یادی از علیاحضرت ملکه سرورسلطان (سراج الخواتین)/۲

کاندید اکادمیسن اعظم سیستانی

735
یادی از علیاحضرت ملکه سرورسلطان (سراج الخواتین)/۲
(قسمت دوم)
نقش علیاحضرت در بقدرت رساندن پسرش امان الله خان:
بگفته جمهورمورخان ونویسندگانی که علیاحضرت را دیده ودر موردش نوشته اند،وی زنی شجاع، سرسخت ومصمم بوده ودر تربیت فرزندش شهزاده امان الله برای رسیدن به سلطنت از هیچگونه تلاش دریغ نورزید تا به این آرزویش رسید.
بقول عزیزالدین پوپلزائی،«علیاحضرت، والدۀ امان الله خان وبینظیر سلطان بیگم، جدۀ شاهزاده درجهت پرورش روحی امان الله بجانب بزرگ منشی، و شریعت شعاری وعدالت پسندی ومردم دوستی وجلب قلوب طبقات جامعه کوشش های مزیده نموده اند وهردو تن(مادر ودختر) سلسله نسب بزرگ داشتند.»(پوپلزائی، سفرهای امان الله شاه،ص 229)
ملکه سروزسلطان زنى آهنين بودکه توانست در مقابل مشکلات سياسى و رقابت های داخل ارگ ایستادگی نماید، وپسرش را برای هدفى بزرگ تربیت کند تا پله هاى ترقى را بپيمايد. بدين سبب ملکه براى رسيدن بهدف خود امان ﷲ را با روحیه مهین دوستی، استقلال طلبی ومردم دوستی و مهربانی برفقرا ومستمندان وشجاع و نترس دربرابر زورمندان تربيت نمود .
امیرعبدالرحمن خان در سال1316 قمری(1896م)در داخل ارگ برای امان الله مکتب خصوصی دایر کرد ومعلم ومؤدب وملازم مقرر نمود و چند تن از پسران خاندان های بزرگ را همدرس وهمکلاس او ساخت. امان الله پس از تاسیس مکتب حبیبیه[درسال 1903] شش سال درآن مکتب درس خواند. بعد شامل مکتب فنون حرب گردید، دراین مکتب مدت ده سال درس عسکری خواند ویک شاگرد ممتاز ویک سرعسکر نیرومند بار آمد وبراثر علاقه خود زبان فرانسوی وترکی را آموخت واز آموختن زبانهای عربی و ادبیات پشتو ودریدریغ نورزید.( پوپلزائی،سلطنت شاه امان الله ، ص36-37)
براثر توجه وموظبت دایمی علیاحضرت، امان الله شخصیت برازنده ملی، ادیب وسخنور توانا،انسان دلسوز، مردم دوست، وطن پرست، دارای جهانی بینی روشنفکرانه ،دشمن خرافات وپیر وملاهای جاهل وعاشق علم ومعرفت ودشمن استعمار ، تشنه استقلال وازادی،به بار آمد که پس از احراز قدرت اولین کارش کسب استقلال از چنگ استعمار بود.
درسال 1332 قمری (1914م)شهزاده امان الله با ثریا طرزی نامزدگردید وامیر دستور داد که در برج عقرب همان سال جشن عروسی آنها برای مدت هفت شبانه روز برگزارگردد. عین الدوله ازاین گزافه خرچی در عروسی قلباً خوشنود نبود و به امیر عرض نمودکه:«اگرارادۀ اعلیحضرت همایونی شرف تعلق پذیرد که همین مبلغ تخصیص یافته مراسم عروسی هفت شبانه روزی را برای تاسیس یک باب مکتب اناثیه یا یک باب شفاخانه اناثیه بمصرف برسد وملت از آن مستفید شده یک تذکار ابدی ویادگار دایمی برای این مراسم بماند واز اسراف بیهوده وبی ثمرصرف نظرشود عین مرحمت خواهد بود.»( پوپلزائی،سلطنت شاه امان الله ، ص38)
امیر از این تصمیم شهزاده متعجب شد وسپس او را آفرین گفت وخواستش را پذیرفت. و مبلغی را که به این منظور مدنظرداشت برای موسسات عرفانی وصحی داد. علیا حضرت مادر امان الله خان نیز این نظر پسر را تائید کرد و گفت: هرمادری در باب فرزند خود خواهشها و ارزوهای بسیار دارد، اما من فکر و نظر پسردانش پرور و غریب نواز خود را قدر میکنم و این روش وطنخواهانه او را سرمشق حیات بهریک از فرزندان آرزو دارم تا ازاین نوع فداکاری ومردم دوستی پیروی کنند.»( پوپلزائی،همان اثر ، ص38)
به نظرنویسنده امریکائی، لئیون پولادا، مادرامان الله خان[علیا حضرت]، بانوی اول دربار که متعلق به خانواده با نفوذ بارکزایی (لوی ناب) بود در شکل‌ دهی شخصیت اولیه امان‌الله خان نقش مهم داشت.پدر علیاحضرت شیردل خان و برادر او لوی ناب خوشدل خان از سرداران مهم قندهاری بودند. علیا خانم[علیاحضرت] با موقف بلندی که در میان بقیه زنان حبیب‌الله خان داشت، فرزند خود امان‌الله خان را شایسته جانشینی حبیب‌الله خان می‌دانست و به همین منظور او را با توانایی‌های که داشت برای آینده سیاسی افغانستان تربیت ‌کرد. از آنجا که بارکزایی‌ها تجربه تلخی از دو جنگ افغان و انگلیس داشتند، این تجربه در تربیت خانوادگی امان‌الله خان موثر بود. تاثیرپذیری او از طریق خانواده مادری، او را با روحیه ضد انگلیس بزرگ ساخت….»( لیون بی پولادا، فصل ناتمام،ترجمه و تلخیص: مجیب‌الرحمن اتل، برگه ف.ب.شفق همراه،21 اگست )Kan vara en bild av ‎1 person och ‎text där det står ”‎علياحضرت سراج الخواتين مادرامان امان الله خان‎”‎‎
علیاحضرت یا به قول محققان غربی « این عقاب پیر»(کنایه از بلندپرواز وتیز بینی عقاب است] درتربیت وطرز فکر امان الله تاثیر ونفوذ موثر داشت وپسرش را برای سلطنت تربیت وآماده میکرد. شجاعت علیا حضرت از اين حکايت مرحوم آصف آهنگ پسرمهدیخان چنداولی منشی دربار شاه امان الله برملا مبگردد که روزی میگفت: باری خواهر امیر(اُخت السراج) ، درباغ چهلستون دعوت مجللی برپا نموده و در آن زنان و دختران رجال معتبر و معروف پايتخت را دعوت کرده بود. وقتی همه زنان دعوت شده به قصرحاضر شدند، اميرحبيب الله نيز در آن دعوت شرکت ورزيد تا مهمانان را از نزديک ببيند و احتمالاً کسی را از آن ميان بپسندد و به کام دل برسد، در اين هنگام به عليا حضرت اطلاع رسيد که اُخت السراج در قصرچهل ستون محفل بزرگی برگزارکرده ، و اميرهم در آن شرکت دارد. پس علياحضرت با سرعت خود را به قصر ميرساند و ناگاه داخل قصرميشود و بسوی اُخت السراج که در پهلوی اميرايستاده بود، پيش ميرود وچون به او نزديک ميشود، سيلی محکمی برروی اُخت السراج حواله ميکند، مگراخت السراج روی خود را بسرعت عقب ميکشد و سيلی برروی امير ميخورد. صدای سیلی علياحضرت را همه می شنوندو از مشاهده اين صحنه مهمانان بخنده افتاده ميگويند: «عيش امير به غيش مبدل شد.»
اميراز اين برخورد علياحضرت برافروخته ميشود ، فوراً به کابل بازميگردد و در نيمه شب، قاضی را خواسته و علياحضرت را طلاق ميدهد. وقتی سردار محمد آصف خان و سردار محمديوسف خان( مصاحبين امير حبيب الله خان) ، از این قضيه مطلع ميشوند، نزدنایب السلطنه سردار نصرالله خان می روند واو را ازقضيه آگاه میسازند و به اتفاق هم نزد امير ميروند وميگويند : امير با اين کار خود تمام قوم بارکزايی را عليه خود تحريک ميکند و سلطنت خود را به آشوب ميکشد، زيرا که طلاق کردن ملکه رسمی کشور ، آبروی همه را مي برد و باعث انتقام گيری اقوام ملکه ميشود. اينست که اميرحبيب الله از کرده پشيمان ميگردد، وطلاق نامه را پس گرفته پاره ميکند ، ولی ديگر عليا حضرت و پسرش شهزاده امان الله از چشم امير می افتند.
به نظرمن(نویسنده) حادثه چهلستون احتمالاً بعد ازعروسی شهزاده امان الله درسال 1914 اتفاق افتاده باشد، زیرا مناسبات امیر با علیاحضرت در زمان عروسی شهزاده عین الدوله با ثریا طرزی بسیارخوب بود وکتاب سلطنت امان الله شاه (صص35-46) گواه این روابط حسنه است.
مرحوم آهنگ علاوه کرده گفت:قطع مناسبات امیر با علياحضرت، ملکه را از تصمیمش مبنی بر رسیدن پسرش به تخت سلطنت منصرف نساخت. او شجاعانه تصمیم میگیرد و درصدد تقویت موقعیت پسرخود و انتقام کشی از امیرمی افتد. ابتدا دو دخترخود يعنی صفورا ملقب به(قمرالبنات)که گرچه دختر سکه او نبود مگر چون درکودکی مادرش فوت شده بود وعلياحضرت اورا مثل دختران خود پرورش داده بود) به شاه محمودخان وصفيه سلطان(سمرالسراج) به شاه ولی خان نامزدمیکند و خانواده مصاحبان، نادرخان وبرادرانش را در پشتيبانی ازفرزند خود شهزاده امان الله قرار ميدهد. سپس محمدوليخان سرجماعه غلام بچگان را با دادن دختر مامای خود (عذرا سلطان بنت فقيرمحمدخان پوپلزائی) وشجاع الدوله خان فراشباشی ارگ را با دادن يکی از بستگان ديگر بخود نزديک ميکند تا حمايت خود را از امان الله خان دريغ نورزند و او را به سلطنت برکشند .
بدينسان علياحضرت ، گروه مؤثری را در دربار بخود وابسته ميسازد و سپس درانتظار انتقام از اميرحبيب الله می نشيند. حادثه سوء قصدعليه امير در شوربازارکابل و پيگرد قضيه توسط مستوفی الممالک انگشت اتهام را بسوی شهزاده امان الله نشانه گرفت. وچون امير راهی سفر لغمان بود، مجازات متهمين را به بازگشت خويش از لغمان موکول کرد. پس گروه عليا حضرت که امير را همراهی ميکردند، و مورد سوء ظن قرار داشتند، دریک نیمه شب به زندگی امير در بستر خواب پايان بخشيدند و هفت روز بعد امان الله خان به جای پدر برتخت کابل تکيه زد.(این روایت مرحوم آصف آهنگ از روی حافظه نویسنده است). وقتی مردم این رخدادها را کنار هم میگذارند، چنین نتیجه میگیرند که علياحضرت ، انتقام خود را به دليل توهينی که از جانب امير ديده بود از ا امیرگرفت.
داکترسید عبدالله کاظم ،نیز تقریباً عین روایت را در باره علیاحضرت وحادثۀ قصر چهلستون یادنموده مینویسد: «علیاحضرت مدت طولانی زن محبوب وملکه رسمی امیربود و بر او تأثیر زیاد داشت. پس از آنکه علیا حضرت در باغ چهلستون کابل جنجال برپا کرد، امیراز او کناره گرفت و از آن به بعد مناسبات امیربا او آشکارا خصمانه شد. شایعۀ نزدیک به حقیقت اینست که میگویند خواهر مقرب امیر ـ شاهدخت هاجره ملقب “اخت السراج” شبی درقصر چهلستون محفلی زنانه برپا کرده بود که درآن امیرمصروف عشرت وخوشگذرانی بود. علیا حضرت به مجرد آگاهی در نیمه شب خود را به قصر رسانیده ومجلس به وضع ناهنجار برهم خورد. دراین وضع علیاحضرت خواهر امیر را “دلال” خطاب کرد و خود امیر را”کنیز زاده” و”کنیز پرست” وگفته میشود که با اینکار امیر بعداً تصمیم گرفت علیاحضرت را ً طلاق دهد، ولی سردارنصرالله خان مانع شد وامیر را ازاین اقدام منصرف ساخت. بعداً رنجش ها، کشیدگیهای داخلی و خصومتها بین امیر وعلیاحضرت بحدی رسید که شهزاده امان الله خان به جدیت درمقابل پدر به حمایت مادرش پرداخت.» (داکتر کاظم،زنان افغان زیر فشارعنعنه وتجدد،چاپ 2005،ص 112-113)
نویسنده دربارۀ تلاشهای علیاحضرت برای استحکام موقف شهزاده امان الله خان دربین درباریان و خانواده های با نفوذ آنوقت درادامه مینویسد:
«بارکزائی ها و اقوام نزدیک ملکه نیز خاموشانه از او حمایت میکردند ، ولی ازترس امیر حرفی بزبان نمی آوردند. بابرهم خوردن روابط داخلی، علیاحضرت به پلان قبلی خود مبنی به رسانیدن پسرش شهزاده امان الله خان به سلطنت باجدیت بیشتر دست بکار شد. البته سردارنصرالله خان نائب السلطنه برادر امیر وسردارعنایت الله خان معین السلطنه پسرارشد امیر هریک خود را ذیحق جانشینی امیر میدانستند و درحالت عادی شهزاده امان الله خان چانس رسیدن به سلطنت را بجای پدر نداشت، زیرا اوپسر سوم امیر و روابط او و مادرش نیز با امیر برهم خورده بود. دراین شرایط فقط علیاحضرت بود که باید میکوشید تا موقف پسرش را در دربار و بین مردم تقویه کند، چنانکه همین کار را کرد، اما گمان نمیرود که علیا حضرت دراین فکر بوده باشد که با قتل امیر بتواند پسرش را جانشین پدر سازد، زیرا دو کاندید قوی و مستحق دیگر برای احراز مقام سلطنت مقدمتر از شهزاده امان الله خان وجود داشت. علیا حضرت خواست با وصلت عنایت الله خان وهمچنان امان الله خان با فامیل طرزی ازیکطرف روابط دو برادر را نزدیک و دوستانه سازد و از طرف دیگرهردو را زیرتأثیر فکری یک شخصیت با نفوذ و دانشمند قراردهد، تا بدانوسیله عنایت الله خان را از تأثیر نصرالله خان بیرون آورد. همان بود که خیریه دختر بزرگتر محمود طرزی را برای عنایت الله خان و ثریا دخترسوم او را به پسرخود امان الله خان تزویج نمود.
علیا حضرت درعین زمان به دختران خود توصیه کرد تا روابط نیک با فامیل مصاحبان برقرار نمایند که درنتیجه دختر دوم مسماة صفیه ملقب به “ثمرالسراج” به عقد شاه ولی خان برادر نادرخان درآمد و دختر سوم مسماة راضیه سلطان ملقب به “نورالسراج” با محمدهاشم خان برادر دیگر نادرخان نامزد شد که بعداً این نامزدی بهم خورد و جای دوستی را کین بین دو خانواده گرفت. دختراول مسماة سایره ملقب به “سراج البنات” به عقد پسرمامای خود والی علی احمدخان پسرشاغاسی خوشدل خان درآمد که خودش وپدرش از جمله شخصیت های با نفوذ دربار بودند. علیاحضرت به این اکتفا نکرد، برادر زاده خود مسماة زرین ـ ملقب به “علیا مخدره” خواهرعلی احمدخان را به احمدشاه خان پسر سردار آصف خان پسرعم نادرخان تزویج نمود که ملکه حمیرا دخترش بعدها به عقد اعلیحضرت محمد ظاهر شاه در آمد. علاوتاً علیا حضرت یکی دیگر ازدختران امیر مسماة صفورا- ملقب به “قمرالبنات” را که از مادر نورستانی و نزد علیاحضرت مقرب بود، به عقد نکاح شاه محمود خان برادردیگر نادرخان درآورد که این نزدیکی با خانواده مصاحبان متأسفانه بعدها به اصطلاح عوام “چپه فیر” کرد. همچنان او دختر سردارفقیرمحمدخان مامای خود را به عقد محمدولی خان دروازی ـ یکی از غلام بچه های خاص وشخصیت مؤثر دربار درآورد که بعداً این شخص نقش بسیارعمده در دوره امانی بازی کرد.
علیاحضرت هفت برادر داشت که همه وظایف بزرگ حکومتی داشتند، بخصوص شاغاسی خوشدلخان “لویناب” که عضو مقتدرشورای دولت بود. همچنان پسران کاکای علیا حضرت نیز در مقامات بلند دولتی رسیده بودند. بابا محمد سرورخان پدرناسکه او نیز ازشخصیت های با نفوذ دربار نصرالله و صاحب عزت و اکرام دربین مردم وخوانین بود. ازسوی دیگرعلیاحضرت با آنکه ظاهراً نائب السلطنه را مانع رسیدن پسرخود به سلطنت میدید، ولی با موصوف چنان رابطۀ نیک ونزدیک داشت که او فکرمیکرد گویا ملکه از او به حیث جانشین امیرحمایت میکند.»(داکتر سیدعبدالله کاظم: همان اثر،صفحات ۱۱3 -۱۱۵)
پاسخ علیاحضرت به امیرنصرالله خان در جلال آباد:
امیر درنیمه شبی که فردای آن اول فبروری 1919 بود درشکارگاه کله گوش لغمان به قتل رسید، وجسدش درجلال اباد درگوشه ئی از میدان گلف باغ شاهی بخاک سپرده شد. وبجایش نایب السلطنه نصرالله خان به امارت نشست. علیاحضرت در جلال آباد هنوز برگلیم فاتحه امیر شهید نشسته بود که امیرنصرالله خان پس از اطلاع از قیام امان الله خان درکابل، نزد علیا حضرت رفته خواهان صدور نامه‌ای برای امان‌الله خان شد و از علیاحضرت خواست در نامه از پسرش بخواهد که به کاکایش بیعت کند ورنه شیرخود را به او نخواهد بخشید.
علیاحضرت که از هوشیاری وشجاعت هردو بهره مند بود به امیر نصرالله خان گفت: من از اوضاع کابل بی‌خبرم و اگر پیامی با چنین محتوایی بنویسم نشان‌‌دهنده دخالت آشکار من در امور سیاسی و سلطنت خواهد بود. حالا که امان‌الله خان می‌خواهدخون پدرخود و استقلال افغانستان را بگیرد، من دراین کار هیچگاهی مداخله نمی‌کنم. شما اگرمیتوانید امان‌الله را به زور شمشیر بخود تسلیم نمائید.نصرالله خان گفت :خوب اگرشما بی دخل استید پس همیشه بیدخل بمانید، نشود که روزی عریضۀ پسرت را آورده از وی شفاعت کنید.
علیاحضرت جواب داد: «برای امان الله مرگ بهتراست از آنکه من روزی عریضۀ او را نزد تو قاتل پدرش گذاشته شفاعت کنم.»
(بر اجمله تندعلیاحضرت در اخیر نوشته تبصره میشود)
امیر نصرالله خان بعد از خروج از حرمسرا برحرم سرای علیاحضرت پهره موظف نمودو به علیاحضرت پیام داد که مقداری زر وجواهر واشیاء بیش قیمت برادرم امیرشهید نزد شماست بفرستید تا تسلیم خزانۀ دولت شود،علیاحضرت جواب داد: حینی که بکابل رسیدم همه اشیاء را بقید فهرست آورده به صندوق خانه دولت می سپارم.( پوپلزائی، سلطنت شاه امان الله …ص 85)
اما قیام عساکر فرقۀ جلال آباد بخون خواهی امیر شهید و دستگیری وبه زنجیرکشیدن سپهسالارنادرخان وهمه برادران ومنسوبان وافرادمظنون در قضیه قتل امیر از طرف عساکرشورشی مسیر حوادث را به نفع امان الله وعلیاحضرت تغییر داد و زمینه را برای برگشت عاجل علیاحضرت به کابل فراهم کرد.

سخنرانی علیاحضرت به مستقبلین در کابل:

Kan vara en bild av 1 person
امیر نصرالله خان برادر امیر شهید
با ورود علیا حضرت به کابل، شاه امان الله از موکب مادر استقبال شانداری نمود ،علیاحضرت همینکه در دروازۀ ارگ از موترپیاده شد، خطاب به پسر و مستقبلین نظامی وملکی چنین گفت:«تا انتقام خون پدر واستقلال تامه را حاصل ننمائید ویا دراین راه سرندهید، من باورنمی کنم که شما فرزندان امیرصاحب شهید باشید.اوکه شما را فرزند میدانست برشماست که حق پدری وفرزندی را ادا سازید. به کلمات وترددات هیچ یک از منافقین ومخالفین فریب نخورده تشویش واندیشۀ باطل را بدل راه ندهید. بخداوند توکل کنید ونصرت بخواهید.چون ادعای شما حق است حق تعالی بشما یاری ومددگاری می نماید.وگفت: اقوام وپدرومادر من وفرزندان من همان کسانی اند که عزمی کرده اند و دست بیعتی که داده اند،از عزم خود برنگردند.امان الله تا خود را دراین راه فدا نسازد، من او را فرزند خود ونورچشم رشید خطاب نمی کنم.»( – پوپلزائی، سلطنت شاه امان الله …ص 84)
پیام علیاحضرت به مردم کابل درختم فاتحه امیر شهید:
علیاحضرت سه روز درمراسم فاتحه و سوگواری برای امیرشهید مصروف شد. در روز سوم، درختم محفل سوگواری درحالی که عموم بانوان خاندان های سرشناس کابل برای اداء مراسم فاتحه حاضر شده بودند. علیاحضرت خطاب به آنان سخنانی گفت که از روی آن سخنان میتوان به نظریات واندیشه ها وافکار او در بارۀ آزادی، استقلال، والغای بردگی وکنیزی واحترام به حقوق زنان پی برد.
علیاحضرت در حالی که والده اش ( بی نظیر سلطان) درجمع خانمهای شاهی حضور داشت، بعموم افراد حاضر گفت: «در عهد امیرصاحب شهید چندبار گفتم: اصلاحاتی در اوضاع قومی واجتماعی بعمل بیاید واما منظور نشد چرا که همدران وقت بنابر دلائلی که گفته میشد شرائط آنقدر مساعد نگشته بود، وحال وقت آن است که باید برآورده گردد. شما حاضرین مجلس بدل نگویید که ما زن هستیم ما را به سیاست سلطنت چه کار؟ بلی من هم زن هستم ولی با سیاست سر و کار دارم. امیرصاحب شهید وقتی که از هندوستان معاودت کردند میخواست اصلاحاتی بعمل بیارد، هر چند که بعضاً وبلکه اکثراً مفید بود، چون شرائط وامکانات برای عموم خاندان ها هنوز فراهم نبود موافقت نکردم وعقلای وقت در مجلس حرف های مرا تائید کرده بودند چرا که گفته بودم این اصلاحات سی سال پیش از وقت است. وحال وظیفۀ ما آن است که باید بگوییم مردان بزرگ وسالخورده وصاحبان تجربیات کامل از مشورت های معقول خود دریغ نورزند وشما محترمات سلام وپیام مرا به پدران وبرادران بزرگ وموسفیدان خاندان های خود برسانید که چیزی که برای خیر واصلاح امور مملکت از روی فهم وتجربه میدانید بگویید. اول باید کنیز و غلام آزاد گردند و رسم برده گی از افغانستان بکلی برطرف شود واگر که غلام بچه و کنیز تا امروز در دربار سلطنت مانند فرزند وبحیث فرزند تربیت و عزت دیده اند ولی چون این نام اصطلاحاً باعث تحقیر تلقی شده است، بعد از این ، این لفظ هم بالکل ممنوع قرار داده شود. و دیگر محبوسین بهرنام واشتباهی که بقید مانده اند از قید رها گردند و فراریان از خارج خواسته شوند و این احکام باید از همین ایام ابلاغ استقلال تنفیذ یابد. واگر چه این حاجت به توصیه [من]ندارد چرا که میدانم امان الله خود جوان مهربان در حق مردم است.»( پوپلزائی،همان اثر ،ص 85)
بقول شاهدخت هنديه جان( دختر شاه امان الله) پس از بقدرت رسيدن امان الله خان،علياحضرت در نظر داشت تا وزرارت داخله را به او واگذارکنند، مگرشاه امان الله به مشکل توانست مادر را ازاينکارمنصرف وشاغاسی علی احمدخان (شوهر سراج البنات)را بدان سمت مقررکند.
باقی دارد

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.