کذب بزرگ تاریخ

محمد داؤد مومند

0 455

چند روز قبل مضمون، دانشمند بنام و محترم، جلالت مآب سفیر صاحب کبیر شاغلی فضل الرحمن فاضل را که در حدود هفتاد جلد کتاب نوشته و باید مستحق جایزه نوبل شناخته شوند، در مورد استاد شان، داکتر روان فرهادی مطالعه نمودم، در کنار راست مقاله، فوتوی فرهادی و در سمت چپ مقاله، عکس احمد شاه مسعود که پیروان سر سپرده شان، او را بنام ناپلیون پنجشیر مسماء ساخته اند، به نظر میرسد.

آنچه برای نگارنده این سطور نهایت جالب ومحیرالعقل بود، همانا شعاری بود که در زیر عکس به اصطلاح ناپلیون پنجشیر تحریر شده است، این شعار قرار ذیل است: « ما جان به فنا داده ایم، تا شما آزاد باشید »

نوشته امروز بر محور همین شعار عظیم و باور نکردنی میچرخد تا محک واقعیت آید به میان، و آب با سراب و حقیقت با «کذب بزرگ» تاریخ تفریق گردد.

سؤال درین جاست که، کی فنا شد و کی آزاد؟

و کدام آزادی؟

آیا بعد از دوره کودتایی سردار صاحب داؤد خان که حد اقل خود شان یک شخصیت وطن پرست و یکی دو عضو کابینه شان مانند شهید وفی الله خان سمیعی مسلمان و افغان واقعی بودند، افغانستان و مردم آن روی آزادی را دیده است؟

باور دارم که صد ها هزار و شاید هم ملیون ها نفر تحت نام جهاد و یک جنگ میهنی به هلاکت رسیده باشند، مگر این قربانی بزرگ قرن، کشور ما را آزاد ساخت؟

هرگز نه.

زیرا مردم و ملت ما قربانی مطامع استعماری شرق و غرب و یا شوروی و اضلاع متحده و یا به عبارت دقیق تر قربانی جنگ میان کی- جی -بی و سی -آی -ای شدند.

سیمای بزرگ آسیایی خان عبد الغفار خان که غازی امان الله او را خطاب « فخر افغان » داده بود، به صراحت گفت که:« دا د روس او د امریکی جنگ دی او پشتانه ( افغان ملت ) په کی تباه کیږی »

دستگاه مخوف استخباراتی پاکستان و امیران و احزاب هفتگانه قلاده به گردنش، به تکفیر آن زعیم بزرگ آسیایی پرداختند، قبل بر آن نیز در دوره مبارزه ملت هند با استعمار بریتانیای کبیر، و در دوران همکاری و اتحاد حزب و نهضت خدایی خدمتگاران با حزب کانگرس هندوستان، دولت انگلیس، همانگونه که غازی امان الله را تکفیر نمودند، به تکفیر خان عبد الغفارخان و نهضت بزرگ خدایی خدمتگاران پرداختند، انگلیس نهضت خدایی خدمت گاران و سرخپوشان، و رهبر بزرگ شان را تاپه کامیونست بودن زدند، حزب مسلم لیک که از منافع استعمار انگلیس در منطقه حمایت میکرد، با پیروی از پالیسی دوره حکومت مغلی،از حربه مخوف مذهبی کار گرفته و خان عبد الغفار خان را متهم به « هندو بودن » ساختند.

دلیل این اتهامات اظهر من الشمس است، زیرا آزادی خواهان خدایی خدمتگار، برای طرد سلطه انگلیس به وحدت با حزب آزادی خواه کانگرس هندوستان به رهبری مهاتما گاندی پرداخت، و این کار در نتیجه امتناع حزب مسلم لیک و رهبرشان محمد علی جناح که خود گماشته انگلیس بود، از پیشنهاد حزب خدایی خدمتگاران و رهبر بزرگ شان، مبنی با اتحاد با حزب مسلم لیک برای یک قیام مشترک علیه استعمار انگلیس بود.

سر انجام دولت انگلیس با همکاری حزب مسلم لیک، اساس دولتی را بنام پاکستان صرف روی ستون چوبین مذهب گذاشت.

دولت انگلیس در تاریخ معاصر جهان و تقریبأ همزمان، به تشکل دو دولت، روی بنیان مذهب پرداخت، در سال 1947 به تشکل دولت پاکستان که اصلأ هیچگونه پایه های تاریخی و عناصر متشکله یک دولت را نداشت، و در سال 1948 به تشکل دولت اسراییل که البته تاریخ کهن وسه هزار ساله داشت.

البته تشکل هردو دولت، در شرایط تاریخ  معاصر و اوضاع بین المللی و کشورهای منطقه، حیثیت غده سرطانی را در دو خطه جداگانه یعنی شرق میانه و قاره آسیا داشت که درمان این غده سرطانی تا امروز غیر ممکن به نظر میرسد.

لذا، آیا ممکن است ماهیتأ دولت مولود استعمار مانند پاکستان را مدافع حقوق ملت و کشور افغان در برابر تجاوز شوروی دانست؟

این خیال است و محال است و جنون.

تنها انسان های احمق سیاسی درین جهان، به این باور خواهند بود، که پاکستان روی عقیده مذهبی و اخوت اسلامی، آغوش خود را برای مهاجرین افغان باز و به حمایت از داعیه ملت افغان برای آزادی شان پرداختند.

این آزادی نه، بلکه سرآغازغلامی کشور و ملت افغان بود.

پاکستان به صراحت میدانست که هدف بزرگ اتحاد شوروی تنها اشغال افغانستان نه بلکه رسیدن به آب های گرم است، افغانستان صرف حیثیت معبر و پلی را به این هدف بزرگ و تاریخی روس و اتحاد شوروی داشت.

چنانکه اتحاد شوروی، از کودتای سرطانی حسن چپ، معروف به شرق، به مثابه پلی برای کودتای ثور، استفاده نمودند.

من چندی قبل ضمن یک مقاله خود در مورد شخصیت استاد پژواک، انتقاد نمودم، که چطور موصوف به حیث یک دیپلومات بسیار ورزیده که از شهرت جهانی برخوردار بود، آب را نادیده موزه را از پای کشید،  وحاضر شد که در راه خدمت و دفاع از داعیه ملت و کشور افغان به پشاور یعنی منطقه مغصوبه وطن ما توسط پاکستان، در آن دیار رحل اقامت گزیند. از نتیجه اقامت مختصر، و اخراج اهانت آمیز استاد پژواک توسط حکومت جنرال ضیأ ملعون همه اطلاع دارند.

بعد از تمهید فوق الذکر گفته میتوانیم که فرار گلب الدین، احمد شاه مسعود و بحران الدین، این شیاطین ثلاثه در دوره کودتایی داؤد خان یک خیانت بزرگ ملی بود.

ما تاریخ مبارزان و قهرمانان ملی مانند نهضت مشروطه خواهان اول و دوم و حرکت ویش زلمیان را، در پیش روی خود داریم، آن آزادگان پاک سرشت و پاک طینت و مبارز به کدام کشور خارجی فرار نکردند، تا در حمایت یک کشور خارجی، علیه استبداد رژیم، مجادله نمایند، مبارزه تهور آمیز آن راد مردان تاریخ، قیام در داخل کشور و شعار شان:« ترک مال و ترک جان و ترک سر، به مثابه نخستین قدم، در راه استقرار دولت مشروطه بود.»

مولوی واصف به توپ پرانده شد، و دیگران نیز اعدام گردیدند.

اعضأ با شهامت حرکت ویش زلمیان نیز در دوره صدارت سردار داؤد خان حبس و تبعید و زندانی شدن را پذیرفتند، ولی به کشور های خارجی پناه نبردند.

اگراین سه نفر« مسعود الدین، کلب الدین و بحران الدین » با پلان ها، پروگرام ها، اهداف و در مجموع با دولت عنوان شده جمهوری دوره کودتایی سردار، موافقت نداشتند، میتوانستند، همانند حرکت و مبارزه مشروطه خواهان و ویش زلمیان، مبارزه خود را بدون حمایت و رهنمایی و استشاره کدام کشور های خارجی، درداخل کشور، بنیان میگذاشتد، که امروز اسمأ این ذوات در لست جواسیس دولت مولود استعمار انگلیس یعنی پاکستان و غیره ثبت نمیشد.

آیا عجیب نیست که دولت پاکستان هفت حزب را با صد ها قوماندان و هزاران عضو آن، مورد حمایت قرار داد، ولی تحمل موجودیت تنها یک نفر یعنی استاد پژواک را نداشت؟

دلیل آن روشن است، زیرا وظیفه اول امیران و احزاب هفتگانه مخلوق دولت پاکستان و هشت گانه مزدور دولت ایران در قدم نخست حمایت و تأمین از منافع، اضلاح متحده، پاکستان و ایران بود.

فوتو ها نشان میدهد که احمد شاه مسعود و گلبدین در کنار رییس استخبارات پاکستان نشسته اند و از او هدایت میگیرند.

آیا شورای نظاری ها و جمعیتی ها، گفته میتواند که نشستن و هدایت گرفتن از رییس استخبارات پاکستان و اضلاع متحده، با نشستن و هدایت گرفتن از رییس استخبارات شوروی چه فرق دارد؟

در هفتم ماه ثور سال 1992  امیران تنظیمی مخلوق پاکستان، مطابق پلان نواز شریف ضمن یک کاروان پاکستانی، همانند بازگشت ببرک کارمل از تاشکند، بکابل مواصلت کردند.

عساکر شوروی از خاک افغانستان بر آمدند اما عمال سی -آی ای- دولت اضلاع متحده  و آی- اس -آی پاکستان داخل کشور شدند، و به اصطلاح مردم ما،خلیفه برخواست و سگ به جایش نشست!!

آیا میتوان این روز را روز آزادی افغانستان و مردم آن دانست؟

تنها انسان های احمق سیاسی و گماشتگان احزاب هفت گانه مخلوق پاکستان و هشت گانه رژیم جهنمی ایران به آن جواب مثبت خواهد داد.

آیا شعار زیر فوتوی احمد شاه مسعود از همین آزادی سخن میزند؟

مگر همین احمد شاه مسعود و گلبدین، این بردگان زنجیری پاکستان نبودند که در دوره نظام کودتایی سردارداؤد خان، برای نخستین بار در تاریخ کشور، به حمایت سازمان استخبارارات پاکستان به فعالیت های تروریستی و دهشت افگنی در لغمان و پنجشیر و مناطق دیگر کشور پرداختند.

مردم کابل حق داشتند در روی دیوار های کابل بنویسند که :« هفت خر تان را پس بگیرید و گاو ما را پس بدهید.»

اولین اقدام حکومت بحران الدین ربانی این بود که از جنرال حمید گل رییس استخبارات پاکستان دعوت به عمل آورد که وظیفه مشاوریت ربانی را بپذیرد، حتی بچه سقو حاضر نبود که همچو ذلت را قبول کند، زیرا بچه سقو یک آدم سیاسی نبود و در پهلوی آن، به مقایسه ربانی،از یک غیرت کوهستانی بهره داشت.

یکی از خیانت های بزرگ دوره مسعود، ربانی، بخشیدن غرامات جنگی به پوتین بود، که ضرورت به تفصیل ندارد.

دولت آلمان تا به امروز مکلف است که صد ها ملیون دالر به ارتباط کشتن اتباع یهودی خود به یک جانب ثالث یعنی دولت اسراییل بپردازد.

آیا حامیان سر سپرده و حلقه به گوش ربانی و مسعود گفته میتوانند که دلیل این خیانت بزرگ شان در مورد عفوغرامات جنگ به پوتین که در تاریخ جهان سابقه ندارد چه بود؟ « منتظر جواب هستم »

بحران الدین به وکالت دولت روس اظهار داشت :« که رژیم شوروی مضمحل گردیده، لذا دولت جدید روسیه مکلف به پرداخت غرامات جنگ نیست.»

در جواب بحران الدین به این ارشاد اسلامی تمسک میجویم که میفرماید: « لعنت الله علی الکاذبین »

آیا دولت آزادی خواه  سوسیال دیمکرات آلمان، مسؤول جنایات المان نازی است، که خود را مکلف به جبران خساره به اتباع یهودی، دوره آلمان نازی، به یک کشوری که اصلأ در ان زمان وجود نداشت ملزم بداند؟

شورای نظار و جمعیت، کانتینر های مملو از نوت های ده هزار افغانیگی را که درماشین خانه های نوت سازی مسکو، چاپ میشد دریافت میداشت.

روزی خبر نگار بی- بی- سی لندن از بحران الدین ربانی سؤال کرد که شما با پول های باقیمانده چه کردید؟

بحران الدین در جواب گفت:« به تو چه مربوط »

 این وظیفه اساسی خبر نگاران در تمام دنیاست، که حقایق را از طریق مطبوعات به سمع جهانیان برسانند.

آیا حامیان مسعود- ربانی گفته میتوانند که چرا ربانی به خبر نگار بی- بی- سی واقعیت را نگفت، که طبعأ امتناع از توضیح پاسخ او به خبر نگار مذکور، مبین دزدی پول بیت المال توسط عمال جمعیت- شورای نظاربود.

دولت مسعود- ربانی قبل ازهجوم طالبان تمام دارایی افغانستان بانک را که شامل اسعار، طلا، جواهرات، اسناد بها دار و پول نقد که در چندین لاری جا به جا شده بودغارت نمودند.

نویسنده این سطور زمانیکه در پوهنتون کابل ایفأ وظیفه مینمودم، بحران الدین ربانی معلم پوهنځۍ شرعیات بود، موصوف را میدیدم که یک با لاپوش دراز خاکستری رنگ با لباس وطنی و لنگوته به سر، از موتر های ترانسپورتی پوهنتون استفاده میکرد و بعضأ نیز بصورت استثنایی از سرویس های عامه شهری کار میگرفت، زیرا توان خریدن موتر و یا توان پرداخت پول تکسی را نداشت، ولی بعد از چور و چپاول پولهای جهاد و درایی های عامه در وقت اقتدار خود صاحب هوتل های پنج ستاره شد و طبق روایت همایون شاه آصفی، یکی دو ملیون دالراز بکس خانمش در میدان هوایی کانادا بدست آمد، که بعدأ ربانی ادعا نمود که آن پول، تحفه امیر کویت به زنش بود. یا الله چه میشنوم !!! تحفه، باید یک طوق طلا یا الماس میبود، نه یک یا دو ملیون دالر.

مسعود این جنگ سالار بزرگ قرن، تحت احساس و غرور کاذب رقابت، حتی به مخالفین وطندوست پنجشیری خود مانند قوماندان احمد جان پنجشیری، که از خیانت های مسعود آگهی حاصل نموده بود، رحم نکرد و جلادانه به امحأ مخالفین سیاسی خود در پنجشیر پرداخت.

البته از تفصیل کشتار و جینوساید چهار هزار باشنده افشار همه آگاه اند و ضرورت به توضیح مزید ندارد.

از خیانت های بزرگ این به اصطلاح ناپلیون پنجشیر، یکی هم قرارداد های است، که بنام قرار داد سالنگ، قرار داد جبل السراج و قراد خنجان یاد میگردد، که چندی قبل نویسنده توانا محترمه میرمن نظام نیز در مورد مطالبی بدست نشر سپرد.

این قرار داد ها نه تنها اسناد مؤثق خیانت ملی مسعود شمرده شده که با موازین حقوق عمومی بین الدول در تضاد قرار دارد، بلکه در عین حال به مثابه خنجری بود، که از عقب بر گروه های داخل پیکار با قوای شوروی وارد میشد.

از زمره این قرار داد های ضد منافع ملی، قرار دادی است که از طرف قوماندان سپاه چهلم و احمد شاه مسعود غدار، در هشت ماده به امضأ رسیده است.

من درینجا دو سه ماده مذکور را از کتاب مستند « آیا افغانستان یک نام جعلی است؟ از اثر شاغلی محترم سیستانی به عرض میرسانم:

یک- گروه مسلح پنجشیر کلیه عملیات نظامی خود را در سالنگ جنوبی و مناطق همجوار متصل به شاهراه کابل- حیرتان، علیه قوای شوروی و قوای حکومت افغانی، متوقف میسازد.

دو- گروه مسلح پنجشیر مسؤولیت حفظ خطوط بین تاجیکان و چاگانی را بدوش گرفته و مانع حمله قطاع الطریقی و سایر اعمال خصمانه، علیه قوای شوروی و قوای حکومت افغانی میگردد.

سه- طرف شوروی طبق موافقه دو جانبه مسؤولیت  تهیه تدارکات، ضروریات فوری و سایر مواد مورد احتیاج را برای تقویه و نگهداری پنجشیر و سایرمناطق متعلقه بر حسب وقت تعیین شده بدوش میگیرد.

چهار- به سایر گروه ها و دسته جات مسلح اجازه داده نخواهد شد تا در مناطق مربوطه داخل شده و علیه قوای شوروی و قوای حکومت افغانی به حملات تروریستی و تخریبی پرداخته، و پایپ لاین را منهدم نماید.

شاغلی سیستانی در قسمت دیگر کتاب فوق الذکر خود علاوه میکند که:

با مراجعه به کتاب « ارتش سرخ درافغانستان » به ملاحظه میرسد که احمد شاه مسعود، شش سال قبل از قرارداد 1988  نیز با اردوی سرخ، معاهده ای بسته بود.

جنرال گروموف مؤلف کتاب « ارتش سرخ در افغانستان » درین مورد مینویسد:

در سال 1982 ما توانستیم به مهمترین هدف خود نایل گردیم.

ما توانستیم با احمد شاه مسعود تماس های بس پایدار بر پا کنیم که تا پایان خروج نیرو های اتحاد شوروی از افغانستان تداوم یافت.

طی زمان حضور نظامی ما در افغانستان کار ما با مسعود با مؤفقیت های متناوبی ادامه یافت.

با این حال فرماندهی نیرو های شوروی فعالیت دار و دسته احمد شاه مسعود را زیر کنترول داشت، بخصوص در سال 1982  نماینده سپاه چهلم و شخص احمد شاه مسعود، موافقتنامه ای را به امضأ رسانیدند که در آن مسعود تعهد سپرده بود که به روی کاروان های نظامی اردوی شوروی در سالنگ جنوبی به جای که فرمانروای بی چون و چرای آن بود، آتش نکشاید.

بر پایه این قرار داد، مسعود به اعضأ گروهش دستور داد تا از فعالیت های شدید بر ضد نیرو های دولتی دست کشیده و جنگ مسلحانه را بر ضد سازمان ها و جمعیت های مخالف جمعیت اسلامی افغانستان پیش ببرند.

جنرال گروموف در جای دیگری مینویسد: ساده لوحانه خواهد بود اگر بپنداریم که ارتش نیرومند شوروی توانایی آن را نداشت که دار و دسته مسعود را کاملأ تار ومار کند…رهبری نظامی شوروی در افغانستان هر گونه امکانات آن را در اختیار داشت که هرگاه لزومی پیش میامد مسعود را نابود میساختیم،شخصأ نرد من هیچگاهی در این زمینه تردیدی پیدا نشده بود و اکنون هم بدین باور هستم.

مسعود خود به خوبی وضعیت خود را درک میکرد که طبعأ این امر در سیاست ها و برخورد های وی با نظامیان شوروی تأثیر میگذاشت.

مسعود همواره میدانست که چه چیزی به او اجازه داده میشود و به خاطر چه چیزی به شدت تنبیه خواهد شد.

انحلال اردوی ملی یک خیانت بزرگ ملی دیگر حکومت مسعود- ربانی.

خیانت بزرگ دیگر احمد شاه مسعود و گروپ اتحاد شمال یعنی جمعیت، نظار، جنبش، ستم، پرچم، این بود که پلان صلح ملل متحد را خنثی نمودند و این کار، عامل بزرگترین فاجعه تاریخی و سر آغاز تباهی و بر بادی کشور و مبدأ ایجاد تمام اختلافات و عداوت ها میان مردم ما گردید.

داکتر نجیب پس از خروج قوای شوروی از افغانستان به قوت اردوی قوی و منظم خود، حدود 160  کیلومتر از شهر کابل در مدخل شهر جلال آباد قوای مشترک تنظیم های مخلوق پاکستان را در حالیکه از طرف ملیشه ها و اردوی پاکستان حمایت میشدند، توانست شکست شرم آور تاریخی بدهد که در تاریخ کم نظیر بود.

دولت اسلام آباد از همچو شکست تاریخی و این توانایی اردوی ملی افغانستان، سخت آرمان زده و عقده بدل ماند.

نجیب گفته بود که غلامی شوروی را پذیرفتم ولی غلامی پاکستان را تحمل کرده نمیتوانم.

بعد از آنکه نجیب در نتیجه دسایس درون حزبی رهبران داخل حزب و دولت، قدرت را از دست داد، گروه های جهادی مخلوق پاکستان داخل کابل شدند.

حکومت مسعود ربانی به اساس هدایت حکومت استعماری نواز شریف صدراعظم و دولت اسلام آباد، انحلال اردوی نیرومند ملی کشور را در صدرپلان های خاینانه خود قرار داد.

در تطبیق این پلان ضد ملی، هیچکس شایسته تر از قوماندان احمد شاه مسعود وزیر جنگ حکومت صادراتی پاکستان پیدا نمیشد.

مسعود دراولین فرصت بعد از کسب اقتدار به همچو خیانت بزرگ تاریخی مبادرت ورزید و اردوی نیرومند ملی را منحل کرد و در واقعیت یکی از دلایل ضعف وفرار وی در مقابل طالبان، همین منحل کردن اردوی نیرومند ملی توسط مسعود بود.

این به اصطلاح ناپلیون  پنجشیر، حتی برای نیمساعت در برابر هجوم آوران طالب که بر موتر هاب پیکپ سوار بودند و از روی ماین های کارگذاری شده توسط مسعود گذشتند و برق آسا کابل را اشغال نمودند مقاومت نشان نداد.

ناپلیون پنجشیر به روباه پنجشیر تغییر ماهیت داد و در نیمه شب فرار را برقرار ترجیح داد.

شاغلی سیستانی در کتاب قبل الذکر خود از قول حسین شکوهی چنین مینویسد:« مافیای جمعیت و شورای نظار مدعی اند که گویا ایشان قشون شوروی را شکست داده اند، در حالیکه مسعود خود موقعی که در ولایت تخار بود اعتراف کرد که فقط 8000 نفر طالب و پاکستانی علیه او می جنگید.

ولی ایشان از خود نمی پرسند که اگر ایشان اردوی نیرومند اتحاد شوروی را شکست دادند پس چطور از ترس هشت هزار طالب سوار بر موتر های پیکپ، تا منطقه خواجه بها الدین در ساحل دریای آمو فرار کردند؟

آیا این همان شعار: « فنای مسعود و آزادی دیگران است» که در زیر فوتوی مسعود ملاحظه میگردد؟

درین جا لستی از اسلحه و مهمات نظامی را که از دوره داکتر نجیب به احمد شاه مسعود به میراث ماند و مسعود آن را در بازارهای سیاه فروخت تقدیم میگردد.

این لست توسط نویسنده زیرک، توانا و ژرف نگر یعنی شاغلی سرلوڅ مراد زی تهیه شده که این تحقیق و خدمت شان را قابل تقدیر فراوان میدانم.

یک- پرزه جات فالتو برای استعمال وسایط، اسلحه و مهمات، معادل پنج ملیارد دلر.

دو- اسلحه سبک و ثقیل پیاده، یک ملیون میل.

سه- انواع مختلف توپها و هاوان بیشتر از 600 هزار میل.

چهار- انواع مختلف تانک ها 2500  چین.

پنج- انواع مختلف زرهپوش 3000 عراده.

شش- وسایل مختلف ترانسپورتی 29000 عراده.

هفت- طیارات ترانسپورتی، شکاری ( میگ ) و هیلوکپتر ها 450  بال.

هشت- دستگاهای مخابره، استحکام، لوژیستیک و وسایط دستگاه های دیگر 4800  پایه.

نه- هشت دستگاه راکت سکات.

ده- انواع راکت های ریاکتیف یکصد هزار فایر.

یازده- دیپوی مهمات بیشتر از یکصد هزار تن.

دوازده- راکت های لونا، اوراگان، سکر، استلا ؟

سیزده- فابریکه های ترمیم طیارات و البسه نظامی و غیره و غیره.

« قیمت مجموعی این وسایط و وسایل نظامی، بالغ بر صد ها ملیارد دالر میگردد.»

اکنون حامیان سر سپرده و حلقه بگوش احمد شاه مسعود خمس الا سدی، توضیح بفرمایند که مولای سیاسی و نظامی شان یعنی مسعود، این ثروت بزرگ ملی را که مال و ملکیت مردم افغانستان بود، به کدام کشور فروخت و پول آن را به کدام بانک یا بانک ها انتقال داد و به حساب کی و کیها دیپازت گردید؟

تصاویر احمد شاه مسعود با نماینده سازمان مخوف سی-آی- ای یعنی گیری شرون که در حال تبادله اسناد دیده میشود، تصویر احمد شاه مسعود با جنرال حمید گل رییس سازمان جهنمی استخبارات پاکستان، تصویر احمد شاه مسعود با جنرالان و گروهی از لیدران خلق و پرچم، تصویر مسعود با دوستم جنایت کار و محقق، این مزدورقلاده به گردن  رژیم فاسد آخوندی ایران و هم چنان تصویر وزیر دفاع و جنرالان عالی رتبه  دولت اتحاد شوروی، که بر گور مسعود اکلیل گل میگذارند، نه تنها مدارک انکار ناپذیر خیانت های مسعود بلکه فوتوی وزیر دفاع شوروی بر گور مسعود، مبین پاداشی است که مسعود در نتیجه ارتباطات خاینانه اش با دولت شوروی، از جانب باداران روسی خود دریافت میدارد.

احمد شاه مسعود در دوره زمامداری خود، روی انگیزه تاجک تباری ، اعضأ برجسته تاجک تبار پرچمی مانند جنرال نبی عظیمی، جنرال آصف دلاور، جنرال یار محمد، جنرال باقر فرین، محمود بریالی، فرید مزدک و کاویانی، این قاتلان و قصابان یک و نیم ملیون مردم افغانستان را در آغوش خود جا داد و سر انجام تحت حفاظت گارد مسعود از طریق میدان هوایی کابل به روسیه فرار کردند، گویا « مسعود خود را فنا داد تا این جنایت کاران دد منش تاجک تبار پرچمی را آزاد سازد .»

در حالیکه مسعود صرف روی انگیزه تاجک تباری، پرچمی بزرگ دیگر یعنی داکتر نجیب را به گناه « پشتون تباری » تا آخر اجازه خروح از کشور نداد، که بدین حساب مسبب وقاتل اصلی نجیب همانا، مسعود و حامیان پرچمی تاجک تبارش میباشد.

نجیب در وقت فرارمسعود ازطالبان، دعوت مسعود، مبنی با فرار با ایشان را نپذیرفت و نجیب مطابق هدایت سازمان آی- اس- ای پاکستان توسط طالبان دراولین مرحله کشته شد.

سخنی هم، در مورد جیره خواران ایران در شورای ضد ملی یونس بی قانون.

درین قسمت بی مورد نخواهد بود، بمنظور آگهی نسل جوان کشور، نظری به شورای فاسد و ضدملی تحت ریاست یونس قانونی « بی قانون و جنگلی » مشاور ارشد احمد شاه مسعود خمس الاسدی و مغز متفکر شورای زمرد فروشان پنجشیر و جمعیت ستمی بحران الدین جنگانی بیندازیم.

چند سال قبل اخبار وزین افغان رساله بمدریت شاغلی محترم هوتکی، منتشره کانادا افشأ نمود که :« در اسنادیکه توسط سایت انترنیتی و«یکی لیکس» فاش گردیده، ایران در سال2007  مبلغ چهار ملیون دالر را به  90 عضو خاین و غلام بچه عضو شورای افغانستان پرداخته است.

ایران توسط همین جیره خوران و مزدوران خود، هر وزیر خارجه ایکه بخواهد بر ضد تهاجم فرهنگی ومذهبی ایران موقف منفی اتخاذ کند، میتواند مورد استیضاح و سلب پارلمان قرار گیرد.»

افغان رساله نوشت : چند روز قبل اعطأ پول از طرف دولت ایران به رییس دفتر حامد کرزی نیز افشأ گردید.

هم چنان در نتیجه انتخابات کذایی شورای ضد ملی، یک زن که تبعه ایران است با پول و سرمایه ایران در ولایت نیمروز به حیث وکیل در پارلمان راه یافته است.

شورای ضد ملی جمعیت- شورای نظار تصویب خاینانه ای را پاس کرد که به اساس آن جنایتکاران جنگی، از محاکمه در محاکم جهانی نجات یافتند.

همچو تصویب خاینانه دوره مسعود- ربانی در تاریخ جهان سابقه ندارد.

پارلمان به حیث یکی از قوای ثلاثه دولت و قوه مقننه، وظیفه دارد، جامعه ای که درآن بی عدالتی حکمفرماست از طریق تصاویب قوانین عادلانه و مردمی به جامعه مدنی تبدیل نماید ولی از شورای فاسد و خاین دوره حکومت مسعود- ربانی که از نظر ترکیب وکلای آن، حیثیت جنگل و باغ وحش را دارد ، توقع بیشتر از این نمیتوان نمود.

این جنگل به اصطلاح ولسی جرگه که مملو از خاینان ملی، قاچاقبران، جنگ سالاران، قطاع الطریقان، غارت گران سرمایه و ثروت های ملی، آدم کشان حرفه ای، مافیای مواد مخدر، و جواسیس کشور های بیگانه است، در سال2007 فیصله خاینانه دیگری به عمل آورد و طبق آن یک میرمن مبارز، با شهامت، و حقیقت پسند یعنی ملالی جویا را از پارلمان اخراج نمود.

نویسنده این سطور تقریبأ مدت دوازده سال قبل در خیمه ملت، با نماینده واقعی مردم افغانستا ن یعنی داکتر رمضان بشر دوست در مورد غرامات جنگ، که ارشد الشیاطین بحران الدین جنگانی به « یازنه خود » یعنی پوتین و دولت روسیه بخشیده بود، صحبت نمودم، موصوف گفت که این پارلمان، پارلمان مردم افغانستان نه، بلکه پارلمان شورای نظار، جمعیت، ستم، پرچم و خاینان و جنایتکاران بزرگ و دشمنان کشور و مردم افغانستان است، لذا ادعای غرامات جنگ و هم چنان محکوم کردن جنایت کارانی که کشور را به تباهی کشاندند، درین پارلمان نام نهاد  یک امر محال است.

در نتیجه میتوان با قاطعیت گفت که این است آن « آزادی که مسعود و گروپ های هفت گانه مولود پاکستان و گروپ های هشت گانه وابسته به ایران »

برای مردم و کشور ما به ارمغان آورد.

در اخیر از والاشان جلالت مآب، سفیر صاحب کبیر، فضل الرحمن خان فاضل، اظهار امتنان نموده که شعار شان« ما جان به فنا دادیم، تا شما آزاد باشید » تحت فوتوی احمد شاه مسعود، مشوق و محرک این نوشته شد.

حق به صد حجت و برهان نکند عرض وجود

تا ز ارباب جهادی رگ گردن باقیست

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Leave A Reply