوب لیث و تیمورلنگ ونادرافشار مثل او قرار ندارد؟

اقای واصف باختری باید توجه داشته باشند که انسانها را از روی نتایج کارهای شان برحیات اجتماعی مردم میتوان ارزیابی کرد نه از روی کارکردهای غیرموثرعهد جوانی شان.

در ظهور یعقوب لیث صفاری برسریر پادشاهی دست هیچ انگلیس ویا روحانی مرتجعی دخیل نبوده است.یعقوب از پای کوره ِرویگری برخاست و به حلقه عیاران وجوانمردان پیوست و به داد مظلومان محل خود می رسید وسپس با داعیه استقلال سیستان برضد استبداد قیام کرد و بالنتیحه به تشکیل یک امپراتوری بزرگ به وسعت تمام افغانستان وایران وبلوچستان نایل آمد و زبان دری پارسی را بجای زبان عربی رسمیت داد .

 ولی کلکاتی چه کرد؟ از دزدی به آغوش انگلیس در پیشاور شتافت وبعد با حمایت یک روحانی مرتجع وابسته به انگلیس برکابل حمله کرد و یک نظام مترقی ومدنی ومعارف پرور وغیر استبدادی را سرنگون کرد و از روز اشغال ارگ تا روز فرار از ارگ ازچور وچپاول وتجاوز برمال وناموس مردم دست نگرفت. فرزندان مردم را از رفتن به مکتب و کسب علم و دانش منع نمود .مخالفین خود را مثل گوسفند ذبح میکرد واز چنگک قصابی می آویخت. ازمثله زدن و در آتش انداختن انسانها درکابل و وردک ولوگر و کاپبسا دریغ نورزید.( کتاب تذکرالانقلاب فیض محمدکاتب شاهد این ادعااست)

کلکانی با تیمورلنگ نیز قابل مقایسه نیست. تیمور لنگ مردباسوادی بود .قرآن را میخواند واز شریعت اسلامی مطلع بود وعلمای دینی را به بحث ومناظره می طلبید و سر انجام موفق به تشکیل امپراتوری بزرگی از کشورهای آسیای میانه تا آسیای صغیر(ترکیه) وآسیای جنوبی گردید که تا یک صد سال بعد از او دوام آورد. اما کلکانی وضوگرفتن ونماز خواندن را یاد نداشت؟ ازکلکانی هیچ چیزی بجز دزدی و قلدری واوباشی به مردم کوهدامن بمیراث نماند. روش حکومت حبیب الله کلکانی را در عملکرد حکومت رباتی – مسعود در دهه ۹۰ قرن گذشته میتوان بخاطر آورد وبه همین خاطر آن را«سقوی دوم» میگفتند.

کلکانی به هیچ لحاظی با نادرافشار هم قابل مقایسه نیست. نادرشاه افشار نه تنها اشغالگران خارجی را از ایران اخراج نمود بلکه سرزمین های آسیای میانه وافغانستان تا هندوستان را فتح کرد وامپراتوری بزرگ ایران را را بوجود اورد. اما کلکانی تا ۷ ماه حتی وردک و هزاره جات را هم نتوانست تابع خود سازد، جنگ او در پکتیا وهزاره جات درمدت ۹ ماه دوام داشت.

واصف باختری که روشنفکری از سنخ شعله جاوید بود وخود را یک سروگردن بلند تر از روشنفکران پیرو خط مسکو می دید، چگونه وجدانش به او اجازه داد تا یک دزد بیسواد ضد ترقی وضد علم و ضد مظاهر تمدن را برشاه امان الله که شخص روشنفکر ویک رهبر ضد استعماری وبنیادگذارمعارف مدرن در کشور بود برتر شمارد و با لفاظی شاعرانه کلکانی را هم تراز نوابغ نظامی چون یعقوب لیث وتیمور لنگ و نادرافشار بگوید و او را از چنگال تاریخ نجات دهد؟

تاریخ فریب توصیف ها وتمجید های میان تهی کسی را نمی خورد، بلکه قضاوتش برعملکرد اشخاص است که نقشی در سرنوشت مردم از لحاظ خوشبختی و بدبختی جامعه داشته اند. حبیب الله کلکانی جز بدبخت کردن مردم افغانستان و توقف دادن چرخه پیشرفت کشورو عقب ماندن از کاروان تمدن کاری نکرده است.

رفعت حسینی مقدمه واصف باختری را برکتاب ارتجاعی «عیاری از خراسان» از قلم خلیلی (منشی بچۀ سقودرماه های اول)  نابخردانه می پندارد ومیگوید: « به پنداشت من،مقدمه نگاری واصف باختری بر کتاب ارتجاعی خلیل الله خلیلی ، برای ستایش نابجای حبیب الله مشهور به بچه سقو، نابخردانه وناآگاهانه بوده است. متن این مقدمه ، همانند نگارش خودکتاب، نه تنها عقلانی ومدنی نیست بل سیاسی ـ اجتماعی بشمار نمی رود. پرسش اینست :چی گونه یک مارکسیست وچپی ، باصطلاح آشنا با اندیشه های مترقی ومدنی، برشاهراه [ارتجاع] گام ومیگذارد؟

رفعت متذکرشده که واصف آنچه را بچه سقومرتجع بهمراهی روحانیون استبدادگرای مرتجع ،در برابرنهضت مدنی + انسانی امانی انجام داد، با چال وفریب وتقلبی شبیه مذهبیان {خیزش حبیب الله کلکانی } می خواند.ونیز باجفا برتاریخ، باختری از واقعیت گریز می کند که اگر بچه سقو پیشینهء راهزنی داشت هیچ پروا ندارد، اوایل زندگی نادرافشاروالپتگین وتیمورویعقوب لیث نیز پاکیزه نبوده است.

واصف در این مقدمه گونه اش مثل شعرش درین متن فقط لفاظی می کند. مگر بین شعرخیالی ومتنی که انسان فهمیده برتاریخ حقیقی و آدم های واقعی درتاریخ مینویسد، تفاوت بسیار است. ونویسنده دانا برین معاییر، استوارمی پاید. من نمیخواهم متنی ادیبانه+شاعرانه در موردتاریخ واقعی سرزمینم بخوانم. بچه سقو سرنوشت وروزگارآیندهء انسان های میهن مرا نابود وتبه ساخت.” Rafat Hussaini

صاحب قلمی بنام (الماس طبیعی) درپای نقد آقای رفعت نوشته است: «به ( واصف باختری)  لازم بود بر اهمیت و اصولی بودن نوشته مستوفی بچه سقاو چیزی مینوشت و با دلایل، اصولی بودن و علمی بودن اثر! را مطرح مینمود و کارهای قبلی و تاریخی را با این نوشته مقایسه میکرد، چون چیزی نیافته به ناچارطفره رفته تعریف و تمجید رهبر دزدان را نموده است و او را بی شرمی تمام  با کسانی مقایسه کرده که هیچ قابل مقایسه نیست. به آثار پشتون ها اگر اعتماد نمی نمایند و میگویند که بر مبنای تعصب زبانی مزمت سقو را کرده اند در مورد غبار و فیض محمد کاتب چی بهانه میاورند؟ افغانستان در مسیر تاریخ را اکثریت اهل مطالعه بلد هستند جالب تر از اثر غبار تذکرت الانقلاب کاتب هزاره است که وقایع کوچک و بزرگ  دوره سقو را تاربخوار نوشته است .»

دراین تبصره کوتاه نکات بنیادی واساسی برای نگاشتن یک مقدمه تاریخی نهفته است که نویسنده باید بر آن مکث وتوجه مینمود. واصف باختری لازم بود بر این رخ از سکه بچۀ سقو ومداحانش نیز روشنی می انداخت و داستان  «عیاری از خراسان» خلیلی  را از چشم پیرخردمند تاریخ دربارغزنه (بیهقی)میدید و سبک وسنگین مبکرد  ومبگفت که چند درصد این انتقامنامه به تاریخ شباهت دارد؟ ولی از آنجایی که هدف برجسته ساختن بچۀ سقو درسیمای یک مبارز تاجیک تباراست، واصف باختری از سکوی یک سخنور چیره دست تاجیک تبارتمام قوت وفشارخود را برای بزرگ جلوه دادن بچۀ سقو واردکرده است.

با توجه به نقد آقای رفعت حسینی میتوان گفت که بچه سقو از دید انسانهای مترقی و واقعیت گرا وعلاقمند به ترقی وپیشرفت کشور قابل تقبیح است وتاریخ همانگونه که شاه شجاع را محکوم ومورد تنفر مردم قرار داده،حبیب الله را نیزمحکوم ومورد نفرت قرار میدهد.

پایان

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Leave A Reply