دشمنی انگلیسها با وزیر اکبرخان قهرمان قیام ملی کابل

کاندید اکادمیسین سیستانی

257

دفاع از شخصیت های ملی  وتاریخی وظیفه وجدانی عناصر ملی است. شخصیت های ملی و تاریخی وفرهیخته گان علم وهنر یک کشور، سنگ پایه های تاریخ یک کشور اند، اگراین ستون ها تخریب گردند، تاریخ یک کشور نابود میگردد وکشوری که تاریخ نداشته باشد نمیتواند افتخاری هم داشته باشد. من تاجای که توانسته ام از این شخصیت ملی دفاع کرده و میکنم.

سرداراکبرخان پس از رهائی از زندان بخارا یکجا با پسرعم خود سردارسلطان جان هنگامی واردکابل شد که قیام مردم کابل وارد23 مین روز خودشده بود و دراین مدت انگلیس ها حملات وضربات خوردکنندۀ افغانها را دیده بودند و هم توانسته بودند دو تن از رهبران برجسته قیام (عبدالله خان اچکزی ومیرمسجدی خان کوهساتانی ) را ازصحنه مبارزه خارج کنند. با آمدن وزیراکبرخان روح تازه ای به کالبد قیام کابل دمیده شد ورهبران جهادی بدون درنگ   سرداراکبرخان را  بحیث قوماندان عمومی قیام کابل  برگزیدند (۲۵نومبر۱۸۴۱).

از این تاریخ ببعد سرداراکبرخان نقش برازنده وتعیین کننده ای در خروج قشون انگلیس از افغانستان بازی کرد. عمده ترین کار سرداراکبرخان در دوهفته اول اشتراکش در رهبری قیام آماده ساختن متن قرارداد اخراج فوری انگلیس ها از افغانستان بود که در جلسۀ 11 دسمبر بین سران ملی و مکناتن به امضا رسید.

دومین کار مهم وزیراکبرخان محاکمه کردن مکناتن در جلسه ۲۳ دسمبر  ونشان دادن اسنادی به امضای مکناتن بود که برای از بین بردن سران ملی از جمله نایب امین الله خان و وزیراکبرخان نوشته شده بود.چون  مکناتن جوابی نداشت ،سرداراکبرخان او را درحالی که ۱۶ تن عسکرمسلح در پشت سرمکناتن  ایستاده بودند،از دست او گرفت ومیخواست او را گروگان بگیرد ولی مکناتن از خودمقاومت نشان ودرنتیجه  کشته شد.تا این وقت رفقای دیگر سردار سه نفر افسرانگلیسی را زنده دستگیرکرده وگروگان گرفته بودند.

سومین کارمهم سرداراکبرخان پس از کشتن مکناتن،همراهی با قشون انگلیس از کابل تا جلال اباد بودکه در مسیر راه،براثر حملات چریکی غازیان افغان تمام آن لشکربجز «داکتر برایدن»  همگی تلف شدند.البته آنهایی که در مسیر راه  زخمی شده و خود را به حمایت سرداراکبرخان سپرده بودند از مرگ حتمی نجات یافتند. تعداد این افراد به ۴۴ تن افسر وجنرال زخم خورده بشمول خانم جنرال سیل میرسید که به قلعه بدیع آباد لغمان  جابجا شدند. واز طرف محمدشاه خان بابکرخیل اعاشه واباته می شدند.

تباه شدن شانزده ونیم هزار لشکر انگلیسی در ظرف یک هفته لطمۀ بزرگی برحیثیت وشهرت انگلیسها بشمارمیرفت که بخون سرداراکبرخان تشنه بودند.

تلاشهای انگلیسها برای از بین بردن سرداراکبرخان:

 

۱-اولین تلاش انگلیسها  این بود که  به نایب امین الله خان پیشنهاد یکصدهزار روپیه رشوت کردند تا سرداراکبرخان را از بین ببرد ویا او را بدست انگلیسها بسپارد. ولی نایب امین الله خان این کار را نکرد و  سند  مکناتن را به سردار اکبرخان نشان داد وسردار اکبرخان هم به امضای مکناتن سندی را به نایب امین الله خان نشان داده که در بدل دستگیری نایب امین الله یک صدهزار روپیه به سردار اکبرخان تعهد شده بود.(دسمبر۱۸۴۱)

۲- دومین تلاش انگلیس ها  ،فیرتفنگ از سوی۱۶ نفرمحافظ مکناتن برافغانها و شخص سردار اکبرخان بود که براثر آن  سه نفر افغان کشته شد و یک گلوله برکمر اکبرخان اصابت نمودکه‌ خوشبختانه بدلیل پوشش پوستینچه صدمه ای به سردار  نرسانید.

۳-سومین تلاش،هنگام محاصرۀ انگلیسها در جلال آباد بودکه با تطمیع کردن محافظ سردار دربدل پرداخت پنجاه هزار روپیه میخواستند سردار نامی را نابودکنند.محافظ نمک نشناس  دریکی از روزهای ماه مارچ با تفنگ خود از پشت سر بر وزیر اکبر‌ خان فیر کرد ولی گلوله بر بازوی سردار اصاب کرد و خوشبختانه کشته نشد ولی از بازو بشدت زخمی گردید.

۴- چهارمین تلاش انگلیسها برای نابود کردن اکبرخان، عملیات شبیخونی بود که در صبحگاه ۷ اپریل برکمپ اکبرخان درجلال آباد اجرا شد وبراثر شلیک توپخانه  برکمپ ده ها تن مجاهد کشته شد  ولی خوشبختانه  سرداراکبرخان بازهم از آن تهلکه جان سالم بدر برد.

۵- پنجمین تلاش انگلیسها برای نابودی وزیراکبرخان، زهری بود که توسط طبیب هندی مخصوص امیردوست محمدخان  به وزیراکبرخان تزریق شد و جان او را در سن ۳۰ سالگی گرفت.

۶- انگلیسها  بعد از مرګ وزیر اکبر خان وقتی متوجه شدند که خاطره دلیر مردی ها وشجاعت او دراذهان وقلوب هموطنانش چنان عمیق است که  در وصف او رزمنامه ها وحماسه های منظوم به نام اکبرنامه (سرودۀ  حمید کشمیری در( ۱۲۶۰ هجری / مطابق ۱۸۴۳م)و ظفرنامه اکبری( سرایش قاسم علی باشنده آگره دهلی در۱۲۶۳ هجری/۱۸۴۶برابر سال فوت وزیراکبرخان) سروده شد ونامش را به عنوان یک قهرمان ملی در قیام ضد انگلیسی جاودانه ساخته است. انگلیس ها همچنان متوجه شدند  وزیراکبرخان درجامعه افغانستان از چنان محبوبیتی برخوردار است که  نام پسران خود را محمد اکبر میگذارند تا فرزندان شان در آینده مثل سردار اکبرخان شجاع ومیهن پرست بارآیند و نام نیکی از خود برجای گذارند. علاوتاً انگلیسها دریافتند که نام اکبرخان از مرزهای افغانستان فراتر رفته و درهندوستان وایران ولندن مسکو نیز برسر زبانهای سیاستمداران است.

پس برای بدنام کردن شهرت ملی وزیراکبرخان تلاش کردند یک جمله ظاهراً ساده را درتاریخ مبارزات ضد استعماری مردم  افغانستان وارد کنند. و آن جمله باید درای پیامی باشد که وزیر اکبرخان در آن  سازشکار و ترسو در برابر سپاه انگلیس نشان داده شود.

میرزا عطامحمدخان شکارپوری که از اتباع هندبرتانوی بود یک چنین جمله ای را  درکتاب خود(نوای معارک) چنین ثبت کرد :« دربیان اینکه میگویند دفعه ثانی آمدن فوج انگلیس درکابل وسوختن عمارات وچهارسطح کابل وگرفتن قلعه غزنین وبردن دروازه سومنات غزنین را بجانب هندوستان و رهانیدن قیدیان خود، محض سازکاری سردار محمداکبرخان بود.بعد از مراجعت انگلیسهای محصور درجلال آباد به سردار اکبرخان وهم رسیدن خط امیر دوست محمدخان بوزیر، محمداکبرخان با صاحبان انگریز سازکاری نموده خود روانۀ کابل و به صاحبان انگلیس که در جلال آباد بود فهماند که اگرمن علانیه با صاحبان کارسازی نموده وقیدیان ایشانرا رهایی دهم وکابل وغزنین را بدست ایشان واگذارم چندین فتنه وفسادپیدا خواهد شد که رفع دفع آن مشکل ودشوارخواهد شد.»(غبار/۵۶۷)

سِلی زدن غبار بروی  وزیراکبرخان:

متاسفانه همین نوشته سراپا دروغ وغیرموثق میرزاعطامحمد شکارپوری یک صد سال بعد دست آوزیزی شد تا غبار آنرا بدون شک وتردید و تأمل تاریخی (که از وظایف اولیۀ یک مورخ است)  درتاریخ خود انعکاس بدهد.درحالی که میرزا عطامحمد شکار پوری هرگز وزیر اکبرخان و امیردوست محمدخان ودوستان وهمرزمان وزیراکبرخان مثل محمدشاه خان بابکرخیل وسردار سلطان احمد خان را ندیده بود، ومعلوم نیست که او گفتار وزیراکبرخان را با سران انگلیس  از زبان کدام شخص نزدیک وزیراکبرخان نقل قول کرده است.

 از آنجا که میرزاعطامحمدشکارپوری دراین روایت قلب قیام کابل( وزیراکبرخان) را هدف گرفته است ، می باید روایت او مبتنی براسنادمی بود،که نیست.بنابراین میتوان پی برد که این تیر نامرئی و زهرآلود  از سوی انگلیس ها درکمان  میرزا عطامحمد شکار پوری گذاشته شده و با شست غباربسوی وزیراکبرخان رهاگردیده است.

غبارکه دارای افکار چپی بود وتاریخ خود را برمبنای دیدگاه طبقاتی نوشته است، درتاریخ خودسعی نموده تا طبقۀ اشراف وحاکمه افغانستان را همواره خاین  نشان بدهدووزیراکبرخان هم فرزند امیردوست محمدخان بود. غبار وقتی  روایت میرزا عطامحمدشکارپوری راکه با پلان انگلیسی وارد تاریخ شده است،می بیند، بیک باره آن همه جانبازی های وزیراکبر خان را که در پیروزی قیام کابل از خود نشان داده بود و چهار بار خطر مرگ از دست انگلیسها را از سرگذشتانده بود ، نادیده گرفته و آن روایت دروغین را با جملات دیگری چنین تقویت کرده است: «سرداراکبرخان با آنکه ثقالت قراردادامیر را با انگلیس وخساراتی که از آن متوجه نام ونشان افغانستان بود احساس میکرد، مگر عاطفۀ مذهبی ووظیفۀ پسر پدری او را خواه ناخواه به اطاعت از امر پدر وامیداشت. لهذا تصمیم گرفت که فشار ملت فاتح را از سرقشون دشمن مغلوب بردارد و راه ورود سپاه تازه او را بازگذارد. » (غبار،۵۶۷)

 درحالی که واقعیت چیزدیگری غیر از عاطفه پدری پسری بوده است. انگلیسها پس از خبرتباهی قشون خود درافغانستان به امیر دوست محمدخان که اسیری دردست انگلیس بیش نبود،امرکردندتا به پسرش نامه بفرستد وبعد سخنانی به اودیکته کردند وبه اکبرخان فرستادند،اما از طرف  اکبرخان به آن اهمیتی داده نشد. انگلیسها بعداز آنکه قشون جنرال پالک به جلال آباد رسید وتلاش شان برای رهائی اسیران انگلیسی بجای نرسید،پیام  اخطار آمیزی به اکبرخان فرستادند که در آن ناموس وخانوادۀ اکبرخان را هدف گرفته بود.وچون ناموس نزد افغانها مقدس است،وزیراکبرخان آنرا ابتداد با یاران همدل وهمفکرخود محمدشاه خان بابکرخیل وسردارسلطان درمیان گذاشت وبعد با سران ملی بمشورت پرداخت وبصوابدید سران ملی بدان عمل کرد.( درمقاله زرفدای سر، سرفدای ناموس بدان پرداخته میشود.)

نتیجه:

داغ بدنامی شکست ونابودی لشکر ۱۶ ونیم هزارنفری انگلیس بین کابل وجلا ل آباد درظرف۶ روز صدمه بزرگی به پرستیژ امپراتوری بریتانیا بود که انگلیس ها هرگز آنرا فراموش کرده نمیتوانستند و بایدهر طوری می شد نام اکبرخان را بد میکردند. و سرانجام  نه تنها خودش را توسط طبیب خاص پدرش از بین بردند بلکه با پخش چنین شایعه ای خواستند نام او را در صفحات تاریخ نیز  بد کنند.

به نظر من  اتهاماتی که به وزیراکبرخان در کتاب نوای معارک زده شده  است یک شایعه پلان شده انگلیسی است تا بدین وسیله آن همه اعمال شجاعانه وازجان گذشتگی ها وفداکاری های وزیراکبرخان را ضرب صفر نماید. درحالی که اگر نقش شجاعانه وزیراکبرخان و رفقای همدل وهمفکر او محمدشاه خان بابکرخیل وسلطان جان در به پیروزی رساندن قیام نمی بود، خروج قشون انگلیس از افغانستان با آن شکل امکان پذیر نبود.

متاسفانه  مؤرحان ما واز جمله غبار که یک مرد مبارز و آگاه سیاسی بود نیز شکار این شایعه انگلیسی شده است و آن را با آب وتاب خاصی درکتاب خود درج وتشریح کرده که نسل جوان را از افتخار به یکی ازشجاع ترین وفداکارترین عنصرملی محروم کرده است.درحالی که جای دارد تا به پاس جانبازیهای آن شخصیت ملی وتاریخی  مجسمۀ وزیر اکبرخان درشهرهای جلال آباد وکابل درچهار راهی ها نصب میگردید.

پایان۲۹/ ۶/ ۲۰۲۳

**************************************

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.