وجوه مشترک ذهنیت چپی و فلسفی غبار با

محمد داؤد مومند

598

 وجوه مشترک ذهنیت چپی و فلسفی غبار با

 ببرک کارمل و حزب دیمکراتیک خلق

گرچه در مضمون قبلی مستند و مدرک خود، متکی بر اقوال دانشمندان کشور، معنون به «استناد یک ستمی فاقد ضمیر و جدان ملی بر کتاب غبار» مدلل ساختم که کتاب افغانستان در مسیر تاریخ به شیوه دیالکتیک تاریخی تحریر یافته و غبار در توضیح ادوار تاریخی کشور معتقد بر تفلسف مبارزه طبقاتی است که این هردو اندیشه و طرز دید ملهم از افکار مارکس و لینن است، از زمره، ذوات کور دل و لا یشعر و لایعلم مجبورم ساختند تا به تکرار به اصطلاح به (یاسین خواندن) بپردازم تا ممکن این مراکیب لایعقل از مراکب تجاهل و تعاند و تغافل و تعارض و بی خبری و بی بصری و کژ اندیشی فرود آیند، و ملاحظه کنند که :آفتاب آمد دلیل آفتاب.

این بار نیز از مطالب مندرج کتاب استاد سیستانی در مورد میر غلام محمد غبار استمداد میوزرم تا باشد مانند نوری، ذهنیت کوردلان و منکران حقیقت و یابو های لوده سیاسی و گمراه را روشن ساخته و از لجاجت طفلانه و وقاحت لجوجانه و تجاهل  سفیهانه دست بردار شوند.

استاد سیستانی در زمینه ثبوت ادعاهای متذکره چنین مینگارد:«با نشر جلد دوم افغانستان در مسیر تاریخ، تازه ما دریافتیم که غبار نیز دارای افکار چپی بوده است. در این ارتباط غبار خود زیر عنوان «تأثیر جنبش های سیاسی در کشور» مینویسد:«رویهمرفته فعالیت های احزاب سیاسی، جراید حزبی، اتحادیه محصلین، اپوزسیون پارلمانی و تظاهرات انتخاباتی در ظرف چند سال محدود از 1326، تا 1330 تأثیر عظیمی در اذهان مردم، در رژیم سیاسی و در سیستم اقتصادی و اجتماعی افغانستان نمود.

خواسته های آزادی خواهی و دیموکراسی در کشور زیر این تأثیر توسیع گردید. راه افکار جدید( افکار کمونستی، نگارنده یعنی سیستانی) در مناسبات اجتماعی  باز شد. و در محافل روشنفکران، ایدیولوژی های متنوع و نوین معاصر، مطرح گردید. و به این ترتیب در حیات سیاسی داخلی افغانستان تطور و تحول ایجاد شد.

این نهضت سیاسی در افغانستان، الغای امتیاز و انحصار سیاسی خانواده حکمران کشور و ابطال امتیاز و انحصار اقتصادی سرمایه بزرگ را میخواستند. لغو رژیم اریستو کراسی و اولیگارشی و آزادی و مساوات عمومی را طلب میکردند. این جنبش از منافع دهقان، پیشه ور، کارگر و مأمور پائین رتبه سخن میراند و در سیاست خارجی، بیطرفی مثبت کشور را شعار میداد. از آنجمله برای اولین بار جریده وطن، از تقویه جهان سوم و از سیاست عدم انسلاک فعال سخن گفت. گرچه سلطنت تمام این جنبش ها را معدوم کرد، ولی قادر نبود تأثیر آن را از جامعه افغان محو نماید.»

این تذکرات فقید غبار به صراحت نشان میدهد که او از مرز مشروطه خواهی و ملی گرایی فراتر رفته و در سال های 1326 تا 1330 دارای افکار و ایده های چپی (یعنی کمونستی-مومند) شده بود. و اگر این ایده را پذیرفته نبود، ضرورتی نداشت تا بوسیله جریده وطن، اندیشه های را مطرح کند که حرکات سیاسی چپی، پیرو خط فکری مسکو(یعنی پرچم و خلق-مومند) یا پکن (یعنی شعله جاوید-مومند) آن را در سال های بعدی مطرح میکردند.

آنچه غباردر کتاب «افغانستان در مسیر تاریخ » از آن بحث میکند، همان چیز های است که بعد ها حزب دیمکراتیک خلق افغانستان در مرامنامه خود در نخستین شماره جریده خلق در سال 1966 با تفصیل بیشتری انتشار داد. افزون برین دستگیر پنجشیری در کتاب «ظهور و زوال حزب دیمکراتیک خلق افغانستان» در ارتباط به فقید غبار که او یکی از بنیان گذاران حزب دیمکراتیک خلق به حساب گرفته شده است اینطور مینویسد:«کمیته تدارک اول «کنگره مؤسس» برای نخستین بار در جمال مینه و در منزل رضا مایل هروی دایر و تشکیل گردید.(سنبله 1342 ش).

این منزل در آن زمان توسط ببرک کارمل کرایه شده بود. در ترکیب کمیته اول، میر غلام محمد غبار، نور محمد تره کی، ببرک کارمل، یک  اشتراک کننده فعال اتحادیه محصلین دوران حکومت شاه محمود خان غازی، میر اکبر خیبر، محمد طاهر بدخشی (رهبر معروف گروه ستمی های کشور- مومند) صدیق روهی، پوهاند علی محمد زهما و نمایندگان برجسته نسل جوان کشور (یعنی عناصر جوان مارکسیست، لینیست کشور-مومند) اشتراک داشتند.

کهن سال ترین عضو کمیته تدارک کنگره جمعیت دموکراتیک خلق یعنی میر غلام محمد غبار در حدود هفتاد سال و جوان ترین شان طاهر بدخشی (دوست و رفیق بسیار نزدیک ستمی بزرگ بحران الدین ربانی  رهبر حزب جمعیت -مومند) دارای سی سال عمر بود. توافق برای تشکیل کمیته تدارک کنگره، طی هفته ها و ماها جر و بحث صورت گرفت.

غبار با ببرک کارمل روی طرح مسایل سازمانی – سیاسی اختلاف نظر پیدا کرد و با پسر خود کناره گیری کرد.

بنابرین غبار که دارای اندیشه های چپی بود و به قول دستگیر پنجشیری کهن سال ترین عضو کمیته تدارک کنگره حزب دیمکراتیک خلق به شمول نور محمد تره کی، ببرک کارمل، میر اکبر خیبر ، طاهر بدخشی و غیره بود، بر مؤسس افغانستان نوین یعنی احمد شاه بابا تاخته، اعتراض میکند….(یعنی … میخورد- مومند). ختم نوشته سیستانی. شاعری گفته است:

در جوانی توبه کردن شیوۀ پیغمبری است

ورنه در پیری هر گبری مسلمان میشود

ولی در مورد غبار دیده میشود که او با داشتن افکار چپی مارکسیست-لینیست تا آخر عمر مسلمان نشد و به قول شاعر «گبر» ماند.

شاغلی سیستانی از حملات ضد انسانی غبار در مورد دانشمندان و شخصیت های نخبه سیاسی کشور از علامه حبیبی گرفته تا مشروطه خواه بزرگ عبدالهادی خان داوی روایت ومذمت نموده که جناب داوی مدت سیزده سال و هفت ماه در زندان ماند در حالیکه غبار وقت به مراتب کمتری در زندان سپری کرد.

از صحبت و خاطره جالب و تاریخی شاغلی محترم عباسی صاحب با فقید داکتر محمودی، که داکتر محمودی برای عباسی صاحب گفته بود که:«من از کرده خود پشیمان نیستم و این مدتی را که در زندان به خاطر عقیده خود و دفاع از مردم سپری کرده ام و به افتخار میمیرم، اگر کار شرم آور غبار را میکردم مدت ها قبل آزاد میشدم.» این گفتار فقید داکتر محمودی که به پرنسیپ های عقیدتی خود مانند صخره سنگی تا اخیر حیات استوار ماند، سندی است غیر قابل انکار که میر غلام محمد غبار در نتیجه نوشتن یک توبه نامه از زندان آزاد شد.

قابل یاد آوری است که متکی بر نوشته استاد کاظم، غبار دو بار افتخار همکاری را با غازی نادر خان نصیب شد، غبار بار اول در پاریس به حیث سکرتر سپه سالار نادر خان کار میکرد و بار دوم در دوره سلطنت غازی محمد نادر خان به حیث سرکاتب در سفارت افغانستان در برلین  کار میکرد. آیا داکتر محمودی یا سید حسن خان حسن یا سید غلام حیدر پاچا یا جنرال میر زمان خان کنری  و امثال شان حاضر میشدند که مانند غبار همچو ذلت قبول وظایف را در آن زمان بدوش میگرفتند؟ هرگز نه.

اگر غبار منافق و سیاست باز معتقد بود که غازی نادر خان ایحنت انگلیس بود، پس غبار روی کدام پرنسیپ ایدیولوژیک  و احساس وجدانی خود را بد تر از حامد کرزی خوارتر  و زبونتر ساخت و در مقام چاکری نادر خان قرار گرفت؟

آیا غبار دوستان یا گوساله پرستان لایعقل سامری ، کدام پاسخ وجدانی در زمینه همچو نوکری غبار در آن مقطع زمانی دارند؟

طوریکه فوقاً شاغلی سیستانی در نوشته خود مانند نوشته سنگ هفت قلم پیر هرات در گازرگاه، ثابت ساخت، که اختلاف بعدی میان غبار و ببرک، اختلاف سلیقوی بود نه اختلاف ایدیولوژیک، که مثال تاریخی دیگر مماثل آن، بعداً اختلاف ببرک کارمل با نورمحمد تره کی است که از وجود تضاد های سلیقوی نشأت کرد و موجب انشعاب میان گروپ طرفدار ببرک کارمل و گروپ طرفدار تره کی گردید، ولی هردو گروپ به مرامنامه منتشره در جریده خلق ایمان داشتند.

یکبار دیگر توجه یابو های لایعقل غباریست را به این پاراگراف نوشته استاد سیستانی جلب میکنم:«آنچه غبار در کتاب خود از آن بحث میکند، همان چیز های است که بعد ها در نخستین شماره جریده خلق در سال   1966 با تفصیل بیشتری انتشار یافت.ختم»

اشتراک غبار آنهم در سنین نضج و پختگی  هفتاد و داشتن تجارب فراوان ادوار مختلف حیات و شناخت کامل چهره های اجتماعی و سیاسی عصرش باز هم در کمیته کنگره اول با اشتراک کمونیست های معروف و نامدار پیرو خط ماسکو، مانند ببرک کارمل و نور محمد  تره کی و عناصر کمونیست ستمی مانند طاهر بدخشی، مبین این واقعیت آفتابی است، که از نظر فلسفه سیاسی و اجتماعی و داشتن یک سازمان حزبی متکی بر آن عقاید و تأسیس یک حکومت ایدیال، کوچکترین اختلافی با ایشان نداشت، بروز اختلاف مذکور با ببرک کارمل صرف متکی بر خود خواهی و خود پرستی غبار بود و بس.

غبار به حیث یک مؤرخ و صاحب معلومات بسیار وسیع در مورد شخصیت های سیاسی معاصر کشور و بخصوص در مورد ببرک کارمل   که چند سال در زندان هم با هم بودند و حتی به ارتباط همان زمان نقل قول های بسیار منفی غبار در مورد ببرک در محیط شنیده شده است، اگر اشتراک ایدیولوژیک میان شان وجود نمیداشت، غبار روی کدام دلیل منطقی حاضر گردید که هفته ها و ماها با پسرش به خانه ببرک کارمل رفته و روی مسایل سازمانی و سیاسی و امید تفاهم حضور به هم رسانند؟

آیا غبار پرستان میتوانند، بر وجوه همچو تساند میان غبار و ببرک کارمل به منظور تفاهم، دلیل وجدانی ارائه نمایند؟

هم چنان غبار پرستان گفته میتوانند در حالیکه غبار خود را مترقی ترین و انقلابی ترین مبارز تاریخ معاصر معرفی میکند و به قول سیستانی به استثناء خود بر تمام مبارزین بزرگ ملی خط بطلان میکشد، چرا همراه برادر خود رشید بیغم به خانه صدراعظم وقت شاه محمود خان غازی میرفت؟

هم چنان چرا سپه سالار شاه محمود خان غازی در دوره هفت شوری به جهر گفت که (من به غبار رأی میدهم)

در حالیکه سپه سالار از ورود یک شخصیت محافظه کار یعنی محمد گل مومند که اعلیحضرت نادر شاه شهید وی را برادر پنجم خوانده بود، به پارلمان دوره هفت عنفاً جلوگیری نمود.

دلیل آن روشن است، غبار در خدمت مخفیانه سپه سالار قرار داشت و از شمول زعیم بزرگ پشتون تبار محمد گل مومند در پارلمان ترس و خطر بزرگی برای حکومتش احساس مینمود، چنانکه تاریخ به نحوی تکرار شد و سردار نور احمد اعتمادی از ورود میوندوال به پارلمان نسبت واهمه بزرگی که از ورود او به پارلمان داشت،  جلوگیری نمود و اراده سردار نور احمد اعتمادی مبنی بر محبوس ساختن میوندوال توسط پادشاه عادل وقت محمد ظاهر شاه شدیداً ویتو گردید.

در اخیر این مقال باید برین حقیقت اذعان نمود که ببرک کارمل با داشتن یک گروپ بسیار وفادار و قوی نیازی به شرکت غبار در حزب نداشت و نتیجتاً، غبار را با پسرش مانند کفش از حلقه گروپ خود برون انداخت. ختم.

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.