توهین و تخریب شخصیت های بزرگ علمی و ملی توسط غبار/ ۳

محمد داؤد مومند

509

  توهین و تخریب شخصیت های بزرگ علمی و ملی

 توسط غبار (قسمت سوم و آخر)

در قسمت اول و دوم این مقال، در مورد شخصیت های بزرگ علمی، سیاسی و ملی کشور یعنی علامه حبیبی، عبدالهادی خان داوی و داکتر نجیب الله خان توروایانا، که از طرف میرغلام محمد غبار بطور بسیار سفیهانه مورد تحقیر و تعجیز و تخریب قرار گرفته اند، صحبت نمودیم.

درین قسمت نیز در مورد علامه صلاح الدین سلجوقی که مورد اهانت و ریشخند ظالمانه غبار قرار گرفته است، مطالبی به عرض میرسد.

استاد سلجوقی بعد از علامه سید جمال الدین افغانی بزرگترین مفکر و سیمای علمی و فلسفی تاریخ معاصر افغانستان است، ما شخص سومی را در تاریخ کشور سراغ نداریم که به سویه علامه صاحب افغانی و علامه سلجومی با افکار و نظریات فلاسفه غرب و کشور های شرقی و بخصوص در مورد معارف اسلامی احاطه و تبحر داشته باشد.

استاد غلام رضا سعیدی یکی از نویسندگان معروف ایران در اثر اقبال شناسی خود، به ارتباط روابط و دوستی بسیار نزدیک علامه سلجوقی و علامه اقبال، مفکر بزرگ اسلامی نیم قاره هندوستان، اشارتی داشته مینویسد:«استاد صلاح الدین سلجوقی که قبلاً در دهلی و سپس در کراچی چندین سال، سمت سر کنسلی را برعهده داشت یکی از نزدیک ترین دوستان اقبال بود و هر وقت که اقبال به دهلی میرفت، در منزل او وارد میشد.

صلاح الدین سلجوقی مقالات متعدد، دقیق و حساسی در باره شاعری و پیام اقبال نوشته است که به صورت کتابی تنظیم و تدوین شده است.»

نویسنده این سطور، سالیان بسیار قبل  از زمره آثار استاد سلجوقی کتاب «مقدمه علم اخلاق» را داشتم ولی بد بختانه هیچوقتی به اثر تحقیقی علامه سلجوقی در مورد افکار و نظریات و پیام اقبال به جامعه اسلامی برخورد نکرده ام و این چیزی بود که من در طول عمر خود به اصطلاح «چشم درد» عقب آن میگشتم.

گرچه یک عده دانشمندان ایرانی مانند علی شریعتی و خامنه ای و امثال شان با افکار اقبال آشنایی داشتند ولی باور دارم که هیچ شخصیت علمی در افغانستان و ایران به سویه علامه صلاح الدین سلجوقی با فلسفه «خودی» اقبال و هم چنان نظریات داکتر اقبال در مورد «رویه قضایی اسلام» آشنایی نداشت.

هم چنان غلام رضا سعیدی در مورد دعوت اعلیحضرت محمد نادر شاه شهید «رح» از علامه اقبال برای تجدید نظر درزمینه امور تعلیمی و معارف افغانستان یاد آوری میکند، و چنان به نظر میرسد که استاد سلجوقی سمت معاونیت داکتر اقبال را در انجام همچو وظیفه علمی بدوش داشت.

ملتجی ام اگر دانشمند محترم عبدالعلی نور احراری یا ذوات محترم دیگری از همچو اثر استاد سلجوقی در مورد علامه اقبال معلوماتی داشته باشند، مرا مطلع گردانیده منت گذارند. زیرا آرزومندم که تحلیل علمی فلسفه معروف «خودی» داکتر اقبال را از قلم علامه سلجوقی بخوانم و بدانم، باری درین مورد با دانشمند و خطیب جید مذهبی هم وطنان شیعه، محمد اسمعیل مبلغ مدیر عمومی تبلیغات وزارت اطلاعات و کلتور،مصاحبتی داشتم ولی مرحوم مبلغ با تمام تبحر علمی خود، خود را از توضیح دقیق فلسفه «خودی» علامه اقبال ناتوان حس میکرد.

بعد از این تمهید میرسیم به قسمت های منتخبم، از کتاب شاغلی سیستانی در مورد علامه سلجوقی. شاغلی سیستانی در مورد مینویسد:

شخصیت علمی و فرهنگی دیگری که مورد اتهام غبار در تاریخش قرار گفته، مرحوم علامه سلجوقی است، که تا کنون عده ای با فرهنگ هرات بدفاع از او برخاسته اند. یکی از این افراد آقای عبدالعلی احراری است که تحت عنوان «اتهامات ناروا بر دو شخصیت علمی و اداری» بدفاع برخاسته و مینویسد:«در جلد دوم افغانستان در مسیر تاریخ، بسیاری از شخصیت های دینی و علمی و اداری کشور و حتی آنانیکه در زمره غنایم فرهنگی ما بشمار میروند، مورد نکوهش قرار گرفته اند…غبار مینویسد «یک دسته دلال سیاسی بمیدان کشیده شده بود که به شکل صیادی در اطراف جوانان معصوم و صافدل و کم تجربه، دام های از فریب و تشویق و تهدید گسترده، هر یک را به نحوی شکار مینمودند. مثلاً صلاح الدین سلجوقی که خودش از همین طریق بوزارت ارتقا کرده بود، هنگام ریاست مطبوعات خود، جوانان تحصیل کرده و با استعداد و پاکنهاد را بنام «اصلاح کشور» بدادن «پیشنهادات کتبی» بدولت رهنمونی مینمود. و آنگاه گول خوردگان را توسط این پیشنهاد ها شخصاً به هاشم صدراعظم، و یا محمد نعیم خان برادرزاده و معاون او «وابسته» میساخت. دیگر بعد از مدتی این شخص اسیری میبود که خواهی نخواهی به ساز دولت میرقصید. البته متمردین آینده درخشانی نداشتند و در حالت گمنامی و یا بخور نمیری می زیستند.

 (یکی از این ذوات با استعداد و پاک نهادیکه، نهال غرس شده دست علامه سلجوقی بشمار میرود، مرحوم استاد عبدالرحمن پژواک است که بر خلاف دروغ و اتهام غبار هیچگاه به دهل دولت نرقصید. – مومند )

آقای احراری در ادامه مینویسد که:استناد این ادعای غبار را چگونه میتوان دریافت؟ معلوم نیست که آن «پیشنهادات کتبی» که مؤلف از آن نام میبرد، خود بچشم سر دیده است و یا از کسی شنیده است؟ و آیا این پیشنهادات چه تعهداتی را در بر داشته است؟ هنوز از آن زمان دیری نمی گذرد و همکاران مرحوم سلجوقی تا کنون حیات دارند، امید است درین مورد روشنی افگنند تا صحت و سقم این گفتار معلوم گردد.

(علاوه بر استاد پژواک یکی از همکاران نزدیک و شاگردان سلجوقی، ژورنالست معروف کشور، شاغلی محترم سراج وهاج است، شاغلی وهاج بعد از مهاجرت به اضلاع متحده، سالیان متمادی همکار قلمی مجله ملی، اسلامی و انقلابی «آئینه افغانستان» به مدریت شیر مطبوعاتی استاد هاشمیان بود و بعداً نیز مدیر مسئوول مجله وزین «درد دل» بودند، سوابق درخشان استاد پژواک و محترم سراج وهاج نشان میدهد که ادعای غبار چپگراء و سیاست باز دروغ و افتراء بود. به قول معروف: آفتاب آمد دلیل آفتاب- مومند)

مرحوم سلجوقی اگر بزرگترین شخصیت علمی قرن حاضر افغانستان خوانده شود، سخن اغراق آمیز نخواهد بود.

خدمات وی در ساحه مطبوعات کشور بحدی چشمگیر است که کسی را یارای انکار نیست. مرحوم رشتیا در خاطرات سیاسی خویش، او را صاحب دبستانی میداند که بسیاری از علما و فضلا را در دامن خود پرورانده است. افزون برآن وی مؤلف ومترجم پرکار و نامداری است که صیت شهرتش از مرزهای کشور فراتر رفته و بزرگترین حوضه علمی جهان اسلام یعنی جامع ازهر مصر بوجودش افتخار میکند.

سلجوقی هنوز چون ستاره فروزان در آسمان علم و ادب کشور میدرخشد، و آثار ارزنده ای که از خود بیادگار گذاشته، همیشه رهنمونی برای دانشمندان و اهل تحقیق کشور بوده و خواهد بود. به یقین که دامان پاک سلجوقی پاکتر از آن است که با چنین اتهام های بتوان آنرا آلود.»

در جای دیگر غبار، مرحوم سلجوقی را بنام «مفتی صلاح الدین خان» نام برده است، زیرا اولین وظیفه رسمی اش در محکمه هرات، مفتی بوده است. مگر فقید غبار برای کم زدنش، القاب علمی «استاد و علامه» را در پهلوی نامش ذکر ننموده است. به همین جهت آقای صدیق راشد، ضمن یک نوشته متین، توضیحی در مورد اختلاف نظر مرحوم سلجوقی با غبار مینویسد که:«..استاد سلجوقی با آنانیکه درمان دردهای اجتماعی خود را پیروی کور کورانه از ایدیولوژی های مادی بیگانه میدیدند (منظورش غباراست – مومند) جداً مخالف بود. او میدانست که سر فرود آوردن به درگاه بیگانگان و منفجر ساختن نظم اجتماعی افغانستان چه عواقبی خواهد داشت (که متأسفانه همه ما شاهد آن بودیم)

آقای راشد سلجوقی در پایان نوشته اش اشاره میکند که اگر قرار باشد بخاطر نخستین مأموریت استاد سلجوقی، او را «مفتی سلجوقی» بنامیم، این بدان میماند که ما از آقای غبار بنام «کاتب غبار» یاد کنیم، چونکه او مدتی به حیث کاتب سفارت دولت شاهی افغانستان در پاریس بود (ضم برلین، سیستانی) کار میکرد.» (به عبارت دیگر غبار کاتب سفیر کبیر، سپه سالار نادر خان بزرگ بود-مومند)

نویسنده دقیق النظر افغان، استاد نگارگر، در نقدی که بر جلد دوم تاریخ غبار، نگاشته اند و بصورت یک رساله مستقل در پشاور بچاپ رسیده است، در رابطه به مرحوم سلجوقی مینویسد:«من اگر ضعف استدلال فقید غبار را در این کتاب پی بگیرم و یا به دفاع از کسانی برخیزم که به دلیل اختلاف عقیده با فقید غبار، مورد اهانت قرار گرفته اند، کار این نگارش به درازا میکشد. نقل قولی از استاد گرانقدر مرحوم صلاح الدین سلجوقی می آورم تا نشان بدهم که غیر از غبار، دیگران نیز درین کشور تغییر و تحول میخواستند و آن را هماهنگ با قدرت تحمل و برداشت جامعه محافظه کار خود میخواستند و شمع معرفت و فرهنگ را در تاریکی های جامعه استبداد زده خود می افروختند ولی درعین زمان با نفوذ اجنبیان صاحب غرض در کشور خود مقابله می نمودند. استاد بزرگوار جناب صلاح الدین سلجوقی در کتاب «نقد بیدل» (به افسون قبول خلق تا کی هرزه گو باشیم) را تفسیر و از تجربه خویش هنگامی که در ولایت هرات مدیر معارف بود چنین حکایت میکند:« آری، طوریکه بیدل در بیت فوق شرح میدهد بعضی از شاعران در راه قبول خلق که (اغلبیت ایشان را طبقه عامه اشغال نموده است) از حق منصرف شده اند. مثلاً روزی که من بار اول مکاتب ابتدایی را در هرات بحیث مدیر معارف افتتاح میکردم، بعضی عناصر ارتجاعی، وجود  این مکاتب را خلاف دین معرفی میکردند و طبیعی است که بیگانگان نیز آرزو داشتند که این آتش را دامن بزنند. در آن وقت در هرات شاعری بود هزال، و برای کسب شهرت و محبوبیت خود بشدت برخلاف معارف و مکاتب و معلمین آن تبلیغات هزل آمیز و هجو کارانه و بلکه پر از اتهام و افتراء به لباس شعر هزلی می سرود و به سرعت برق نشر میداد و موجب خرسندی عناصر ارتجاعی و هم تا حد زیادی مانع پیشرفت مساعی من و طرفداران من میشد. ولی دیری نگذشت که مردم به ارزش علم و معرفت فهمیدند و این گونه مردمان که به گفته بیدل «به افسون قبول خلق هرزه گو» بوده اند، نزد ایشان منفور شدند و هنوز معلوم شد که این طور مردم حریص، بی آزرم عیوب  اجتماعی بیشتری از امثال «سعایت» یعنی واقعه نگاری (منظور استاد گرانقدر سلجوقی، راپور دهی و جاسوسی است، ولی کمال ادب خویش آنرا نیز در پرده واقعه نگاری افاده میکند. نگارگر) نیز داشتند و این دعوی کاذب دینداری را برای پوشیدن عیوب رسوایی آفرین خود ایجاد نموده بودند.» (دیده شود: نقد و تبصره بر جلد دوم افغانستان در مسیر تاریخ، چاپ پشاور، میزان 1379 )

خلاصه تخریب این شخصیت های علمی، فرهنگی، سیاسی و ملی، از محبوبیت غبار در میان حامیان و شگردان و ارادتمندان آن شخصیت ها کاسته است و لطمه بزرگی بر شهرت سیاسی غبار بحساب مِیاید. اگر باور ندارید لطف فرموده و کتاب استاد نگارگر را که واقعاً خردمندانه نقد و بر رسی شده است از نظر بگذرانید تا به صحت گفته ما پی ببرید. ختم نوشته شاغلی سیستانی.

روایت بسیارجالب: روایت است که غبار در اواخرعمر با یک دوست نزدیک و بجان برابر خود تمام مکنونات قلبی و اسرار حیات خود را باز گو نموده که با محتویات اعترافات «روسو» بی شباهت نیست.

غبار به دوست خود اعتراف میکند که عالی ترین و راقی آرزو و هدفم در تمام زندگانی این بود که «ارنستو چیگوارای» افغانستان باشم.

غبار میگوید همچو الهامی را از نویسنده معروف فرانسوی «ویکتور هیگو» آموختم، بدین عبارت وقتیکه هیگو یا هوگو کتاب «رنه» «شاتو بریان» را مطالعه نمود گفت:«یا شاتو بریان باشم و یا هیچ نباشم»

من هم وقتیکه از قهرمانی های «چیگوارا» شنیدم با خود گفتم که یا چیگوارا باشم و یا هیچ نباشم.»

من آرزو داشتم که مانند چیگوارا قهرمان باشم، مانند چیگوارا انقلابی باشم، مانند چیگوارا، تکتسین، ستراتیژیست و تیوریسن باشم، مانند چیگوارا رهبر گروه های سر فدا و انقلابی باشم، مانند چیگوارا مارکسیست و چپگرای واقعی باشم، مانند چیگوارا دیپلومات باشم، مانند چیگوارا نویسنده مترقی باشم، مانند چیگوارا دشمن آشتی ناپذیر ارتجاع و امپریالیزم باشم، مانند چیگوارا سمبل آرزو، سمبل اهداف انقلابی، سمبل تخلیق آرزو ها و اهداف انسانی و بشری باشم.

 او به معرفی «چیگواریزم» به سویه جهان غرب پرداخت و من آرز داشتم که «غباریزم» را به ملل خواب رفته مشرق زمین معرفی کنم.

درین راه تلاش های بی پایانی به عمل آوردم، خود را ایجنت حزب بلشویک شوروی ساختم، کتابت چرچل دوم یعنی نادر خان را در پاریس قبولدار شدم، در قتل سردار عبدالعزیز خان، پدر داؤد خان نقش داشتم، با برادر خود رشید بیغم مخفیانه به خانه شاه محمود خان صدر اعظم میرفتم، زمانیکه برادرم با سپه سالار مصروف بازی بلیارد میبود، من به دیدن قصر شاه محمود خان مصروف میبودم،  تا در صورت امکان کودتا، از نقشه خانه سپه سالارآگهی کامل داشته باشم، اعتماد و حمایت بی حد و حصر سپه سالار را حاصل نمودم که در انتخابات دوره هفت، دلیل انتخاب شدنم به شوری بود، و مهم اینکه سپه سالار را متقاعد ساختم که از اشتراک «محمد گل مومند» در دوره هفت شوری، که بعد از نادر خان خطرناک ترین شخص در افغانستان بود عنفاً جلوگیری نماید.

 با حزب دیمکراتیک خلق به همکاری شروع نمودم و مدت شش ماه خود را بی آبرو ساخته به خانه ببرک شتافته، به امید اینکه روزی به مساعدت دولت شوری علیه رژیم کودتا کنم و رهبر کودتا و رئیس دولت انقلابی باشم، ولی ببرک شیطان که میتوانست صد لغمانی تشنه را به جوی آب تشنه ببرد و پس تشنه بیاورد، مرا هم فریب داد و پشت نخود سیاه روان کرد.

 در اخیر چون دانستم تمام آرزو های زندگانی ام با خاک یکسان  شد و به اصطلاح «نه از این دنیا شدم و نه از آن دنیا» در نتیجه به تمام دنیا و مافیها وموجودات و مخلوقاتش کینه و نفرت پیدا نمودم و سر انجام تصمیم گرفتم که کتابی بنویسم و انتقام خود را از تمام رجال افغانستان اگر مترقی بود و یا مبارز و اگر انقلابی بود یا محافظه کار، اگر نابغه بود یا علامه اگر پوهاند و اگر اکادمیسن، اگر از اقشار و طبقات پائین جامعه بود یا اشرافیت مترقی و اګر …. همه را از «الف» تا «ی» در پیشگاه تاریخ خائن، و نماینده ارتجاع معرفی کنم.

این بود انګیزه اصلی من از نوشتن کتاب (افغانستان در مسیر تاریخ) .

ختم

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.