وزیر اکبرخان سزاوار تقدیر است نه تخریب، اما متاسفانه غبار او را تخریب کرده است

کاندید اکادمیسین سیستانی

299

وزیر اکبرخان سزاوار تقدیر است نه تخریب،

 اما  متاسفانه غبار او را تخریب کرده است

دستگیرپنجشیری ، در کتاب ظهور و زوال حزب دموکراتیک خلق میگوید که غبار درگنگرۀ موسس حزب دموکراتیک خلق، دراول جنوری ۱۹۶۴ کهنترین عضوکنگره حزب بود واگر اختلاف او با کارمل برسررهبری حزب بظهورنمیرسید شاید هرگز از حزب خلق جدا نمیگردید. بنابرین غبار در سالهای که کتاب افغانستان در مسیرتاریخ را می نوشت دارای ایدیالوژی چپی خط مسکو بود. دراین دیدگاه که ضدیت با اشرافیت و طبقۀ حاکمۀ فیودال جامعه، مد احزاب چپی درتمام کشورهای پیرو شوروی بود،غبارهم‌ درتاریخ خود سعی نموده تا طبقه اشراف وحاکمه جامعه افغانستان را عناصر خاین به وطن وخاین به مردم شان معرفی کند.

از آنجای که غبار از دست حاکمان محمدزایی بخصوص محمدنادرشاه وسردار محمدهاشم خان محکوم به زندان و تبعید شده بود، از همه امیران وشاهان تاریخ معاصرافغانستان نفرت داشت .من حین مطالعه تاریخ غبار حس  کرده ام که غبار نسبت به  حاکمان پشتون ونام افغانستان تعصب داشته است. ویکی از دلایل تعصب او اینست که هیچ امیرو وزیر و سردار وسر لشکر پشتون از زیرقلم غبار خوشنام وکامیاب بیرون نیامده است.بشمول احمدشاه درانی وسردار اکبرخان وشاه امان الله خان غازی.

غبار  از اینکه سرداراکبرخان در یک اقدام تهور آمیز نماینده سیاسی انگلیس مکناتن را از بین میبرد وسه تن افسرانگلیسی را با خود بگروگان میگیرد و سپس قشون 16 ونیم هزارنفری انگلیس را درمسیر راه کابل -جلال آباد نابود میکند، او را می ستاید که از آزمون تاریخ در سن 24 سالگی موفق بدرآمده است، اما پس از آنکه انگلیس های محصور درجلال آباد محافظ اکبرخان را تطمیع میکنند و او اکبرخان  را از پشت سر هدف گلولۀ تفنگ خود قرار میدهد وبازوی او را سوراخ میکند ولی اکبرخان نمی میمرد مگر بشدت زخمی میشود.اکبرخان از کابل کمک میخواهد و انتظارمیکشد ولی از کابل کمکی به او نمیرسد.

 دشمن برای از بین بردن او یک عملیات شبیخون را برکمپ او اجرا میکند که دراثر آن 30 تا 40 از مجاهدین درخواب رفته کشته میشوند ولی سردار اکبرخان که هدف اصلی این شبخون بود از مرگ نجات می یابد وبا بقیه غازیان مجبور به ترک کمپ مجاهدین میشود و به تیزین عقب نشینی میکند و از کابل کمک میخواهند تا انتقام حمله انگلیسها را بگیرد ولی کمکی از کابل به او نمیرسد و بالاخره مجبور میشود با اسرای انگلیسی به کابل برگردد.

دراینجاست که غبار با بی انصافی تمام مسئولیت دفاع ازکشور را وظیفۀ وزیراکیرخان دانسته و او را که تا آن زمان چهار بار  درمقابله بانگلییس  بکام مرگ رفته و زنده باز گشته بود مورد ملامت وشماتت قرار میدهد و همه  فداکاریها و از جان گذشتگی های ‌ اکبرخان  را نادیده میگیرد  وبا نقل روایتی از میرزا عطامحمد شکارپوری  وسراج التواریخ (ج۱/ ۱۹۸)در بارۀ بازگشت خانواده امیر ، جملاتی از خود به آن اضافه میکندکه لطمه بزرگی  بحیثیت وشهرت وزیر اکبرخان  وارد کرده است.

به این پراگراف از تاریخ غبار توجه کنید: «سرداراکبرخان با آنکه ثقالت قراردادامیر  را با انگلیس وخساراتی که از آن متوجه نام ونشان افغانستان بود احساس میکرد، مگر عاطفۀ مذهبی ووظیفۀ پسر پدری او را خواه ناخواه به اطاعت از امر پدر وامیداشت. لهذا تصمیم گرفت که فشار ملت فاتح را از سرقشون دشمن مغلوب بردارد و راه ورود سپاه تازه او را بازگذارد.»( غبار،ج1، ص۵۶۷)

غبار با نوشتن همین پراگرف لطمۀ شدیدی بر محبوبیت وشهرت  وزیراکبرخان زده است که بدون تردیدهزاران جوان علاقمند به کارنامه های وزیراکبرخان  با خواندن این پراگراف از او دلسرد شده اند. غبار در این پراگراف توجه خواننده را به دو نکته جلب میکند:یکی قرارداد امیر با انگلیسها ودیگری  تحت تاثیر عاطفۀ پدری  قرارگرفتن وزیراکبر خان است.

درحالی که دغدغۀ اصلی وزیراکبرخان بعد از نابودی قشون انگلیس نجات ناموس او وخانواده اش بود،چیزی که سران ملی هم با اکبرخان همنوا شدند و انتخاب راه نجات خانواده وناموسش را به اختیار خود وزیراکبرخان اگذاشتند، اما غبار به آن رخ مساله توجهی نکرده است.

فرهنگ درباره نامه امیر و تعهد با انگلیسها ابراز شک وتردید نموده میگوید« امکان دارد موافقتی دربین امیر ومامورین انگلیسی درهندصورت گرفته باشد اما ظاهراً شفاهی وشخصی بوده است، زیرا در اسناد دولتی تا کنون چنین چیزی بدست نیامده ومعلوم میشودکه انگلیسها حاضر نبودنددر آن وقت قراردادی با امیر عقد نموده وتعهدی را در برابر او بپذیرند. »( فرهنگ،ج۱، ص ۲۸۹)

وقتی آدم کتاب «زندگی امیردوست محمدخان» نوشتۀ موهنلال (جاسوس انگلیس) را که درسال 1846 در لندن بچاپ رسیده وحوادث جنگ اول افغان وانگلیس را تشریح میکند،بخواند ،می بیند که در آن کتاب مکتوبها ونامه های محرم ونامحرم زیادی از امیر دوست محمدخان  ثبت شده است، مگر از این نامه ذکری بمیان نیامده اما برعکس میگوید:« امیر توانسته بود همراه پسرش اکبرخان درکابل مکاتبه کند وبه او سفارش کرده بود: هر چه در قدرت دارد برای تخریب و نابودی انگلیس بکار اندازد.» ( موهن لال،زندگی امیردوست محمدخان  ج2، ص۴۰۰)

درمورد نکته دومی که غبار  میگوید، «عاطفۀ پدری پسری اکبرخان را وادار به عقب نشینی از برابر انگلیس کرده است»،

بریدمن ایر، یکی ازاسرای انگلیسی در دست وزیراکبرخان،که خاطرات خود را نوشته و درهمان زمان درلندن به چاپ رسیده و آن خاطرات درسال ۲۰۰۷ آن از طرف محمدنسیم سلیمی به پشتو ترجمه شده است،  نوشته میکند که: «درتاریخ ۲۵ اپریل قاصدی از لودیانه (امیردوست محمد درتابستان‌درلویانه زندگی میکرد) نامه یی به وزیر اکبرخان آورد. هنگامی که  نامه قرائت شد درآن نوشته شده بود که “ده روز میشود که خانواده اکبرخان درهندوستان غذا نخورده اند.” بعد از شنیدن این خبر ما همه گفتیم که این یک نامه جعلی ودروغی است. سردار بالحن خشمگین گفت:« خانواده من اگر از بین برود یا نرود، من از تصمیم خود برنمی گردم.” بعد مثل اینکه هیچ چیزی واقع نشده باشد، به سخنان قبلی خود ادامه داد.»( برید من ایر، دیوه بندی خاطرات، ترجمله سلیمی،  ص۲۰۷)

این پاسخ اکبرخان به پیام پدر که ممکن است به هدایت انگلیسها نوشته شده باشد،نشان میدهد که موضوع عاطفه پدری و پسری نزد سردار اکبرخان اولویت نداشته، بلکه آنچه نزد او اولویت داشته ، مسالۀ نجات ناموس او است.زیرا دفاع ازناموس نزد افغانها خیلی خیلی اهمیت دارد و در این راه افغانها سرخود را فدا میکنند وبدان افتخار مینمایند. دغدغۀ اصلی اکبرخان بحیث فرزند باشرف افغان نجات ناموس او بوده است.اما غبار به این رخ مساله اصلاً توجه نکرده و به آن اهمیتی نداده است.

غبار برای آنکه وزیراکبرخان را در ذهن خواننده محکوم کند،میگوید: «وزیراکبرخان به تعقیب قافلهٔ اسرای انگلیس خود هم از جلال آباد بکابل کشید و به این صورت ۳۵ هزار مجاهد از شهرجلال آباد و۴۰ هزار نفر غلجائی از راه جلال آبادو کابل به یکسو شدندو راه کابل برای ورود مجدد انگلیس باز گذاشته شد.» (غبار/ ۵۶۸ ) وجای دیگری میگوید: سردار سلطان احمدخان وسردار شمس الدین خان از غزنی بکابل برگشتند وتا این وقت کابل ازقشون   ۳۵هزارنفری ملی  تخلیه شده بود.» (ص ۵۷۰ ) 

معلوم نیست که غبار بر اساس کدام منبع و ماخذموثق از وجود ۳۵هزار مجاهد درکابل و۳۵  هزاردرشهرجلال آباد و۴۰  هزار مجاهد غلجائی در تاریخ خود ذکر میکند،درحالی که افغانستان تا اکنون هم متاسفانه  احصائیه درستی از نفوس ولایات خود ندارد. از جانب دیگر درهمان زمان سردارمحمداکبرخان وقتی میخواست  یک حمله انتقام جویانه بر  قوای محصور انگلیسی درجلال آبادکه برمجاهدین شبخون زده بودند، سازمان دهد،مگر تعداد مجاهدین آنقدر کم بود که مجبور شد از کابل کمک بخواهد. ولی هرقدر انظارکشید از کابل کمکی به او نرسیدتا آنکه یکجا با اسراء بسوی کابل حرکت کرد.

هدف غبار از تذکر این ارقام وآمار مبالغه آمیز وغیرمستند اینست تا بخواننده بگوید که سردار اکبرخان برطبق دستور پدرش امیردوست محمدخان ۷۵ هزار مجاهد  را از سر راه انگلیسها کنار زده  و مرتکب خیانت شده است.درحالی که ثبت ارقام واحصائیه های بدون سندومنبع ارزش  تاریخی ندارند وسبب کسرشأن نویسنده میگردد. .

پوهاند حبيبی در مورد غبار بدرستی نوشته است:

«غبار مرد خوش قيافت، بلند بالا و ظريف گويا و جويای گربُزی بود که با نفوذ کلام واستدلال قوی ميتوانست جوانان را بدور خود فراهم آورد. و چون قلم روان و نيرومندی داشت، ميتوانست در تاريخ وادبيات وسياست واجتماعيات مباحث دلچسپی بنويسد که از آن جمله نمونه کار وافکار و تحليل ونظرش بواقع در کتاب مسيرتاريخ آشکار است که آن کتاب را با وجود برخی لغزش های تاريخی و عددی و بعضاً ارادی، با قوت بيان و ظرافت ادبی، دلچسپ و در خور خوانش و مطالعه ساخته است. وی در تاريخ نويسی سبکی خاص داشت که وقايع تاريخی را همواره به نفع تصور خاص عندی و قالب فکری خود استعمال ميکرد و بنا براين درتاريخ نگاری حود ناظر بی طرفی به نظر نمی آيد…» (جنبش مشروطيت،چاپ اول، ص ۱۳۸،چاپ دوم ص149)

تا آنجا که من از تاریخ معاصرافغانستان دریافته ام،از میان سران ملی ورهبران  جهادی درجنګ اول، دوم وجنگ باشوروی هیچ یکی به اندازهٔ وزیراکبرخان مورد حملۀ دشمن قرارنگرفته و توسط زهر و شمشیر و گلوله تفنگ زخمی و تا یک قدمی  مرګ نزدیک نشده است. وهیچکسی  مثل  وزیر اکبرخان در مقابله با انگلیس شجاع وبی باک نبوده است. پس باید وزیراکبرخان را بحیث قهرمان ملی قیام کابل تکریم وتقدیر کرد واز شجاعت وشهامت افغانی او ویاران همدل وهمقدم او (محمدشاه خان بابکرخیل وسردار سلطان احمدخان) در جنگ اول افغان وانگلیس  سپاس گزار بود و برای تکریم وتقدیر او می باید تصویر او در بانک نوت های  افغانی درج میشد. وجاده  و محلات معتبر کشور به اسم او مسما می گردید تا نسل های جوان او را بیشتر می شناختند و از شجاعت ودلیری و وطن دوستی اش بحیث الگوی وطن دوستی وشهامت  تاسی می جستند، مگر با دریغ ودرد که چنین مرد بزرگ تاریخ کشوراز سوی غبار بجای تقدیر، تخریب شده است.

به هرحال،وزیراکبرخان، آن سیمای درخشان تاریخ مبارزات مردم ماست که  در طول سی سال عمرکوتاهش، پانزده سال از عمرخود را با افتخار وسربلندی ومشحون از جانبازی وپیروزی ودفاع جانبازانه از حاکمیت ملی وتمامیت ارضی کشور،ضدیت آشتی ناپذیر با متجاوزین وبیگانه پرستان، با شمشیرآخته، همواره آماده پیکار با دشمنان وطن ووحدت ملی زیست. وخاطره دلیرمردی وشجاعت او دراذهان وقلوب هموطنانش به عنوان یک غازی مردشجاع ودشمن سرسخت انگلیسها چنان او رابزرگ وگرامی ساخت که بلافاصله بعد از پیروزی قیام ملی سالهای ۱۸۴۱- ۱۸۴۲ میلادی،رزمنامه ها وحماسه های منظوم از کار وپیکاراو به نام اکبرنامه (از حمید کشمیری، سروده شده در( ۱۲۶۰ هجری / مطابق ۱۸۴۳م)و ظفرنامه اکبری( سرایش قاسم علی باشنده آگره دهلی در۱۲۶۳ هجری/۱۸۴۶برابر سال فوت وزیراکبرخان) سروده شد ونامش را به عنوان یک قهرمان ملی در قیام ضد انگلیسی جاودانه تر ساخت.

پایان 4/ 7/ 2023

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.