امپریالیزم و تروریزم در افغانستان و شرق میانه

میرعبدالرحیم عزیز

0 606

12/19/2019

امپریالیزم و تروریزم در افغانستان و شرق میانه

برای مطالعه فایل pdf این مقاله با عکسها اینجا کلیک کنید

121919-Aziz-امپریالیزم و تروریزم در افغانستان و شرق میانه (1)

تجاوزات پی در پی امریکا و سایر اعضای پیمان تجاوزکار ناتو به افغانستان و شرق میانه، تروریزم را ترویج و توسعه داده است. در واقعیت ما می توانیم یک نوع علت و معلول را  بین این دو پدیدۀ ضد بشری بیابیم. امپریالیزم خود یک نوع تروریزم است: تروریزم جهانی  که توسط دولت های حریص و متجاوز اِعمال میشود و تروریزم گروهی و فردی را سبب میگردد. تجاوز به افغانستان و انهدام عراق، لیبیا، سومالی و طرح به نابودی کشاندن سوریه مثال های عمده به شمار میروند. غرب در مجموع مسوؤل قسمت عمدۀ نابسامانی و خلق تروریزم در شرق میانه است. بدون تردید که عراق و لیبیا تحت زعامت صدام حسین و معمرالقذافی  دارای نظام های  دموکراتیک نبودند، اما حداقل توانستند که جلو فعالیت گروه های دست راستی ضد انسانی را بگیرند. حال این سرپوش به کمک توطئه و تجاوزات غرب منهدم شده  و راه برای گسترش تروریزم در شرق میانه و ماورای آن هموار گردیده است. ناگفته نباید گذاشت که عوامل مختلف داخلی مانند موجودیت نظام های ضد ملی مورد حمایت امپریالیزم، فقدان عدالت اجتماعی و اقتصادی، عقب ماندگی فکری، نابسامانی های سیاسی و تعصبات مذهبی و سکتاریستی وبالاخص تحریکات نظام فاسد آخندی ایران نیز در شیوع تروریزم در شرق میانه نقش داشته است.  درینجا صرف رابطۀ امپریالیزم و تروریزم را مورد ارزیابی قرار داده و خواهیم دید که تا چه اندازه برای شرق میانه و جهان مصیبت بار بوده است. از هم میهنان عزیز متوقع ام که این بحث را بیشتر مورد توجه قرار داده و نقش سائر کشور ها  مانند روسیه، فرانسه، برتانیه، ایران، عربستان سعودی، ترکیه، اسرائیل، قطر  و امارات را که در تقویت نیرو های تروریستی در شرق میانه دست داشته اند، نیز ارزیابی نمایند.

حادثۀ تروریستی سپتمبر 11 سال 2001 بهترین بهانه را برای امریکا داد تا به تجاوزات خود نه تنها به افغانستان بلکه در سراسر شرق میانه آغاز کرده و حاکمیت جهانی امریکا را تثبیت نماید. سقوط شوروی این فرصت را بهتر در اختیار امریکا گذاشت تا یکه تاز میدان گردد و آقای بلا منازع جهان شود. درین جا نمی خواهم که دلیل و یا دلایل حادثۀ سپتمبر 11 را مورد تبصره قرار دهم، زیرا مورد بحث این تحریر نیست. اما صرف یادآور میشوم که نظرات گوناگونی درین خصوص از جانب دانشمندان و اهل خبره ابراز شده است که تا حدی دولت امریکا را مسوؤل وقوع این حادثه میدانند. عده ای سوال می کنند که چطور یک قدرت عظیم جهانی مانند امریکا با دستگاه های استخباراتی وسیع و اقمار مصنوعی جاسوسی اش که از صد ها مایل (صد ها کیلومتر) حرکت یک مورچه را به روی زمین با دقت مشاهده کرده میتوانند، نفهمید که یک توطئه عظیم در خلال مدت چند ماه پخته میشود و عملی میگردد؟ این حادثه سبب گردید که ادارۀ جورج بوش برعلاوۀ اشغال  افغانستان، طرح نابودی هفت کشور را در شرق میانه و افریقا یک بعد دیگری رویدست بگیرد. این کشور ها عبارت بودند از عراق، سوریه، لبنان، لیبیا، سومالیا، سودان و ایران. با این تصمیم ضد انسانی، امریکا و ناتو عمداً منطقه را بی ثبات ساخت و تروریزم را در شرق  میانه و شمال افریقا گسترش داد که در نهایت  گلوی متجاوزان را هم فشرده است.

افغانستان

بعد از سپتمبر 11، 2001 امریکا به رهبری جورج بوش و حمایت محافظه کاران جدید به تجاوزاتش آغاز نمود. افغانستان آماج اول تجاوز امریکا شد، در حالیکه تروریست هائی که برج های تجارت جهانی را منهدم کردند و سائر نقاط را هدف قرار دادند، همه عرب بودند نه افغان. امریکا ادعا نمود بن لادن که توسط طالبان حمایت و محافظت میشد، دستور حمله به امریکا را صادر کرده بود. ناگفته نباید گذاشت که بن لادن در دهۀ هشتاد به کمک غرب در جریان اشغال کشور ما توسط قوای سوسیال امپریالیزم شوروی به افغانستان آورده شد. هدف این بود به هر قیمتی که باشد جنگ تا زمان شکست نهائی شوروی و دولت دست نشانده اش در کابل ادامه یابد. زمانیکه طالبان با تائید امریکا به قدرت رسانیده شدند، از زبگنیو برژینسکی (Zbigniew Brzezinski) مشاور امنیت ملی جیمی کارتر و یکی از ستراتژیست های با اهمیت طبقۀ حاکم امریکا سوال شد که آیا از کمک تان به مجاهدین افغان که بعداً نظام طالبی را به دنبال داشت، نادم نیستید؟ برژینسکی جواب داد “کدام یک برای ما مهم تر است، سقوط شوروی و یا عروج طالبان”. بایست یادآور شوم که بن لادن نه تنها در سالیان حاکمیت طالبان، بلکه در جریان جنگ های داخلی کشور بین سالیان 1992-1996 از آزادی و نفوذ قابل ملاحظه ای در افغانستان برخوردار بود. بن لادن با برهان الدین ربانی، رسول سیاف، احمد شاه مسعود و گلبدین حکمتیار در تماس دایمی بود.

کتی گنن ((Kathy Gannon  مولف کتاب “از جنگ مقدس تا ترور مقدس: 18 سال داخل افغانستان” در صفحۀ 17 از قول یک افغان می نویسد که “بعد از آمدنش از سودان، بن لادن حکمتیار و مسعود را آشتی داد”. لاکن با عروج طالبان، بن لادن با قدرت بیشتر در افغانستان فعالیت میکرد تا اینکه مصیبت 11 سپتمبر بر افغانستان نازل گردید  که تجاوز امریکا را به دنبال داشت. ارمغان تجاوز امریکا به افغانستان، نصب فاسد ترین نظام و به قدرت رسانیدن جانی ترین انسان ها در اریکۀ قدرت  بود که به مافیای جهانی مرتبط میگردند. نظام مستعمراتی کابل از آغاز تا حال آنقدر فاسد بوده است که حتا حامد کرزی اولین رئیس جمهور دست نشاندۀ واشنگتن لب شکایت کشوده و به تاریخ 10 دسمبر 2019، به خبرگزاری اسوشیت پرس در کابل گفت: “امریکا با صرف صد ها میلیون دالر در افغانستان در دوهۀ اخیر، باعث گسترش فساد در افغانستان شده است.” پس وقتیکه حامد کرزی در مورد فساد در افغانستان صحبت می کند، حس زده می توانیم که فساد به مفهوم واقعی آن در افغانستان چه خواهد بود؟

اشغال افغانستان، تروریزم را در داخل کشور بیشتر پرورش داده و کشت تریاک و تجارت مواد مخدره را هفتاد فیصد  افزایش بخشیده است. افغانستان نه تنها آرام نگردید، بلکه از زمرۀ نا امن ترین کشور ها نامیده شده است. بعد از 18 سال بمباران، کشتار ها، ویرانگری و تحمیل یک نظام ضد میهنی، طالبان دوباره با قدرت بیشتر بر میگردند و امریکا هم نزد همین گروه عقب گرا و به عقیدۀ واشنگتن “حامی القاعده” زانو می زند و تقاضای ترحم می نماید. اکنون مردم ستمکش ما نه تنها با طالبان، بلکه با داعشیان آورده شده از عراق و سوریه، گروه های نابکار حزب اسلامی و جمعیت اسلامی، عمال واواک ایران و آی اس آی پاکستان، انسان کشان حزب وحدت، گلم جمان وحشی و قتل های زنجیره ئی توسط میلیشیاهای ساخت امپریالیزم دست به گریبان اند. شهادت چند هفته قبل وحید مژده مفسر و منتقد سیاسی نمونۀ قتل هائی است که بار ها از سال 2001 بدینسو اتفاق افتاده است.

گزارش اخبار واشنگتن پوست مورخۀ 9 دسمبر 2019، حاکیست که دولت امریکا واقعیت‌های جنگ افغانستان را از مردم پنهان کرده است. این سند  بیش از دو هزار صفحه را در بر میگیرد و با بیش از 400 تن  که بیشتر آنها امریکائی اند و تجربۀ  جنگ افغانستان را  داشته اند، مصاحبه شده است. آنها در مورد علل ناکامی در جنگ افغانستان صحبت کرده و گفته اند که پیروزی درین جنگ امکان ندارد. مقام‌های دولت امریکا طی 18 سال گذشته از بیان حقایق پشت پردۀ جنگ افغانستان عمداٌ خودداری نموده و مردم خود و جهان را در تاریکی گذاشته اند.  واشنگتن پست براساس این اسناد گزارش داده است که از سال 2001 تا کنون طور تخمینی حدود 157 هزار تن در افغانستان کشته ‌شده‌اند که بیشترین رقم آن مربوط به اردو و قوای امنیتی  دولت مستعمراتی افغانستان بوده است. نیرو های امنیتی دولت مستعمراتی کابل با از دست دادن 62124 تن مقام اول را دارد. تلفات مردم ملکی به اثر بمباران و حملات خود کشانه به 43074 نفر میرسد.  طالبان هم 42100 کشته داده اند.  نظر به ارقام گزارش متذکره، در خلال 18 سال، 775 هزار تن عسکر امریکائی در افغانستان اعزام گردیده  که از زمرۀ 2300 تن کشته و 20589 تن زخمی شده است. گزارش همچنان میرساند که امریکا تقریباٌ مبلغ 978 بیلیون دالر که نزدیک به یک تریلیون دالرمیشود، در افغانستان مصرف نموده است. دلچسپ اینکه جیمز دوبینز ((James Dobbins نماینده اختصاصی امریکا در افغانستان و پاکستان (2013-2014) اظهار داشت “ما کشورهای فقیر را اشغال نمی ‌کنیم که آنها را ثروتمند سازیم، ما به دیکتاتوری‌ها حمله نمی ‌کنیم که آنجا دموکراسی برقرار سازیم، بلکه ما به کشورهای پرخاشگر و خشن حمله میکنیم تا آنجا صلح برقرار نمائیم و آنچه آشکار است در انجام این ماموریت در افغانستان ناکام ماندیم”.

یکی از نظامیان امریکائی به اسم دنی جرسن ((Danny Sjursen  که با قوای متجاوز امریکا در افغانستان  و عراق خدمت نمود، بعد از افشاگری اخبار واشنگتن پوست به ارتباط جنگ در افغانستان، به تاریخ 10 دسمبر 2019 در سایت ضد جنگ ((www.antiwar.com نوشت: “من میدانستم که جنگ در افغانستان یک دروغ بود”. پس دلایل عمده تجاوز امریکا به افغانستان و ادامۀ اشغال کشور ما چه بوده است؟ یک عده از اهل خبره در داخل و خارج امریکا معتقدند که امریکا قبلاٌ تصمیم تجاوز به افغانستان را داشت، خواه حادثۀ تروریستی سپتمبر 11 اتفاق می افتاد یا خیر.

  1. نظر گاه ستراتِژیک: افغانستان بهترین موقعیت جغرافیائی را دارد که امریکا میتواند ایران را در محاصره داشته باشد و چین و روسیه را از نزدیک زیر نظر بگیرد. امریکا بعد از شکست شوروی در افغانستان و بالاخص فروپاشی این کشور تصمیم گرفت تا مراکز نظامی در افغانستان تأسیس نماید و حاکمیت خود را درین قسمت از جهان تحکیم بخشد. حادثۀ تروریستی سپتمبر 11 بهترین بهانه را برای امریکا داد تا سریعتر دست به کار شود و بر منطقه مسلط گردد. به نقشۀ پائین نظر افگنده و درمی یابید که امریکا و ناتو به چه تعداد مراکر نظامی در مناطق حساس کشور تأسیس نموده اند.

مراکز نظامی امریکا و اعضای ناتو در افغانستان

  1. غارت ثروت کشور: امریکا از روز اول تجاوز به افغانستان طرح غارت منابع زیر زمینی افغانستان را ریخته بود. دستگاه های استخباراتی امریکا قبلاٌ میدانستند که افغانستان از منابع سرشار طبیعی زیر زمینی مانند لیتیم، مواد نایاب زمین و اورانیوم برخوردار است. افغانستان فقیر و عقب مانده توانائی بهره برداری از منابع زیر زمینی خود را ندارد. با استفاده از اشغال کشور، امریکا مقدار عظیم مواد نایاب زیر زمین، یورانیوم و لیتیم افغانستان را استخراج نموده و به سرقت برده است. دولت مستعمراتی کابل کمترین صلاحیت ندارد تا مانع این چپاولگری شود.
  1. مواد مخدره: گزارش ها مختلف نشان میدهد که مواد مخدره یکی از طرق تمویل جنگ هم برای طلبان و هم برای نیرو های متجاوز امریکا است. مضامین متعددی درین خصوص در سطح جهانی به نشر رسیده است. “سایت تحقیق جهانی” ((Global Research به تاریخ 17 اکتوبر 2018 نوشت که “قوای امریکا در افغانستان از کشت تریاک حمایت می کند و تولید هروئین در جریان اشغال این کشور توسط امریکا به حد اعلی رسیده است”.
  1. تشدید کشمکش قومی و مذهبی: یکی از طرق عمدۀ نفوذ استعمار در کشور های جهان سوم، خصوصاٌ جوامع اسلامی که در سطح پائین رشد فکری و توسعۀ اقتصادی قرار دارند، دامن زدن و تشدید نمودن اختلافات قومی و مذهبی است. امریکا در همه اقوام و طوایف افغانستان به زور دالر عمال تربیه نموده است. در روز های حملات نظامی امریکا به افغانستان در سال 2001، این کشور از میهن فروشان ازبک و تاجیک و هزاره استفاده نموده تا طالبان پشتون را از صحنه بردارد. با عین تکتیک، امریکا از بی مسلکان پشتون مستفید شده و حس برتری جوئی را در یک عده از پشتون های ضد ملی علیه سایر اقوام افغانستان تقویت نموده است. امپریالیزم همچنان تضاد های کودکانۀ  سنی و شیعه را بیشتر وسعت بخشیده که درین راستا یک نوع هم آهنگی میان واشنگتن، تهران و اسلام آباد مشاهده میشود. نبود اتحاد در جوامع اسلامی و تدوام و تشدید کشمکش میان اقوام این کشور ها به یک ستراتیژی دایمی امپریالیزم غرب تبدیل شده است.

تصور نمیشود که امریکا به این زودی و به این آسانی از افغانستان خارج شود. جائیکه امریکا و هر کشور متجاوز دیگر  تجاوز کند و کشته بدهد، متجاوزین آنجا را جزء ملکیت خود میدانند، مگر اینکه مبارزات هم جانبۀ ملی (نه طالبی) نیرو های اشغالگر را وادار به ترک وطن ما نماید. اگر احیاناٌ جریان مذاکرات صلح بین امریکا و تحریک طالبان به نتیجۀ هم برسد، با اعطای رشوه و امتیازات سیاسی به طالبان، امریکا یک تعداد مراکز نظامی خود را در افغانستان حفظ خواهد کرد و اشغال کشور به یک نحو دیگری برای سالیان متوالی ادامه خواهد یافت. نسبت موجودیت یک نظام مستعمراتی مورد حمایت امپریالیزم، ناامنی، تروریزم، بی ثباتی و تعمیق تضاد های قومی و مذهبی تشدید خواهد شد. باید تأکید نمایم که یک افغانستان نارام بهتر میتواند منافع امپریالیزم را برآورده سازد، زیرا آرامش و وحدت میان مردم ما مانع بزرگ برای توسعه طلبی متنجاوزین خواهد بود. مش “تفرقه بیانداز و حکومت کن” که هنوز هم در افغانستان و جوامع اسلامی مرعی الاجراست، جزء ستراتیژی همیشگی امپریالیزم است. سطح پائین دانش سیاسی، عقب ماندگی  اقتصادی و عدم ثبات اجتماعی در کشور های اسلامی در تداوم سیطرۀ غرب بر جهان اسلام کمک می نماید.

اینست نتیجۀ تجاوز امپریالیزم به کشور ما که یک عده از شرف باختگان بی هویت و میهن فروشان حرفه ئی به آن می بالند و آنرا دموکراسی “واقعی” میخوانند.

عراق

در سال 2003، ادارۀ جوج بوش مصمم به انهدام عراق و سرنگونی نظام صدام حسین شد تا عراق را چند پارچه نماید. قابل یادآوری است که تجاوز اول امریکا به عراق در زمان جورج بوش اول در جنوری 1991، صورت گرفت. صدام حسین با غرور ابلهانه و فریب ماهرانۀ امریکا، در آگست 1990، به کویت تجاوز نمود و زمینۀ بربادی عراق را مهیا ساخت. کورپوریشن های نفت و گاز امریکا از سال ها قبل به ثروت زیر زمینی عراق چشم دوخته بودند تا به هر طریقی که میسر شود،  بتوانند منابع طبیعی این کشور را بدزدند و عراق را به نفع اسرائیل بزرگ مضمحل  نمایند. این بهانه را صدام حسین نادان در دست امریکا گذاشت. صدام باید از تجربۀ ده سال جنگ با ایران می آموخت که غرب چطور ماهرانه دو کشور همسایه را به هم انداخت و هر دو جانب را به جنگ تشویق کرد تا منابع مالی و حیاتی هر دو جانب به هدر برود و تضاد های جاهلانۀ سنی و شیعه گسترش یابد. فقدان دانش و بیخبری صدام از سیاست جهان و منطقه، چشمان او را از دید  پیچیدگی حوادث سیاسی جهان کور ساخته بود.

تجاوز اول امریکا به عراق، القاعده را رشد داد و فعالیتش را وسعت بخشید. قابل تذکار است که بی عدالتی علیه مردم فلسطین و اشغال سرزمین های عرب توسط اسرائیل، حضور نظامی امریکا در کشور های اسلامی بالاخص عربستان سعودی که جایگاه مقدس مسلمانان جهان است و تاراج ثروت کشور های اسلامی توسط “صلیبیون” و حمایت غرب از نظام های ضد ملی در شرق میانه، ظهور سازمان تروریستی القاعده را باعث گردید. تجاوز شوروی به افغانستان بهترین وسیلۀ و بهانه برای بن لادن و سازمان القاعده شد که بتوانند نفوذ خود را در ماورای شرق میانه پخش نمایند. آوردن بن لادن به افغانستان خود یک داستان جداگانه است که همه سازمان های جاسوسی غرب، پاکستان و ایران در آن شامل بودند که جنگ را علیه شوروی و دولت دست نشانده اش در کابل تشدید نمایند.  ناممکن بود که بن لادن و شبکۀ تروریستی القاعده میتوانستند بدون حمایت قدرت های بزرگ در پاکستان و افغانستان ریشه بدوانند و شبکۀ خود را وسعت بخشند. بن لادن آنقدر دست آزاد در افغانستان پیدا نمود که در زمان طالبان خود فرمان میداد و یک قسمت از مصارف  طالبان را تمویل میکرد. سرانجام، قدرتش آنقدر  در افغانستان بالا گرفت که از آنجا دستور انهدام برج های تجارت جهانی امریکا را صادر کرد و هزار ها تن را به قتل رسانید. بار اول بود  که امریکا از بیرون مورد حمله قرار گرفت که تخیلش را هم نمی کرد.

باوجودیکه امریکا توانست شبکۀ تروریستی القاعده را طور قابل ملاحظۀ تضعیف نماید و تعداد کثیری از اعضای این شبکۀ ترویستی را به قتل برساند، اما مخلوق دیگری پا به عرصۀ  وجود گذاشت که خطرناکتر از القاعده است: داعش. تجاوز دوم امریکا به عراق به بهانۀ موجودیت اسلحۀ کیمیائی که در ماه مارچ 2003 اتفاق افتاد، مار چند سرۀ داعش را خلق کرد که نه تنها در عراق بلکه بعداً در سوریه و سایر کشور ها به شمول افغانستان بیدادگری هائی انجام داده که در تاریخ بشریت کمتر دیده شده است. در آغاز ظهور داعش، “عزت الدوری”  یکی از معاونان صدام حسین فرماندهی نظامی را به  دوش گرفته و داعش را رهبری میکرد. یکی از دختران صدام به اسم “رگاد حسین” هم در پیشاپیش نیرو های داعش در حرکت بود. عزت الدوری در ماه اپریل سال 2015 د رجریان جنگ کشته شد و رگاد حسین هم بعد از قتل این افسر نظامی حزب بعث از صحنه کنار رفت، لاکن توانست که تابوت پدرش را از زیر خاک در شهر تگرگ  کشیده و با خود ببرد. اینکه تابوت صدام بار دیگر در کجا به خاک سپرده شده است، تا حال معلوم نیست.

قابل تذکار است، صدام زمانیکه فهمید که حیات سیاسی و شخصی اش با تجاوز غیر موجۀ امریکا به عراق به پایان میرسد، قسمت اعظم سلاح اردوی عراق را در اختیار تندروان اسلامی گذاشت و گفت: “وقتیکه عراق را نابود می کنید، شما هم روزگار خوش نخواهید داشت”. همان بود شبکۀ مخوف داعش آهسته آهسته جان گرفت تا اینکه در سالیان 2013-2014 به اوج خود رسید و وحشت را در سراسر عراق و سوریه به راه انداخت. امریکا و متحدین مسوؤلیت بزرگ در نشو ونما و توسعۀ داعش دارند. خواه عمدی و یا سهوی، غرب در ایجاد این مخلوق مخوف محکوم تاریخ خواهد شد.

ساحات تحت حاکمیت سازمان تروریستی داعش

سوال اینجاست که چرا امریکا عراق را منهدم کرد در حالیکه میدانست عراق اسلحۀ کیمیائی اش زیر فشار غرب و تفتیش سازمان منع اسلحۀ کیمیائی از بین رفته است؟ محافظه کاران جدید تحت رهبری دک چینی معاون بوش، رمزفیلد وزیر دفاع و ولف ویتز تیوریسن و معاون وزارت دفاع ادارۀ بوش  تصمیم داشتند که هفت کشور شرق میانه و شمال افریقا را نابود نمایند. عراق اولین کشور بود که آماج امپریالیزم قرار گرفت. بعد از تجاوز اول امریکا به عراق در سال 1991، تعزیرات شدید اقتصادی و نظامی بر این کشور تحمیل شد که حتا اجازۀ پرواز طیارات نظامی اش را در فضای خود نداشت. اقتصاد عراق به کلی مضمحل گردید و این کشور غنی و پیشرفتۀ شرق میانه 50 سال به عقب رفت. عراق ناتوان بهترین طعمۀ اول محافظه کاران جدید بود که این کشور را به نفع اسرائیل از صحنه بردارند و به چند حاکمیت های کوچک تقسیمش کنند که بار دیگر تهدیدی علیه اسرائیل نباشد. با عملی ساختن این طرح استعماری، امریکا به آسانی میتوانست مواد خام و تیل عراق را غارت کند. امریکا از سال ها قبل مخفیانه کرد های عراق را حمایت نموده و شبکه های استخباراتی خود را در منطقۀ کرد نشین عراق  به راه انداخته بود. محافظه کاران جدید همراه با مذهبیون دست راستی مسیح و تندروان اسرائیلی، خیال اسرائیل بزرگ را به سر می پرورانند که از دریای نیل تا دجله و فرات وسعت داشته باشد. بنابران باید هر گونه مانع از سر راه اسرائیل بزرگ برداشته شود. به نقشۀ پائین نظر اندازید و خواهید دید که اسرائیل بزرگ شامل اسرائیل کنونی، سرزمین های فلسطین، اردن، سوریه، لبنان و عراق خواهد بود.

مذهبیون چهار آتشۀ مسیحی امریکائی معتقدند که همه یهودان به شمول اسرائیل در روز قیامت و بازگشت “حضرت عیسی” سرانجام عیسوی خواهند شد. پس بهتر است که سایر سرزمین را از شر مسلمانان نجات داد تا همه به دین عیسی رو آورند. این مذهبیون همچنان به این عقیده اند تا زمانیکه بیت المقدس در دست مسلمانان باشد، بازگشت حضرت عیسی اتفاق نخواهد افتاد. پس خواه امروز یا فردا و یا 100 سال بعد باید بیت المقدس از دست  مسلمین  رهائی  یابد.

از نگاه منابع زیر زمینی، عراق یک کشور بسیار غنی است که کورپوریشن های تیل امریکا از سال ها بدینسو به غارت آن چشم دوخته اند. در روز های اول تجاوز، نیرو های اختصاصی امریکا، تصفیه خانه و چشمه های تیل عراق را زیر نظر گرفتند تا کسی به آن آسیب نرساند در حالیکه افراد از قبل تربیه شده را رهنمائی نمودند که موزیم ها و سایر محلات تاریخی عراق را که در نوع خود بی نظیر بود، تاراج نمایند تا عراق از عظمت تاریخی اش محروم شود. همان بود که بعد از انهدام نظام صدام حسین کوپوریشن های تیل امریکا وارد عراق شده و کنترول چشمه ها و تصفیه خانه های تیل عراق را  در دست گرفتند. روزی که رسوائی و دروغگوئی امریکا در ملل متحد و جهان به ارتباط ادعای داشتن اسلحۀ کیمیائی توسط عراق به اثبات رسید، جورج بوش از مردم امریکا نه عراق در مورد کشته شدن بیش از 5000 عساکر امریکائی معذرت خواست. اینکه صد ها هزار عراقی در اثر بمباران عراق جان خود را از دست دادند و شهر های متعدد عراق مانند فلوجه به ویرانه تبدیل گردید، برای جورج بوش و همراهان اهمیت نداشت.

درین جا ارزش دارد که از مقاومت مردم عراق یادآور شوم. سنی و شیعه هر دو در آغاز علیه نیرو های متجاوز امریکا می جنگیدند. با دید اینکه تلفات عساکر امریکائی سرسام آور بالا رفت، امریکا تادیۀ پول را به افراد مورد نظر آغاز نمود. گفته میشود که امریکا  مبلغ 250 میلیون دالر به آیت الله سیستانی رهبر شعیان عراق رشوه داد که به موجب آن آیت الله سیستانی فتوا صادر نمود که “حمله بر نیرو های امریکائی حرام است”. بعد ازین فتوا، جنگ علیه نیرو های متجاوز امریکا که به ناحق عراق را به نابودی کشاندند، فروکش کرد، اما پدیدۀ داعش، ناامنی، گسترش اختلافات جاهلانۀ  سنی  و شیعه  و توسعۀ تروریزم عراق را به تباهی کشانده است. قابل تذکار است که خیانت کرد های عراق و همکاری با امپریالیزم در نوع خود سابقه نداشته است.

لیبیا

خیزش های مردمی جهان عرب که به نام “بهار عرب” مسمی است، از ماه دسمبر 2010 آغاز شد و به سایر کشور های عرب گسترش یافت. بهار عرب زادۀ بیداری شعور سیاسی مردم و اشتباهات سیاسی بعضی رهبران مغرور کشور های عربی بود. باوجودیکه این جنبش ها در آغاز روحیۀ ملی داشت، اما امپریالیزم  غرب با استفاده از وضع ناهنجار شرق میانه، بیشترین بهره داری را نمود که با انهدام و سرنگونی تعدادی از نظام های شرق میانه منجر گردید.  کشور هائی که قبلاٌ به یک نحوی مورد حمایت شوروی سابق بودند و یا از مش مسکو در قضایای بین المللی پشتیبانی میکردند مانند عراق، لیبیا، سوریه و یمن اول در تیررس امپریالیزم غرب قرار گرفتند که در نتیجه جنبش های اصیل مردمی و میهنی درین کشور ها جای خود را به تندروان اسلامی مورد حمایت غرب خالی کرد. هدف غرب دلسوزی به حال مردم این کشور ها نبود، بلکه به بهانۀ جانبداری از مردمان این کشور، خواستار تجزیه و اضمحلال نظام های مستقر و اعدام رهبران آنها بود. ما  شاهد سرنگونی و قتل  بیرحمانۀ صدام  حسین در عراق و معمر القذافی در لیبیا بوده ایم.

بهار عرب لیبیا را در ماه آگست 2011 بلعید و قذافی را در ماه اکتوبر 2011 به کام مرگ کشاند. دول فرانسه، ایتالیه، برتانیه و امریکا نقش اساسی در انهدام لیبیا داشتند. ناتو 23000 حملۀ هوائی بر لیبیا انجام داد که 9000 آن بر تأسیسات نظامی این کشور بود. از همین جا تروریزم گسترش یافت که نه تنها شرق میانه، بلکه اروپا را هم بی تآثیر نگذاشته است. صد ها  هزار لیبیائی وطن خود  را ترک گفتند و به کشور های همسایه و اروپا سرازیر شدند. قذافی قربانی اشتباهات خود و توطئه های جهانی شد. او می خواست که پول دینار لیبیائی را  با پشتوانۀ طلا روی صحنه بیاورد و از کشور های مسلمان افریقا تقاضا نمود که بعد از آن خریداری تیل را از لیبیا به طلا و دینار بپردازند. اگر قذافی میتوانست که این طرح خود را عملی سازد، در آن صورت  دالر و یورو به اسعار بی ارزش تبدیل میشدند که نه برای امریکا و نه برای کشور های حوزۀ یورو قابل تحمل بود. انهدام لیبیا و قتل قدافی یک اخطار برای رهبران سایر کشور ها هم است که هرگز به فکر پشتوانۀ طلا برای پول خود نباشند و الا به سرنوشت مرگبار قدافی مواجه خواهند شد.  همچنان نفوذ رو به تزاید چین در لیبیا و شمال افریقا، جهان غرب و طور خاص امریکا را وادار ساخت که قذافی را از صحنه بردارند. در اواخر، قذافی یک سلسله افشاگری هائی کرد که برای غربیان هم غیر قابل پذیرش بود. در یک مصاحبۀ تلویزیونی، قذافی فاش ساخت مبلغ 50 میلیون دالر به نیکولاس سرکوزی ((Nicolas Sarkozy رئیس جمهور وقت فرانسه به منظور انتخاب شدنش کمک کرده بود. همچنان او افشاء نمود که مقدار عظیم پول در جیب سلفیو برلوسکانی  ((Silvio Berlusconi صدراعظم ایتالیه ریخته بود. در یک ویدیوی کوتاه که هنوز هم در یوتوپ موجود است، نشان میدهد که برلوسکانی دست قذافی را می بوسد. به این آدرس یوتوپ توجه فرمائید:

افشاء ساختن چنین راز ها همراه با قدبلندی های قذافی و رخنۀ فزایندۀ چین، امپریالیزم غرب را واداشت که با استفاده از نارامی های سیاسی و اجتماعی، لیبیا را منهدم نماید، قذافی را نابود کند و ثروت این کشور را به یغما ببرد و سازمان های تروریستی را به منظور خاص حمایت نماید.

حالت کنونی لیبیا بعد از قذافی

هشت سال از تجاوز ناتو و انهدام لیببا می گذرد. در خلال این مدت اژدهای تروریزم از هر سو زبانه کشیده و خون هزار ها تن را ریخته است. اگر تجاوزات امپریالیزم اتفاق نمی افتاد و لبیبا به نابودی کشانده نمیشد، گروه های تروریستی برخاسته از هرج و مرج این کشور بشریت را تهدید نمی توانستند. اما حرص و ولع امپریالیزم در غارت ثروت کشور های جهان سوم بالاخص شرق میانه، چشمان زعامت کشور های متجاوز را کور ساخته است. تجاوز کشور های پیمان ناتو به لیبیا همراه با گروه اسلامی مخالف قذافی، فضای نشو نمای و گسترش تروریزم را نه تنها در لیبیا بلکه در سایر کشور های شرق میانه آماده ساخت. سوریه اولین کشوری بود که به این مصیبت مواجه شد. بیش از 3000 تن جنگجویان تربیه شده در لیبیا روانۀ سوریه شدند تا آتش جنگ و بی ثباتی را در این کشور بیافروزند که بعداً درین مورد صحبت خواهم کرد.

اوباما و تحفه اش برای مردم لیبیا

آرزومندی امپریالیزم: یک  شهر زیبای لیبیا قبل از جنگ و بعد از جنگ

                              بعد از جنگ                ارمغان امپریالیزم  برای لیبیا             قبل از جنگ

تجاوز اعضای پیمان تجاوزکار ناتو در لیبیا آغاز انارشیسم در این کشور بود که باعث خلق  سازمان های تروریستی جدیدی در لیبیا گردید. داعش قوت گرفت و شاخه های متعدد القاعده به نام های مختلف در کنج و کنار لیبیا سر کشیدند. یک شعبۀ داعش تحت عنوان  “شورای مجاهدان درنه”  به وجود آمد که  از برجسته ترین گروه های تکفیری حاضر در شهر درنه واقع در شمال شرق لیبی معرفی شده است. رهبر این گروه را شخصی به اسم  “سالم دربی” یکی از مبارزان  سابق سازمان تروریستی القاعده در افغانستان به عهده دارد. سالم دربی پدر معنوی تمامی تشکیلات  های تروریستی مربوط به القاعده در این کشور به شمار می رود.  “النواصی” یکی دیگر از گروه های نظامی مسلح در طرابلس است که رهبری  آن را متعصبین جنبش های جهادی در دست دارند. سرکردگی آن را فرد متعصبی به نام “مصطفی ابراهیم قدور” به عهده دارد. سازمان جدیدی به اسم “الصمود” یا مقاومت پا به عرصۀ وجود گذاشت که با خشن ترین روش مخالفان را نابود میکند. بعداً این گروه با یک سازمان دیگر به نام “فجر لیبیا” در یک ائتلاف داخل شده و یک جبهۀ وسیع تری را به وجود آوردند. همچنان جبهۀ “الفاروق” که یکی از وحشی ترین تشکیلات ترویستی در لیبیا شمرده میشود، خلق گردید. شخصی به اسم “التهامی بوزیان” این جبهه را تأسیس نمود و با استفاده از انارشیسم و بی قانونی در لیبیا، مرتکب جنایات عظیمی گردیده است. قابل یادآوری است که بوزیان از حمایت ترکیه برخوردار بوده است. جماعت “المرابطون” یعنی نگهبانان یک سازمان دیگر تروریستی است که از برکت تجاوز ناتو به لیبیا روی صحنه آمد. رهبر این گروه در دست “هشام عثماوی” یکی از نظامیان سابق مصر بود که مرتکب اعمال تروریستی بی شمار گردید. او در انفجار قونسلگری ایتالیه در قاهره دست داشت. این تروریست توسط اردوی لیبیا در اکتوبر 2018 به قتل رسید که ضربۀ کشنده ای بر این سازمان تروریستی وارد کرد.  پس مشاهده می نمائیم که چطور بعد از تجاوز ناتو و سرنگونی قدافی و انهدام لیبیا، سازمان های تروریستی یکی پی دیگری روی صحنه آمدند و این کشور را در یک منجلاب بدبختی قرار دادند که کشیدن ازین ورطه چندین دهه را در بر خواهد گرفت.

کشور هائی که خبر کشته شدن قدافی را جشن گرفتند، خود قربانی فعالیت تروریستی برخاسته ار لیبیا شدند. برتانیه اولین کشوری بود که مزۀ تجاوز خود را در لیبیا چشید. فردی به نام “سلمان عابدی” در سال  2017، 22 تن را در یک کنسرت در شهر منچستر برتانیه به هلاکت رسانید. فرد دیگری   به اسم “عبدالحمید اباوود” حادثۀ تروریستی پاریس را در سالی 2015 خلق نمود که به اثر آن 130 تن کشته شدند. این شخص مربوط به یکی از سازمان های تروریستی “کاتیبات البتر ال لیبیا” بود. حملات متعدد تروریستی در کشور های بلجیم، ایتالیه، و آلمان اتفاق افتاد که همه زادۀ عملکرد امپریالیزم در لیبیا و سایر کشور های شرق میانه بوده است. قذافی به غرب اخطار داده بود که بعد از نابودی من، شما هم آرام نخواهید بود.

همسایه های لیبیا هم از حملات تروریستی در امان نمانده اند. تروریستی های تربیه شده در لیبیا، کشور های تونس، مصر، الجزایر، مالی و مراکش را بعد از مرگ قدافی زیر ضربه گرفتند. یک گروه تروریستی موسوم به “انصار بیت المقدس” که در لیبیا نشو و نما نمود در صحرای سینا د رمصر دست به قتل عام زد و در قاهره 29 تن از مسحیان مصری را در سال های 2015، 2016 و 2017  کشت. د رنتیجه، دولت مصر مجبور شد از قوای هوائی خود استفاده نموده و مراکز این گروه تروریستی را در لیبیا بمباران نماید. داعش در لیبیا و یک گروه تروریستی در نائیجریا به اسم “باکو حرام” به توافق رسیدند که به موجب آن فعالیت های تروریستی مشترک را در نائیجریا به راه اندازند. باکو حرام یکی از خونخوار ترین و وحشی ترین سازمان های تروریستی است که حد و حصر نمی شناسد. اکثر تروریست های داعش در لیبیا، لیبیائی نیستند بلکه  برای آموزش از کشور های کینیا، چاد، سینیگال و مراکش آمده و بعد از آموزش طرق به راه انداختن تروریزم دوباره برای انجام اعمال تروریستی به کشور های مورد نظر اعزام میگردند. مصیبتی را که تجاوز امپریالیزم در لیبیا خلق کرد، دامنگیر عدۀ کثیری از کشور ها شده که هنوز پایان نیافته است. قابل تذکار است که ادارۀ اوباما در انهدام لیبیا و خلق سازمان های تروریستی جنایت نا بخشودنی را مرتکب گردید. اکثر مردم در شرق میانه  در آغاز معتقد بودند که با قدرت رسیدن اوباما منحیث یک فرد ستمدیده مربوط به یک اقلیت مظلوم، شاید تغییرات مثبت در سیاست خارجی امریکا پدید آید، لاکن در بعضی جهات بدتر از بوش اول و دوم بود.

سوریه

بحران سوریه به تعقیب انهدام لیبیا آغاز گردید. سوریه از زمرۀ هفت کشوری است که باید منهدم میشد و به قطعات مختلف تقسیم می گردید. باوجودیکه امپریالیزم عجالتاٌ در سوریه شکست خورده است، اما طرح نابودی هفت کشور که در بالا از آن ذکر کردم، به حال خودش باقی است. بشر اسد علوی است که یکی از شاخه های مذهب شیعه به شمار میرود، اما با شیعۀ دوازده امامی و اسماعلیه تفاوت دارد. علویان یک اقلیت اند که قدرت نظامی، سیاسی و استخباراتی را از زمان استعمار فرانسه در دست گرفته اند.  سنی های سوریه سخت با علویان  در تضاد اند و باوجودیکه تا حال چندین بار کوشیده اند که علویان را از قدرت بیاندازند، هنوز به موفقیت نرسیده اند. پدر بشر اسد، حافظ اسد یکی از اعضای برجستۀ  حزب بعث به شمار میرفت و به حیث “بسمارک” شرق میانه مسمی شده بود.  او مدت 30 سال حکمرائی نمود و با روش ضد دموکراتیکش هر مخالف را با بیرحمی نابود میکرد. در سیاست خارجی و دفاعی به سوی مسکو میلان داشت  که تا حال پابرجاست. اگر حمایت قاطع مسکو از سوریه نمیبود، شاید ما امروز شاهد چند پارچه شدن سوریه میبودیم. روسیۀ پوتین نه به خاطر دلسوزی از بشر اسد، بلکه به منظور حفظ مراکز نظامی و منافع اش در سوریه،  حمایت خود را از این کشور اعلام نمود. اگر سوریه سقوط میکرد، روسیه بعد از 230 سال از شرق میانه و مدیترانه اخراج میشد که برگشتش به آسانی کار ساده نخواهد بود.  نقش “سپاه قدس” ایران هم قابل ملاحظه بود. بحران سوریه این امکان را برای نظام فاشیستی ایران داد تا در پشتیبانی از بشر اسد نیرو های خاص “قدس” را  به سوریه بفرستد تا علیه نیرو های مخالف اسد بجنگند. نظام ملا ها در ایران درک  کرد که اگر سوریه سقوط نماید، بعد نوبت لبنان خواهد بود و سپس ایران از پا خواهد افتاد.

سوریه پس از 5 سال جنگ میان چهار گروه اصلی تقسیم شده است:   دولت سوریه (سرخ)، کردها و همکاران آنها (زرد)، مخالفان سوری (سبز) و گروه های تند رو اسلامی (خاکستری)

 

جنبش های مردمی ضد نظام بشر اسد آهسته آهسته شکل میگرفت و مردم از هر قوم و دین طایفه به خیابان ها می ریختند و تقاضای اجرای عدالت اجتماعی را می کردند. نظام اسد در زیر فشار روز افزون مردم حاضر به تن دردادن شد و وعده داد که اصلاحات جدی سیاسی و اجتماعی را رویدست گیرد. لاکن استعمار جهانی و شرکای آن در شرق میانه مانند ترکیه و امرای عقب گرای عرب (عربستان سعودی، قطر، اردن و امارات عربی) صرف به تغییرات روبنائی سوریه اکتفاء نکردند، بلکه خواستار انهدام کامل نظام اسد و در مجموع کشور سوریه شدند. مرکز عملیات ضد سوریه  در اردن بود که از آنجا مخالفان اسد رهمنائی و تقویت میشدند. حالت دلخراش سوریه  بهترین گزینش برای اسرائیل بود که یک دشمن قوی اش به سوی نابودی رفته که در نتیجه  توازن قوا در منطقه کلاٌ به نفع اش تغییر خورده و در دوکتورین نظامی اش تغییرات کیفتی پدید خواهد آمد. در صورت انهدام سوریه، ارتفاعات جولان و قسمتی از خاک سوریه  به اسرائیل ضم میشد و آرزوی تشکیل اسرائیل بزرگ آهسته آهسته تحقق می یافت. امپریالیزم غرب و شرکاء می خواستند که  سوریه را چند پارچه نمایند و مانند لیبیا شهر های آن را به ویرانه تبدیل سازند و مواد خام آنرا به یغما ببرند که این قسمت از طرح انهدام سوریه عملی شده است.  باوجودیکه سوریه هنوز هم طور کامل آرام نگردیده، مقاومت نظام اسد و حمایت روسیه و ایران از سوریه، طرح های امپریالیستی غرب و ارتجاع عرب را در شکست کامل نظام اسد در حال کنونی عقیم ساخته است. سوریه خسارات جبران ناپذیری در کلیه ساحات متقبل شده است. شهر های آن به ویرانه تبدیل گردیده  و اقتصاد آن به رکود مواجه شده است. به منظره پائین نظر افگنید و مشاهده می نمائید که چه مصیبتی متوجه سوریه و مردم آن شده است. بایست یادآور شد که روسیه و ایران روی احساس انساندوستی به نظام اسد کمک نرسانده اند، بلکه هر یک ازین کشور ها منافع خاص خود را تعقیب میکردند که بعداٌ بیشتر پیرامون آن صحبت خواهم کرد.

ویرانی های جنگ در سوریه

تحفۀ امپریالیزم و تروریزم برای مردم سوریه

در اواسط 2014، سه گروه در سوریه علیه نظام اسد جبهه گیری نمودند: اردوی آزاد سوریۀ که توسط امپریالیزم غرب و اسرائیل حمایت میشد. اعضای این گروه با درک اینکه نظام اسد سرانجام سقوط خواهد کرد، خود را از اردوی دولت اسد جدا ساخته و جبهۀ مستقلی را به وجود آوردند که هدف آن سهمگیری در تشکل دولت آینده بود. گروه دوم شورسیان اسلامی سوریه بودند که از داخل نشو نما کردند، مانند “جیش الاسلام” و “احرار الشام”. گروه سوم خطرناک تر از همه بود که شامل تروریست های بین المللی میشد: داعش و جبهۀ النصره که یکی از وابستگان القاعده به شمار میرود. “النصره” در سال 2013 از داعش برید و داعش خود خلافت اسلامی عراق و سوریه را اعلام کرد. عربستان سعودی، امارات متحد عربی و ترکیه تروریست متعددی را از لیبیا روانۀ سوریه ساختند که یک سازمان دیگری را به اسم “اردوی پیروزی” به وجود آوردند. با استفاده از وضع نا هنجار سوریه، کُرد های این کشور هم با حمایت غرب خصوصاً  امریکا در تیاتر سوریه داخل شدند و تحت نام “حمایت مردمی کُرد”  تقاضای سهم خود را در آیندۀ نمودند. دولت  ترکیه مخالف سرسخت هرگونه رستاخیز کُرد های سوریه است، زیرا میداند که تشکیل یک دولت مستقل کُرد، قسماٌ به  تجزیه ترکیه خواهد انجامید.

دولت بشر اسد به جنگ و مقاومت همه جانبه علیه مخالفان خود و حامیان بین المللی آنها برخاسته است: نبرد دولت سوریه علیه گروه تروریستی داعش و النصره که غیر مستقیم از حمایت امرای عرب برخوردار بوده اند. جنگ دولت اسد علیه تجزیه طلبان کُرد که از پشتیبانی امریکا، برتانیه و فرانسه مستفید شده اند.  همچنان رویاروئی دولت مرکزی علیه اردوی آزاد سوریه که از جانب امپریالیزم غرب کمک شده اند. مرکز فرماندهی در اردن به هر گروهی که در تضاد با نظام اسد قرار داشت، معاونت میکرد. پول از عربستان و امارات و قطر، اسلحه از امریکا و فرانسه و برتانیه. در جریان جنگ های داخلی سوریه مهم نیست که چه نوع کمک به کدام گروه میرسد، صرف هدف این بوده است که نظام بشر اسد سرنگون و سوریه پارچه پارچه شود. ناگفته نباید گذاشت که تیاتر سوریه صرف محدود به جنگ دولت و مخالفان نبود، بلکه گروه های شورشی برای امتیاز گیری میان خود هم در نبرد تباه کن بودند. داعشیان علیه کُرد های سوریه داخل جنگ شدند. داعشیان همچنان به نیرو های اردوی آزاد سوریه حمله بردند و همچنان میان کُرد ها و اردوی آزاد سوریه تصادمات جدی اتفاق افتاد. خلاصه اینکه حالت وحشت در سوریه حمکفرما شده و در نتیجۀ وحشیگری نیرو های داخل در جنگ صد ها هزار تن به هلاکت رسیده و شهر های زیبای سوریه  با خاک یکسان شده و بزرگترین و با ارزش ترین آثار تاریخی آن توسط تروریست های مورد حمایت امپریالیزم و امرای عرب برباد رفته است. لازم است درینجا از یک توطئۀ دیگر امپریالیزم به منظور یافتن بهانه برای انهدام سوریه ذکر نمایم. امپریالیزم غرب در ماه اپریل 2018  اعلام نمود که قوای هوائی بشر اسد اسلحۀ کیمیائی درمنطقۀ دوما علیه مخالفان استعمال نموده که به اثر آن چند تن زخمی و کشته شدند. با این بهانه، قوای هوائی سه کشور متجاوز امریکا، فرانسه و برتانیه مواضع نیرو های  دولت سوریه را بمباران کردند تا نظام اسد بیشر بی ثبات گردد و زوالش سرعت یابد. به تاریخ 16 ماه دسمبر 2019، دیو دیکمپ ((Dave DeCamp یکی از معاونان سایت ضد جنگ افشاء نمود که این توطئه بزرگ امپریالیزم بود که سازمان منع اسلحۀ کیمیائی هم با نیرو ها امپریالیستی همکاری نمود و واقعیت ها را مخفی نگهداشت. در واقعیت، عمال امپریالیزم عمداٌ بیرل های مواد کیمیائی را در محلات مخصوص در منطقۀ دوما طوری تعبیه کرده بودند که مردم به این عقیده شوند که این کار نظام بشر اسد بود. طرح این توطئه سرانجام افشاء گردید و امپریالیزم و عمالش ناکام و سرافگنده شدند.

بحران سوریه پای دو کشور دیگر را در حمایت از نظام اسد داخل ساخت: ایران و روسیه. طوریکه در بالا ذکر نمودم، سوریه از زمرۀ هفت کشوری بود که نظر به طرح امریکا باید نابود میشد. در آغاز، طرح امریکا این بود بعد از عراق، ایران را نابود کند و بعد به سراغ سوریه و لبنان و حزب الله برود. اما دستگاه های استخباراتی امریکا زعامت این کشور را آگاه ساختند که  اگر امریکا اول ایران را مورد حمله قرار دهد، شاید سوریه، حماس و حزب الله که همه از حمایت مالی ایران مستقید شده اند، دسته جمعی به اسرائیل حمله نموده و این کشور را به آتش بکشند. پس از نظر امریکا بهتر این  شد که اول سوریه، دوم حماس و لبنان و حزب الله را از صحنه برداشته و بعداٌ  حساب ایران را برسد. امرای کشور ها عرب تابع امریکا هم به این موافقت رسیدند که اول باید گلم بشر اسد و نظامش را جم کرد و از شر دشمن مذهبی و ایده لوژیک سوریه نجات یافت. نیرو های دولت سوریه برای بقای خود سرسختانه می جنگیدند، لاکن قوای  شان در جریان نبرد همه جانبه  رو به تقلیل میرفت. علویان دانستند که شکست آنها، پایان حیات شان در سوریه و منطقه خواهد بود. درین وقت،  ایران و حزب الله با موافقت اسد وارد میدان نبرد سوریه شدند و تمام قوت خود را برای شکست غرب و شرکاء به کار انداخته و توانستند که نظام اسد را در پایداری علیه نیرو های  متخاصم داخلی و خارجی با موفقیت یاری دهند. در واقعیت این غرب بود که پای ایران را به سوریه کشاند و این جنایت را در عراق هم انجام داد و رایگان این کشور را منحیث تحفه به نظام فاشیستی ایران تقدیم کرد. ایران در زمان صدام حسین شهامت اینرا نداشت که علیه عراق توطئه کند. محور واشنگتن – تهران در سرنگونی نظام طالبی نیز همکار شدند. از خیرات امریکا، ایران از شر دو دشمن مذهبی در غرب وشرق (صدام حسین و طالبان) این کشور نجات یافت.

کمک نظام فاشیستی ایران به سوریه صرف در ساحۀ نظامی باقی نماند، بلکه ایران با فرستادن  ملا های متعصب شیعه، فعالیت و تبلیغات مذهبی  را هم آغاز کرد و کوشید که مردم فرقۀ علوی را به سوی شیعه داوزده امامی بکشاند و آنها را از مذهب شان دور سازد. شکایت مردم علوی شدت گرفت و از بشر اسد خواستند که جلو تبلیغات ملا های ایران را بگیرد. درین زمان، غرب اجازه پرواز طیارات جنگندۀ دولت سوریه را در بعضی ساحات  این کشور غیر مجاز اعلام کرد و عملاٌ نظام اسد را از استفاده قوای هوائی اش محروم ساخت. بنابران، نظام اسد با استفاده ازین حالت، خواست توازن سیاسی و نظامی را به نفع دولت سوریه برقرار ساز و ایران را هم از یک تازی محروم گرداند. فلهذاء از روسیه دعوت کرد که در سوریه مداخلۀ نظامی نماید. ارسال کمک نظامی روسیه به سوریه بود که نظام اسد در نبرد علیه مخالفان مذهبی و غیر مذهبی و تجزیه طلبان دست بالا پیدا کرد و جنگ را به نفع خود به سوی پیروزی سوق داد. طیارات جنگندۀ روسیه مواضع دشمنان اسد را شب و روز بمباران کردند و نیرو های آنها را خرد و خمیر نمودند. اخطاری که غرب به دولت سوریه در خصوص پرواز طیارات جنگنده اش داده بود، در مورد طیارات روسی غیر قابل تطبیق بود. با دعوت از روسیه، بشر اسد توانست که هم جلو زیاده روی  های ایران را بگیرد و هم توطئه امپریالیزم غرب را تا حدی خنثی سازد. اگر مبالغه نشود، این دومین شکست امریکا در سوریه بعد از ویتنام تلقی میشود. امریکا اکنون صرف به چپاول چاه ها تیل سوریه اکتفاء می کند و ازین طریق 30 میلیون دالر در ماه به یغما میبرد. توجیه امریکا اینست که چاه های تیل را به منظور حفاظت از دستبرد ذریعۀ تروریستان حمایت میکند، دلیلی که برای هیچ فرد عاقل قابل پذیرش نیست. امریکا البغدادی را زمانی از بین برد که نیرو های مخالف اسد، بیش ازین کاری از پیش برده نمی توانند. شاید طور موقت، زمان مصرف  داعش و سایر نیرو های تروریستی در سوریه برای امپریالیزم به پایان رسیده است. باید منتظر باشیم که کدام کشور دیگر شرق میانه بعداٌ مورد هدف قرار میگیرد و سناریو عراق و سوریه و لیبیا بار  دیگر تکرار میشود. درین جا به کارنامۀ سیاه امپریالیزم صرف در افغانستان و سه کشور شرق میانه و افریقا بسنده می نمایم و راه تحقیق بیشتر را برای هم میهنان باز می گذارم.

از توضیحات فوق درمیابیم که تجاوزات متداوم امپریالیزم غرب به یک نحوی در خلق و پرورش تروریزم نقش داشته است. امپریالیزم، به این زودی افغانستان و  شرق میانه را ترک نمی گوید و جهان اسلام را آرام نمیگذارد. برای امپریالیزم ظهور چند گروه تروریستی اینجا و آنجا مهم نیست، چیزیکه غرب میخواهد حاکمیت دایمی اش در شرق میانه است. درین جا مقولۀ  برژینسکی را تکرار میکنم که گفته بود: “کدام یک برای ما مهم تر است، سقوط شوروی و یا عروج طالبان”. برای امپریالیزم کدام یک مهم تراست: “ظهور سازمان های تروریستی و یا حاکمیت غرب بر شرق میانه و چپاول ثروت آن”. غرب معتقد است که توانائی مهار کردن تروریزمی را دارد که به نفعش نباشد، اما اگر از شرق میانه رانده شود،  برگشتش در این منطقه بسیار دشوار خواهد بود. بنابران برای رسیدن به هدف، امپریالیزم  طرق ذیل را در پیش گرفته است:

  1. تقویت نظامی اسرائیل که در منطقه بی رقیب باشد. اسرائیل باید مافوق همه کشور های مسلمان شرق میانه به شمول کشور های وابسته به امریکا باقی بماند. خلق اسرائیل بزرگ از نیل تا دجله و فرات جزء همین طرح است. درین روز ها در امریکا، زمزمۀ ارسال طیارات بم افگن بی 52 ((B-52  به اسرائیل به گوش میرسد. اگر این طرح تحقق یابد، تفوق و توانائی قوای هوائی اسرائیل نسبت به هر کشور شرق میانه تثبیت خواهد شد.
  2. نظام های ارتجاعی عرب باید در تقابل با نظام های غیر وابسته به غرب مانند نظام فاشیستی ایران و سوریه مورد حمایت قرار گیرند تا حاکمیت غرب بیشتر تحکیم شود.
  3. نزاع سنی و شیعه وسعت یابد تا بدینوسیله امپریالیزم بتواند یکی را علیه دیگری استعمال نماید تا جهان اسلام برای مدت مدیدی در آتش نزاع بسوزد.
  4. تیل و گاز شرق میانه باید کلاٌ در اختیار غرب قرار گیرد و با دالر فروخته شود و در بانک های کشور های غربی خاصتاٌ امریکا ذخیره گردد.
  5. از صنعتی شدن کشور های مسلمان شرق میانه جلوگیری شود تا این کشور ها برای همیش محتاج غرب صنعتی باقی بمانند.
  6. نفوذ روسیه و چین در شرق میانه حد اکثر تقلیل یابد و این منطقه در مجموع به حیث ساحۀ تحت الحمایگی غرب شناخته شود.

چطور کشور ما و شرق میانه میتواند ازین ورطه نجات یابد و از شر امپریالیزم رهائی بجوید؟ قیام های مردمی علیه نظام های ضد ملی، زدودن تعصبات مذهبی و قومی، گسترش دانش و علم فرهنگ، تعمیم عدالت اجتماعی و دموکراسی واقعی، درک درست از نیات قدرت های تجاوزگر و در مجموع سیاست جهان و پیشرفت سالم اقتصادی میتواند افغانستان و  شرق میانه را به پای خود استاده کند و توطئه های امپریالیزم را در نطفه خنثی نماید. در غیر آن افغانستان و  شرق میانه تا چند دهۀ دیگر در اشغال استعمار جهانی باقی خواهد ماند.

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Leave A Reply