در دوران اتحادشوروی سابق، درمیان طرفداران ماتریالیزم تاریخی دوگرایش در تاریخ نویسی بظهور رسید، یکی گرایشی که نقش شخصیت رادر تاریخ پراهمیت و مقدم برنقش توده ها میدانست، ودیگری نقش توده ها را در تاریخ وتحولات تاریخی مقدم وپراهمیت میدانستند.
پیروان نقش توده ها استدلال میکردند که توده ها لکوموتیو (نیروی محرکۀ) تاریخ تکامل بشر اند و اگر توده ها نباشند ، شخصیتها و رهبران سیاسی یا مذهبی به تنهائی خود هیچ کاری کرده نمیتواند. فقط این توده ها اند که جنبش های بزرگ را براه می اندازند وقدرتهای استبدادی را سرنگون میکنند وانسان را از زیریوغ ستم واستبداد نجات میدهند.
پیروان نقش شخصیت درتاریخ معتقد بودند که، نقش شخصیت های تاریخی، سیاسی ورهبران نهضت های ملی ومذهبی در حرکت ضروری تاریخ، بخصوص در چگونگی گذار از مراحل محتلف تکامل، بسیارپر اهمیت است، زیرا آنها با استعداد سازماندهی و توانائی فرماندهی و قدرت رهبری خویش میتوانند سیرحوادث تاریخ را در مسیر درست یا نادرست ، قراربدهند و بدینوسیله سبب نجات جامعه در یک مرحله معین بشوند ویا اینکه آن جامعه را به کج راهه رهنمونی کرده ، سبب زوال ونابودی آن گردند.
خوشبختانه ما درتاریخ کشورخویش، شخصیتهای بزرگ تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی ومذهبی فراوان داشته ایم که هریک از آنها نقش خود را دریک مقطع معین زمانی بصورت بسیار شایسته انجام داده و رفته اند و یادکرد از کارنامه های آنها برای ما نه تنها آموزنده و سودمند است، بلکه افتخار برانگیزهم هست.
بازشناسی و مطالعۀ سرگذشت مردان بزرگ وطن، درس های مهمی از تاریخ کشور برای نسل های اینده و بالنده وحق شناس این مرز وبوم خواهد بود.
بگذار نسل های حال وآینده ما ، مردان تاریخ وقهرمانان واقعی کشور شان را به درستی بشناسند و در زندگی خویش از وطن پرستی و صداقت وشجاعت ویک دلی وپایمردی آنان الهام بگیرند و کارنامه های سترگ و افتخار برانگیز نیاکان دلیر وبا تدبیرخویش را سرمشق زندگی قرار بدهند و با تکامل بخشیدن شخصیت خویش، بسوی مدارج عالی ترگام بردارند.
از میان ده ها شخصیت نامدار ملی وتاریخی کشورکه در مبارزه برضد سلطه بیگانه وتشکیل دولت ملی در افغانستان کاروپیکارکرده اند میتوان ازمیرویس خان نیکه بخاطر طرد سلطه صفویان ایران مبارزه نمودوموفق به تشکیل دولت هوتکی در قندهارگردید، ازاحمدشاه درانی،بخاطرتاسیس دولت معاصرافغانستان در ۱۷۴۷، ازوزیراکیر خان،قهرمان قیام کابل که پس از یک ماه در رهبری قیام اسنادی از مکناتن بدست آوردکه میخواست رهبران قیام را یکی علیه دیگری استعمال کند وبرسلطه خود بر افغانستان ادامه دهد، در یک جلسه علنی مکنات را درحضور یک تولی محافظ او از میان برداشت وسپس قشون انگلیسها را وادار به خروج فوری از افغانستان نمود(۶-۱۳ جنوری۱۸۴۲). ازمیرمسجدیخان کوهستانی آغازگرقیام ضدانگلیسی در۱۸۴۰ درجلګه خواجه خضری پروان، ازنایب امین الله خان لوگری، نایب محمدزمان خان محمدزائی شاه دوران قیام کابل، عبدالله خان اچکزائی و محمدشاه غلجائی درجنگ اول افغان وانگلیس ،عبدالقادرخان اوپیانی،میربچه خان کوهدامنی، محمدجان خان وردکی و سردار محمدایوخان فاتح جنگ میوند در جنگ دوم افغان وانگلیس، شاه امان الله خان ، کسی که در جنګ سوم افغان وانگلیس استقلال کامل سیاسی افغانستان را از چنگ استعمار انگلیس بدست آورد وبحیث اولین کشورآسیائی در صف ملل آزاد جهان ایستاده شد.
شاه امان الله اولین شاهی درافغانستان بود که برای تساوی حقوق زنان با مردان وتساوی حقوق احاد افراد این کشورعملاً دست بکار شد و برسرعملی کردن این برنامه ها، تاج وتخت خود را از دست داد.
شاه امان الله ، یگانه شاهی درافغانستان بود که برای نخستین بار در افغانستان قانون اساسی را با عالی ترین مبانی حقوقی آن برای مردم کشور وضع وتصویب نمود و در راه تطبیق آن عملاً گام نهاد.
شاه امان الله، نخستین شاهی درافغانستان بود که در طول دورۀ زعامتش ، هیچ فردی از آزادی طلبان و منتقدین خود را به زندان نسپرد و جان کسی از آزادی خواهان را نگرفت.
شاه امان الله، نخستین پاشاهی درافغانستان بود که دست به تعمیم معارف در سراسر کشور زد و بازهم نخستین شاهی بود که خود به تفتیش مکاتب وادرات دولتی می پرداخت و از پیشرفت تعلیم وتدریس معلمان وشاگردان وارسی مینمود .به کارمندان صادق مکافات میداد و بخلاف کاران مجازات وبدینوسیله اهمیت قانون را در اذهان مامورین جاګزین مینمود.
شاه امان الله، نخستین شاهی است که برای باسوادشدن کلان سالان خود به تدریس کلان سالان پرداخت و روش خاصی را برای سواد آموزی کلان سالان درمدت ۱۰ روز وضع نمود.
شاه امان الله، نخستین پادشاهی درافغانستان است که درمدت ده سال زعامت خود،از هیچ کشور خارجی کمک پولی نگرفت ومستقلانه حکومت کرد.
شاه امان الله،یگانه شاهی است که در لویۀ جرگۀ ۱۹۲۸در پغمان؛ آزادی زن افغان را با برداشتن چادر از روی خانم خود ملکه ثریا اعلام نمود و یک گام انقلابی دیگر بر گام های اصلاحی دولت خود به جلو گذاشت ودرهمان لویه جرگه ملکه ثریا وخواهرشاه زینب جان با روی برهنه در جرگه ظاهرشدند.
شاه امان الله، یگانه شاهی درافغانستان بود که برای نخستین بار، در نماز های جمعه، محراب و منبررا از اختیار ملا بدست خود گرفت وخطبه ونماز را خود قرائت میکرد و پیش از او وبعد از او هیچ یک از شاهان و رهبران افغانستان جرئت گرفتن منبر ومحراب نماز را از ملایان وخطیبان مساجد نداشتند.
شاه امان الله، نخستین شاهی درافغانستان بود که اصلاحات را از خانواده سلطنتی آغاز کرد ومعاش و امتیازات نسبی ونان راتبه و پخته ازمطبخ ارگ را به آنان منع کرد.و امتیازات پیرها و روحانیون و خوانین و ملکان متنفذ را از بیت المال قطع نمود و کارکردن را شرط گرفتن این امتیازات دانست.
شاه امان الله، اولین پادشاهی بود که آتشۀ نظامى سفارت انگلیس در کابل، در يکى از راپورهاى خوداز مزاحمتى يادآورى کرده بود که تخريب ديوار باغ ها بمنظور زيبائى شهر در ناحیۀ مسکونى شهر کابل ايجاد کرده و آ ن قسمتى از ملکیت علیا حضرت مادر شاه، سردار عنايت الله خان برادر شاه وسپهسالار محمد نادرخان را در بر میگرفت. » ( زمانی،اسناد آرشیو هند بريتانوى، يادداشت هاى آتشۀ نظامى سفارت کابل، 1923 ،٣7.)
شاه امان الله، اولین شاه افغانستان بود که بدون بادی گارد به میان ملت میرفت و با مردم ملحق میشد وخود را از غم ودرد مردم با خبرمیساخت و حتی الوسع در رفع این غم ودرد میکوشید.
شاه امان ﷲ ، نخستین شاهی در افغانستان بود که هرگز با انگلیس بخاطر بقای خود برتخت سلطنت کنار نیامد و هرگاه مانند پدرخود از دستورات انگليس در امور مملکت دارى پيروى ميکرد، شايد تا زنده بود ، پادشاه افغانستان باقى ميماند وهيچکس ديگرى براى جانشينى او قد علم نميکرد. اما او که عاشق استقلال و سربلندى ميهن و آزادى مردم وطنش بود، اين پادشاهى و تاج و تخت را در قدم آزادى مردم و استقلال کشورش گذاشت .
غازی امان الله خان پس از کسب استقلال کشور دست به یک سلسله اصلاحات اجتماعی وفرهنگی زد که تحقق آنرا استعمار تحمل نداشت، بنابرین توطئه های استعمار بوسیلۀ روحانیون وابسته با استعمار در سال های ۱۹۲۴ و ۱۹۲۸ رژیم امانی را با سقوط مواجه کرد.
نویسنده امریکائی، لیون بی پولادا زیرعنوان«فصل ناتمام» از امان الله خان با بهترین جملات توصیف کرده و سقوط او را برای افغانستان یک فاجعه دانسته است.
پولادا نوشته میکند:«بیرون آمدن پیروزمندانه امانالله خان از جنگ سوم افغان و انگلیس که منجر به استقلال افغانستان شد او را به چهره مجاهد نه تنها بین طبقه روحانیون افغانستان؛ بل به عنوان الگو میان ناسیونالیست هایی که در بقیه کشورهای اسلامی علیه انگلیس میجنگیدند مبدل ساخت. میان مسلمانان خارج از افغانستان حتی این امیدواری را به وجود آورد که امانالله خان میتواند جانشین خلافت عثمانی از دست رفته شود.
امانالله خان افغانها را دوست داشت و معتقد بود که او هیچ تفاوتی با هیچ فرد دیگری ندارد. او به عنوان کسی که استقلال خود را از یک قدرت بزرگ استعماری بدست آورده بود مورد پذیرایی گرم تقریبا تمام سران مهم دول اروپایی قرار گرفت. بعد از سفر اروپا و ملاقات با کمال اتاترک و رضا شاه، شاه ایران، امانالله خان متقاعد شد که میتوان افغانستان را که از کاروان تجدد کاملا عقب مانده بود با سرعت بیشتر در مسیر توسعه قرار داد.
برخلاف آنهایی که گمان میکنند امیر آدم ترسو بود، باید گفت که امانالله خان آدم شجاع و نترسی بود. او حتی در جرگه و نشست آنهایی که علیه او شورش کرده و با سیاستهای او مخالف بودند بیباکانه حاضر میشد و به ایراد سخنرانی میپرداخت، در حالی که بیم آن میرفت که آنها امیر را هدف قرار بدهند.باری زمانی که از پغمان تنها با موتر خود بهطرف کابل روان بود مورد حمله مسلحانه قرار گرفت. بدون اینکه او بداند حمله کنندهها چند نفر هستند موتر را توقف داده حملهکننده را که تنها یک نفر بود دستگیر نموده و در مسیر راه به پوسته پولیس تسلیم میکند. فلسفه سیاست او، تا حد ممکن عدم به کارگیری خشونت در مقابل شهروندان کشور خودش بود، سیاستی که به هیچ وجه با سیاست جدش، امیر عبدالرحمن خان همخوانی نداشت.
امانالله خان را میتوان بدون شک آغازگر فصل نو و تجددخواهی در تاریخ افغانستان دانست. گامهای را که او برداشت، در صورتی که عملی میشد، ساختارهای سیاسی و اجتماعی افغانستان را دگرگون ساخته، افغانستان را امروز در زمره ملتهای با افتخار و متمدن منطقه قرار میداد.
پولادا میگوید: برنامههای تجددخواهانه [اصلاحات]او را میتوان به سه دوره تقسیم کرد. دوره اول بین سالهای ۱۹۱۹ الی ۱۹۲۳ بر تغییر بنیادی در ساختارهای حقوقی، قضایی و اداری حکومتداری متمرکز بود.مرحله دوم را میتوان بین سالهای ۱۹۲۴ الی ۱۹۲۸ دانست که بعد از شورش قبایل منگل با آهستگی پیش میرفت و در حقیقت تطبیق تدریجی برنامههای دوره قبلی بود. او که بعد از برگشت از سفر اروپایی و بازدید از کشورهای اسلامی شدیدا از عقبماندگی ملت خود متاثر شده بود در صدد آن شد تا با سرعت ممکن برنامههای تجددخواهانه خود را تطبیق کند و آن را میتوان دوره سوم مدرنیته او خواند که فقط شش ماه ادامه یافت.
برنامههای تجددخواهانه دوره سوم در آگست و همچنان ماه اکتوبر سال ۱۹۲۸ توسط شخص امانالله خان با جزئیات در مدت چهار روز به اعضای لویه جرگه ارایه شد که متاسفانه پیش از تطبیق با شورش حبیبالله کلکانی متوقف گردید و بسیاری آنها فقط در حد پیشنهاد و چشمانداز باقی ماندند. چنین عقبگردی برای آینده سیاسی و اجتماعی افغانستان فاجعهبار بود.» ( لیون بی پولادا،فصل ناتمام، ترجمه: مجیبالرحمن اتل، راه مدنیت، اسد ۱۳۹۸ )
وقتی امان الله خان از سلطنت استعفا داد و ارگ کابل را بقصد قندهار ترک نمود، مردم شریف ودلیر هزاره مثل مردم شجاع وردک ومیدان وغوربند وتگاب ووزیرستان وقندهار وغیره ، مدت هفت ماه تمام به حمایت وسپاس از آزاد منشی وعدالت گستری رژیم امانی ،از قربانی دادن سر ومال خود، در راه اعادۀ تاج وتخت سلطنت به شاه امان الله دریغ نکردند. اما آن شاه مردم دوست، که نمیخواست سلطنت را با خونریزی بدست آورد، برای جلوگیری از جنگ میان افغانها کشور را ترک گفت،درحالی که بیشترین مردم قدر شناس افغانستان تا روز (۱۵اکتوبر۱۹۲۹=۲۳ میزان۱۳۰۸) که سپهسالار نادرخان، خود را نادرشاه اعلان کرد، همچنان امیدوار بودند که این همه جنگها وجانبازی ها برای بازگشت شاه امان الله غازی صورت گرفته است، نه برای به اقتدار رساندن نادرخان.
این ازجان گذشتگی مردم بخاطر اعادۀ قدرت به شاه امان الله، بیانگر این واقعیت است که هنوز در دره ها و وادیهای کابل وقندهار واطراف کوه های سلیمان وسپین غر، مردمان وجود داشته اند که قدر آن شاه ترقیخواه و معارف دوست را میدانستند و از رژیم چپاول وتاراج وتجاوز سقوی نفرت داشتند و این نفرت را هیچگاهی پنهان نمیکردند.
برای یک رهبر سیاسی ، چه شاه وچه امیر وچه رئیس جمهور ، افتخاری بزرگتر ازاین نیست که وقتی بر اثر توطئه ودسایس دشمن، از قدرت کنار زده شود، ولی مردم به دفاع از او برخیزند و برای اعادۀ قدرت یا سلطنتش، ۷ماه تمام بدون چشمداشت یک حبه ودیناری، سر بدهند ولی سنگر ندهند. وکسی که چنین افتخاری را از جانب ملتش نصیب گردید، شاه امان الله غازی بود.
آیا یادآوری از کارنامه های یک چنین شخصیت وطن پرست که الگوی آزادیخواهی واستقلال طلبی وضد استعمار وارتجاع وحامی بزرگ نهضت زنان درکشور بود، به معنای «بت سازی» و«شخصیت پرستی» است یا قدردانی از شخصیت های ملی وتاریخی کشور؟
قدرشناسی ومطالعۀ سرگذشت مردان بزرگ وطن، درس های مهمی از تاریخ کشوراند برای نسل های اینده وبالنده وحق شناس این مرز وبوم تا از فداکاری وشجاعت وصداقت ووطن پرستی شخصیت های بزرگ وطن خود بیاموزند و در تکامل شخصیت خویش از چنین شخصیتهای نیک نام تاریخ کشور تاسی بجویند.
چرا ده ها هزار خانواده های افغان فرزندان خود را اگر دختر بوده ملالی گذاشته اند یااگر پسر بوده امان الله؟ بخاطراینکه ملالی درتاریخ کشور ما دختر شجاعی بود که در جنگ میوند شرکت ورزیده وبه مبارزین ملی کمک رسانده وسبب پیروزی آنها درجنگ گردیده بود. وامان الله خان نیزکسی بود که استقلال کشور را از چنگ بزرگترین قدرت استعماری وقت یعنی انگلیس بدست آورده بود بنابرین آرزوی خانواده ها اینست تا پسران شان مثل شاه امان الله، روزی شخصیت بزرگ ونامداری بار آیند واز راه خدمت گزاری به میهن خود نام نیک کمائی کنند.
پایان ۱/ ۲/ ۲۰۲۲
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :
Support Dawat Media Center
If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320
Comments are closed.