پوهاند صدیق الله رښتین یکی از ستاره های شش ګانه

محمد داؤد مومند

0 1,763

پوهاند صدیق الله رښتین یکی از ستاره های شش ګانه

ادب زبان ملی پښتو، و سیرمجمل تکامل این زبان

در تاریخ معاصر کشور و بخصوص دوره چهل ساله پادشاه مرحوم افغانستان محمد ظاهر شاه و صدراعظمان آن دوره بخصوص سردار داؤد خان، خدمات قابل قدر ولی غیر مکفی برای انکشاف، تعمیم و علمی ساختن زبان پشتو که زبان اکثریت باشندگان کشوراست صورت پذیرفت، نا گفته نماند زمانیکه تذکری از اصطلاح اکثریت در مورد پشتون تباران کشور و زبان اجدادی شان که همانا به قول استاد معروفی « بیچاره پشتو» است به عمل میاید، حساسیت های نفرت آمیزی عرض وجود میکند.

آن نوشته « بیچاره پشتو» به قلم توانای شاغلی معروفی در حقیقت پاسخی بود در برابر حساسیت های اعضأ دایره خبیثه شیطانی دوهمه سقاوی که در تذلیل پشتون تباران و زبان اجدادی شان به هدایت و حمایت مستقیم دولت ضد پشتونی ایران، مانند یک ویروس خطرناک و کشنده در فعالیت اند.

 داکتر جاوید، سید مخدوم رهین «لعین»، رسول رهین، طاهر بدخشی، غلام حضرت کوشان و خلف الصدقش قوی کوشان، روان فرهادی، شورای نظاری ها و ستمی ها وغیره از زمره همین اجیران قلاده به گردن ایران و دشمنان مادر زاد پشتون تباران و ثقافت ملی شان است.

استاد رشتین در زمره علامه حبیبی، علامه عبدالشکور رشاد، استاد الفت، استاد خادم و استاد بینوا از زمره ستاره های بزرگ علمی و ادبی زبان ملی پشتو است که درچترحمایت و ترغیب زعیم پشتون تبار، بابای زبان ملی پشتو یعنی محمد گل مومند، که در نتیجه سهمش در کوبیدن دوره ظلمانی و پر وحشت سقوی، از طرف قهرمان نجات کشور به حیث برادرپنجم شناخته شده بود، قرار داشتند.

قابل یاد دهانی است که به استثنأ شخص سپه سالارنادرخان، برادران سه گانه اش، هرکدام سردار محمد هاشم خان، شاه ولی خان و شاه محمود خان غازی در عمل روی دلایلی، نیت و صفای برادری در برابر محمد گل مومند نداشتند.

به روایت دانشمند محترم حفیظ الله خان کرزی، پسربرومند معین صاحب خیروجان که خود یک تاریخ زنده هستند، سردار صاحب هاشم خان، معاون خود، معین صاحب خیرو جان کندهاری را که از زمره رجال متنفذ وقت خود بودند تشویق مینمود تا محمد گل مومند، رییس تنظمیه لوی کندهار را تخریب نماید.

 به اساس روایت شخصیت بزرگ ملی، جناب محمد رسول خان پشتون رهبرویش زلمیان لوی کندهار، محمد گل مومند در کندهار از چنان وجاهت بزرگی برخوردار بود که از طرف مردم نجیب و قدردان کندهار بزرگ، بنام « ولی وزیر » مسماء گردیده بود، در دوره ریاست تنظمیه او چنان امنیتی در آن ولا، مستولی بود که دوکانداران برای اشتراک نماز جمعه، دکاکین خود را باز میگذاشتند.

بازهم به روایت محترم حفیظ الله خان کرزی،سردارصاحب هاشم خان از اینکه معین صاحب خیرو جان که معاونش بود، روی تفکر وشعور ملی، به امرصدراعظم صاحب کبیر، ترتیب اثر نداده بود، از وی متأذی معلوم میشد.

به اساس روایت مؤرخ و دانشمند عالی مقام، سید قاسم رشتیا، در دوره انتخابات هفتم شوری، صدراعظم صاحب شاه محمود خان غازی، از اینکه مرحوم قدیر خان تره کی، « کاکای دانشمند جید حقوق اساسی داکتر صاحب روستارتره کی»  مدیر روزنامه اصلاح، اعلان کاندیاتور محمد گل مومند را برای وکالت شوری نشر کرده بود، سخت عصبی گردیده و با مداخله صریح حکومت از انتخاب وکالت شان به نمایندگی قوم کوچی « پدران محمد گل مومند کوچی بودند» ممانعت به عمل آورد، بار دوم همچو مداخله ظالمانه، در مورد شهید میوندوال در دوره صدارت سردار نوراحمد اعتمادی نیز تکرار شد.

بخاطر دارم که در مراسم تدفین محمد گل مومند یگانه عضو خاندان سلطنتی که خود را به پس کوچه های تنگ بالا کوه ده مزنگ، که کلبه کرایی آن زعیم پشتون تباردر آن قرار داشت، خود را رسانده بود، سردار صاحب محمد داؤد خان بود وبس، شاه ولی خان و سردارعبدالولی«  سردار بی کفایت » ازشرکت درمراسم فاتحه در مسجد شیرپور شهرنو،که به اساس هدایت پادشاه افغانستان بمنظور تقدیر شخصیت علمی محمد گل مومند از طرف وزارت معارف، اعلان گردیده بود، اجتناب ورزیدند، ولی شخص پادشاه در مراسم فاتحه اشتراک ورزیدند.

یک دلیل بزرگ ارادت سردار صاحب داؤد خان به بابای زبان پشتو، همانا غروربزرگ فردی و ملی محمد گل مومند، همنوایی نظریات شان درمسایل ملی، بخصوص، حمایت از حقوق افغانهای ماورای خط استعماری دیورند، تعمیم و انکشاف زبان پشتو،استعفأ او از مقام وزارت وعدم اعتنأ و کرنش شان به دربار و کرسی نشینان بزرگ دولت بود. سردار صاحب داؤد خان روی دلایلی، نفرت خاصی از شاه ولی خان و شاه محمود خان متخلص به غازی داشت.

کلبه فقیرانه کرایی محمد گل مومند در بالا کوه دهمزنگ، حیثیت اکادمی زبان ملی و اکثریتی پشتو را داشت و خدمتگاران وادبأ ونویسندگان و دانشمندان این زبان به شمول مرحوم میوندوال، قدیر خان تره کی، غلام حسن خان صافی و ستاره های شش گانه ادب زبان پشتو و دیگران به ملاقات بابای زبان پشتو میشتافتند، نا گفته نماند که بابای زبان افغانی پشتو، به فضیلت و علمیت مرحوم میوندوال ارج میگذاشت.

در دوره تاریخ معاصر افغانستان، بد ترین دوره فتور، در زمینه زبان ملی افغانی پشتو، همانا دوره سیاه تیمور شاه درانی بود که زبان ملی و اکثریتی پشتو را ازدربار، بیرون انداخت و به عوض نویسندگان پشتون تبار، میرزاها و منشی های قزلباش ایرانی را استخدام و دردربار مقیم ساخت، مرحوم استاد قیام الدین خادم ضمن شعری، این جریان و تراژیدی تاریخی را به شکل جالبی منعکس و متجلی ساخته است.

وجیزه معروف: « ازماست که بر ماست » معرف واقعیت تلخ تاریخی فوق الذکرشمرده میشود.

 برعکس، بهترین دوره غنا و علمی ساختن و تعمیم این زبان، دوره پادشاه منور و اصلاح طلب کشور،یعنی امیر شیرعلی خان بود.

در دوره دوم سلطنت امیر شیرعلی خان، زبان افغانی پشتو برای اولین بار، زبان رسمی و ملی کشور اعلان گردید و این در حقیقت یک حرکت انقلابی برای زبان ملی پشتو بود، که بعدأ با همان کیفیت، تکرار نگردید.

مرحوم حافظ نور محمد کهگدای تحت عنوان « اسناد و یاد داشت های تاریخی» به روایت اخبار شمس النهار و فرامین رسمی، به حواله مجله آریانا، نقل قول نموده مینویسد:« چون امیر شیرعلی خان به قوم و زبان ملی خود فخرمیکرد، میخواست زبان این قوم که صلابت لفظی و معنوی را در خود جمع دارد، علمی گردد و تعمیم یابد، از آن رو در دوره دوم حکومت خویش در قطار سایراصلاحات و مؤسسات وطنی برای تعمیم زبان ملی بیشتر توجه مخصوص کرده بود.»

مطابق به پالسی ملی حکومت شیرعلی خان کتب زیادی به زبان پشتو به طبع رسید، اصطلاحات رتب عسکری به زبان پشتو رایج گردید و قاموس زبان پشتو به منوال یک طرزالعمل، واجب الاجرا بود.

داکتر حسن کاگر مدعی است که شخصی بنام قاضی عبد القادر یوسفزی که یک شخص عالم ومصنف و مترجم بود و به السنه پشتو، اوردو فارسی، عربی و انگریزی مهارت داشت، زمانیکه مناسباتش در پشاور با انگلیس ها برهم خورد به کابل آمد و به حیث مصاحب پادشاه و منشی نظامی با امیر شیرعلی خان همکار شد چنانکه امیرشیر علی خان موصوف را استاد نیز خطاب مینمود، در مورد اصلاحات و بخصوص تعمیم وعلمی ساختن زبان پشتو همکاری و ابتکارات شایانی بعمل آورد.

به اساس روایت محترم فضل الله رشتین صاحب، روزی سفیر کبیر ایران به استاد رشتین گفته بود:« شما میخواهید که پشتو را که یک لهجه است، جانشین زبان فارسی بسازید.»

استاد رشتین در جواب سفیر کبیر ایران گفته بود که :« نه، این حقیقت ندارد، کسی معلومات نادرستی را به خورد شما داده است، ما هرگز نمیخواهیم که زبان پشتو( نه لهجه ) جاگزین زبان فارسی گردد، زبان فارسی جای خود را دارد و زبان پشتو جای خود را، منتها چون در گذشته و بعد از دوره شیر علی خان، درزمینه یک رکود بملاحظه میرسید، ما به حکم  پالیسی جدید دولت و وظیفه و وجیبه ملی، برای علمی ساختن و انکشاف و تعمیم آن که حق مسلم مردم و کشور ماست در تلاش و فعالیت فرهنگی قرار داریم.»

جای نهایت تأسف و تأثراست که سفیر کبیرایران به حیث  نماینده سیاسی آن دولت، با دیده درایی تمام، به خود حق واجازه میدهد، که در امور ثقافتی کشورما مداخله نموده و عدم خشنودی خود را به ارتباط انکشاف زبان افغانی پشتو که زبان ملی واکثریت باشندگان این سرزمین است، به یکی ازستاره های ادب کشور و آنهم با حقارتی که پشتو زبان نیست « لهجه» است، ابراز میدارد.

مگرافغانستان یک جزء قلمرو ایران یا درموقف سیاسی فدریشن و یا کانفدریشن با ایران قرار دارد، که نماینده سیاسی دولت ایران به خود حق مداخله درامورداخلی و فرهنگی کشور آزاد و مستقل ما میدهد؟

من ازمدت هفتاد سال به اینطرف درمحیط کابل جان عزیز، شاهد تحقیر، تصغیر و تذلیل، ایجنت های قلاده به گردن ایران، یعنی جراثیم ستمی، و اعضأ دایره خبیثه شیطانی لمړی و دوهمه سقاوی بوده ام.

ما پشتون تباران را «افغان غول» مینامیدند، ما را مهاجرین مهاجم هندوستان قلمداد کردند، زبان آبایی و اجدادی مارا که زبان میرویس نیکه و احمد شاه بابای کبیر است، زبان دوزخ تاپه زدند و بالاتر از آن گفتند که:

فارسی شیر و شکر است

افغانی …… خر است

و بدتر و سخیف تراز آن، زبان ملی پشتون تباران را تلویحأ معادل لگن خاصره دانستند، همچو تلویح رذیلانه را چند روز قبل صریحأ دریک مشاجره دریچه سایت آریانا ملاحظه نمودم.

 گویند مارگزیده از ریسمان میترسد، همچو اهانت ها و تحقیر ها ما را حساس وشکاک ساخته است وهمچو نیات زهر آلود و رذیلانه از چشمان شکاک ما، پنهان مانده نمیتواند.

یکی از دلایلی امروز که غلام بچه های ایران خود را افغان نمیدانند همین است که در صورت پذیرش ملیت افغانی، تمام دشنام ها، هتک حرمت ها،هتاکی ها وشعار های زهراگین و ضد ملی که دیباچه اصول ضد افغان و افغانیت شان با خطوط جلی، درج است، متوجه خود شان خواهند شد، و ثانیأ هم، وابستگی عقیدتی و روحی شان به کلتور،تاریخ و جامعه ایران، با پذیرش ملیت افغانی منطقأ و عملأ در تضاد قرار دارد.

ولی جای نهایت تأسف درین است، که با تمام این مظلومیت و بیچارگی و و آتش فشان حقارت ها، توهین ها، تذلیل ها، این ما پشتون تباران هستیم که باید متعصب و قوم پرست و فاشیست قلمداد گردیم، یا الله.

متکی بر نوشته مرحوم سناتور غلام نبی خان چکنوری در مجله « آزاد افغانستان » که خود عضو لویه جرگه 1343 هجری شمسی بودند، زمانیکه مرحوم غلام فرهاد یکی از خدمتگاران صادق تاریخ کشور درمورد زبان پشتو پیشنهاداتی به عمل آورد، یکی از وکلای هم وطن هزاره گفت:« کسیکه تعمدأ نام زبان پشتو را میگیرد، خاین است و اگر شخصی به روی سهو و اشتباه از آن متذکر میگردد، احمق است.»

سبحان الله ! یعنی متکی به نظر رمضان علی شریفی، صحبت در باره زبان پشتو، خیانت، و اهانت به طرز تفکر ستمی و فاشیستی آن هم وطن هزاره تلقی میگردید.

مرحوم غلام فرهاد بعد ازهمچو اهانت بزرگ که به ادعای ضد کرامت انسانی وکیل رمضان علی، خاین قلمداد شده بود، بدون کوچکترین گفتگو مجلس لویه جرگه را ترک گفت.

بعد از یک سلسله مباحثات و استدلال پوهاند رشتین در لویه جرگه، در ماده 35 قانون اساسی گنجانیده شد که:« دولت مکلف است که بمنظور تقویه زبان ملی پشتو، اقدامات لازم بعمل آورد.»

و این همان کار و هدفی بود که پوهاند رشتین و سایر ستاره های ادب این زبان انجام میدادند ولی نماینده سیاسی دولت ایران متکی بر پالیسی دولت ایران در ضدیت زبان ملی و اکثریتی پشتو، از همچو فعالیت های فرهنگی ناراض و منتقد آن بود.

مؤرخ استاد قدرت الله حداد مینویسند: اعلیحضرت امان الله خان که صاحب تفکر ملی بود، در مورد السنه وطنی دو نظر وطنپرستانه داشت، نخست اینکه باید از استعمال کلمات و اصطلاحات فارسی ایرانی جلوگیری به عمل آید، « بد بختانه امروز یک عده به اصطلاح ملیگرایان دو آتشه، برخلاف آرزوی غازی امان الله و برخلاف پرنسیپ های ملیگرایی، براستعمال اصطلاحات صادراتی ایران مانند دانشگاه، واژه، ویژه، واکنش، شهروند وغیره نشخوار میزنند-مومند »

ثانیأ مطابق به نظریات علامه محمود بیک طرزی، زبان پشتو به حیث زبان اکثریت جامعه ما مقام و منزلت خود را در مطبوعات و معارف و دفاتر بدست آورد.

همان بود که غازی امان الله به تأسیس «پشتو جرګه » توسل جست، غازی امان الله طرفدار یک تغییر انقلابی و رسمی ساختن زبان پشتو وهم چنان تغییر رسم الخط، به حروف لاتین بود.

چندین مجالسی در زمینه برگزار گردید، غازی امان الله در نظر داشت که لغات و اصطلاحات اصیل زبان پشتو را از اصطلاحات مروج باشندگان مناطق واقوام مسکون حصص مختلف کشورجمع آوری واز طریق تلفیق و ادغام آن به غنأ فرهنگی این زبان پرداخته برای کمبود خلأ لغوی آن، راه های مؤثرجستجو نماید.

موازی با نیات و نظریات بهی خواهانه و وطنپرستانه غازی امان الله در زمینه، فعالیت های تخریبی نیز شدت یافت، چنانکه در یکی از مجالس جرگه مذکور، شخصی به نام مولوی محمد حسن که یکی از مسلمانان مهاجر هندی و درعین حال آمر شعبه تألیف و ترجمه وزارت معارف بود« به احتمال قوی ازایجنت های دولت انگلیس بود-مومند » با یک سوال فتنه انگیزازغازی امان الله پرسید:« اگر زبان پشتو رسمی گردد، کدام لهجه ارجح خواهد بود، لهجه مردم مشرقی و یا لهجه مردم قندهار؟»

غازی امان الله درجواب فرمودند که هردو یک زبان بوده تفاوتی در میان نیست، ولی در قسمت لهجه، من شخصأ لهجه قندهاری را خوش دارم.

آن ملای هندی الاصل با کمال بی شرافتی و رذالت گفت که :« لهجه قندهاری زنانه ای است.»

غازی امان الله همچو تبصره مغرضانه ملای مذکور را اهانت به شؤن خود و کتله چندین ملیونی باشندگان قندهار بزرگ دانسته چنان عصبی گردید که تفنگچه خود را از نیام کشید، ولی حاضرین جرگه فورأ ملای هندوستانی را ازمجلس بیرون کشیدند.

غازی امان الله از همچو پیش آمد ناگوار در آن مجلس چنان متأثر گردیدند، که ازتدویر و اشترک در مجالس بعدی منصرف شدند و بدین ترتیب پلان شوم دشمنان این زبان عملی گردید.

استاد قدرت الله حداد ادامه میدهد: مخالفین زبان ملی ما، از سابق بسیار فعال بودند و ازهرگونه تلاش تضعیف و کم بهأ دادن این زبان رو گردان نبودند، زمانیکه پشتو ټولنه تشکل یافت، رهنمایی و تشویق دانشمندان و خدمتگاران این زبان از طرف محمد گل مومند، صورت میپذیرفت، مرحوم امین الله زمریالی و محمد امین خوگیانی، هردو شخصیت های امینی بودند و در نشرات، مضامین خود را به زبان پشتو مینوشتند، و پوهاند حبیبی با ایشان همکاری مینمود.

زبان پشتو راه تعمیم و انکشاف را میپیمود و کتاب معتبر پټه خزانه در همین زمان اقبال نشر یافت.

« کتاب تاریخی پټه خزانه حیثیت فرود آمدن بمی را بر فرق ستمی ها و غلام بچه های ایران داشت، که تا تحریر این سطور دشمنان مادر زاد زبان ملی پشتو در قسمت تخریب محتویات و اتهام جعلی بودن آن توسط علامه حبیبی، مانند مکروب آمیبا در فعالیت اند، علامه حبیبی ضمن مقدمه طبع سوم در حدود شانزده صفحه که حیثیت یک رساله را دارد چنان مطالب علمی را به جواب دانشمندان خارجی و داخلی درج نموده که دال بر نبوغ فکری علامه حبیبی مینماید، این نوشته طلایی اخیرأ در سایت های دعوت و افغان جرمن به نشر رسیده است .-مومند ».

 پوهاند رشتین، بینوا، خادم، الفت، پشتون، پونده، زهیر، ایازی، مولوی شیر گل، جلالی، مولوی صالح محمد، شکور رشاد و تعدادی زیادی داخل صحنه شدند.

بعد از جنگ عمومی دوم در سال 1947 میلادی٬ جرگه ادبی پیشاور به کابل آمد، این نخستین باری بود که علمأ، ادبأ و نویسندگان بزرگ هردو طرف خط استعماری دیورند با هم یک جا میشدند، عبدالخالق خلیق، خان میرهلالی، سید مهدی شاه، استاد امیرهمزه شینواری، ماستر کریم، حکیم سنجری، زاخیل، ویک عده دیگر از آنطرف پشتونخوا، و غلام حسن خان صافی، استاد حبیبی، استاد رشتین، استاد خادم، استاد الفت، محمد رسول خان پشتون، سید شمس الدین مجروح، گلاب ننگرهاری، امین الله خان زمریالی و یک عده ذوات دیگر مشترکأ به منزل محمد گل مومند رفتند، بعد از اندکی توقف محمد گل مومند درحالیکه کلاه سیاه بلند قره قلی به سر و جامه سفید وطنی بر تن داشت، داخل گردیده، همه به پا خاستند، محمد گل مومند بعد از ابراز معذرت از تأخیرخود گفت که : با سعادت دیدن برادرانم آنهم بعد از مدت یکصد سال، از اشک ریزی چشمانم جلوگیری کرده نتوانستم، موصوف گفت من نمیتوانم که درین لحظه احساسات خود را تبارز بدهم ولی مختصر میگویم که این یک آغاز بسیار مبارک است.

البته تفصیل این ملاقات ها و مذاکرات این جرگه ادبی در کابل با تفصیل تمام دریک رساله توسط شخصیت سیاسی، ادبی و علمی کشور جناب سید شمس الدین مجروح به طبع رسید.

استاد حداد ادامه میدهد که بعد از دوره شاه محمود خان غازی، نوبت صدارت به سردار داؤد خان رسید که به مسأله پشتونستان علاقه مندی خاصی داشت، چنانکه سردار داؤد خان در نخستین بیانیه خود گفتند:« ما برای پیشرفت مملکت پروگرام های داریم، در پیشبرد این پروگرام ها هیچ ملاحظه ای نزد ما قیمت ندارد.»

در کابینه داؤد خان دو نفر یعنی عبد الملک عبد الرحیم زی و علی احمد خان پوپل به مسأله پشتونستان و هم چنان  تعمیم زبان پشتو که مبتنی بر همدیگر بودند،علاقه مندی خاصی داشتند و روی همین دلیل، استاد رشتین با هرد شخصت مذکور دایم در تماس بود، استاد رشتین به مساعدت علی احمد خان پوپل مؤفق گردید، که پشتو ټولنه را از چوکات ریاست مستقل مطبوعات، به وزارت معارف منتقل ساخته، و چوکی آن به ریاست ارتقأ یافت.

با درنظرداشت پالیسی سردارداؤد خان در مورد پشتونستان، شعراء و نویسندگان زیاد پشتون تباردر زمینه به فعالیت آغاز نمودند که از زمره میتوان از محمد گلاب ننگرهاری، عبد الله غمخور، فضل منان درد مند، عبدالله بختانی؛ همدرد، بینا، ننگ یوسفزی، لیوال، سیلاب صافی و ملنگ جان وغیره نامبرد.

اما در زمره وزرای کابینه داؤد خان، داکتر سهیل رییس مستقل مطبوعات دری را به فارسی تبدیل نمود یعنی فارسی ایرانی، صدر اعظم حامی زبان پشتو ملتفت نبود، پوهاند جاوید هم به تعبیه لغات ایرانی میپرداخت، و تحت عنوان « اغلاط مشهوره » زبان دری را ایرانی ساخت.

داکتر جاوید که از تحصیل یافته های ایران بود با فرضیه های غیرعلمی و مبتنی براحساس کاذب ضد پشتونی، در مورد قوم غلځی٬ مقاله ای نوشت و پشتون ها را توهین نمود،« بد بختانه مؤرخ پشتون تبار داکتر حسن کاکر که باید برحکم فریضه و وجدان ملی به تکذیب فرضیه زهر آلود داکتر جاوید میپرداخت، با نظر انحرافی داکتر جاوید، همنوا گردیده، فرضیه منحط مذکور را ممهور و مسجل ساخت که قوم غلځۍ از نطفه نامشروع نضج ګرفته است٬ یا الله چه میشنوم!!  مومند»  استاد رشتین در شرایط دشوارکه دانشمندان پشتون تبار درحرکت ویش زلمیان مدغم ګردیدند و بعضی از ایشان به وظایف دیگری گماشته شدند، به تنهایی بوظیفه غنی ساختن زبان پشتو دوام میداد، شخصی دومی که در پشتو تولنه با وی همکار بود څیړنوال استاد قیام الدین خادم بود.

استاد رشتین برای غنای معنوی زبان پشتو کار های بنیادی را انجام داد٬ موصوف در قسمت ګرامر٬ تاریخ ادب و لغت که ارکان ثلاثه یک زبان شمرده میشود٬ مصدر خدمت بزرګی ګردید٫ مخصوصا در قسمت ګرامر دراصلاح و تکمیل کتاب ګرامر که توسط محمد گل مومند تألیف گردیده بود، زحمات قابل قدری انجام داد که در حقیقت حق بزرگی بر این زبان و پشتون تباران کشور بخصوص بر آنانیکه بر غنای فرهنگی زبان خود افتخار میکنند، دارد و خواهند داشت. ختم نوشته مؤرخ استاد قدرت الله حداد.

اینجانب محمد داؤد مومند سعادت شناخت استاد رشتین را از سالیان بسیار متمادی داشته ام، حدود بالغ بر پنجاه سال قبل من انتقادات خود را در زمینه نتایج طرز العمل و مؤثریت فعالیت های پشتو تولنه در مجموع، خدمت استاد رشتین به عرض رساندیم، استاد با حوصله فراوان و بدون کوچکترین عکس العمل احساساتی، به انتقادات من جواب منطقی ارایه نمود، گرچه من بالفطره از زمره کسانی هستم که به آسانی، به جواب طرف مقابل قناعت نمی نمایم ولی جواب های استاد رشتین٬ در برابر انتقادات من از چنان منطق قوی برخوردار بود که مجال مناقشه مزید را برایم نداد.

و این در حقیقت شیوه فاضلانه و عالمانه مناطقه اهل علم و دانش و فراست است.

قابل تذکر میدانم که طبق قوانین خدایی و قوانین مدنی در جهان، هر شخص مسؤول اعمال، کردارو پندار خود است و بس.

من ذوات بسیار بزرگوار وعالی جنابی را میشناسم که متأسفانه فرزندان  شان دارای تمایلات چپگرانه بوده و به جریان های منحط چپی در وطن،

متمایل شده بودند، درهمچو وضعی، پدران بزرگوار شان را مورد مؤخذه و ملامت قرار دادن به جز حماقت محض و بی دانشی چیز دیگری تلقی شده نمیتواند.

در قسمت اخیر قابل توضیح میدانم که بالغ بر 55 سال قبل مدیر اخبار ننگرهار، به نام قدوس پرهیز صرف روی انگیزه ها و ملاحظات سیاسی، استاد خادم و استاد رشتین را متهم به فروش شهادتنامه ها ساختد، ممکن همچو ذهنیت منفی نزد اشخاص دیگری نیز و جود داشته باشد، من همچو اتهامات را علیه خدمت گاران صادق وطن، وظیفه عناصر جاهل، مفسد، لایعقل و ستمی میدانم و بس.

استاد رشتین در ماه نومبر سال  1998 وفات و در منطقه بهسود ننگرهار با احترام زیاد مدفون گشت، در مراسم تدفینش حتی ذواتی که در گذشته در موقف منتقدینش قرار داشتد، سخن رانی ها نموده و اشک ریختند.

چی چراغ د علم زمکی پوشیده کړ

که یی زه په اوښکو ډوبه کړم سزا ده

په درناوی

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Leave A Reply