اعتماد و استناد به ادعای مجرمین متکرر مانند

محمد داؤد مومند

0 441

اعتماد و استناد به ادعای مجرمین متکرر مانند

امان الدین بی خدا، سطحی نگری است

زمانیکه یک شخص، بمنظور حقانیت و به منصه گذاشتن منطق و واقعیت گفتارش، مطالب خود را متکی بر ادعا و گفتار اشخاص، نوشته ها، اسناد، روایات و مدارک میسازد، تأیید و تکذیب صحت و ثقم مطالب ادعا شده، در مرحله اول، باید به اصالت حقانیت و شفافیت و بی شایبه بودن همچو گفتار ها، ادعا ها و اسناد مورد بحث به حیث محک، غرض حصول اعتماد و ایقان کامل مورد تعمق عمیق و همه جانبه قرار گیرد، زیرا اتکأ، تنها به نقل شکلی روایات و ادعاها، در صورتیکه شفافیت آن مشبوه بوده وعاری از شایبه نباشد، کاری است نادرست و نا صواب.

مخصوصأ اتکاء برادعاهای کسانیکه در جامعه  متکی بر اصطلاح حقوقی، به حیث مجرمین و جنایتکاران متکرر شناخته میشوند، دلالت بر بی پروایی و بی تفاوتی و سطحی نگری شخصی میکند، که گفتار یا منطق نوشته خود را به آن متکی میسازد، اصرار و ابرام مزید درهمچو موارد، نه تنها ادعای نویسنده را معروض به شایبه میسازد بلکه تقوا و صداقت خود نویسنده را نیز مورد سوال قرار میدهد.

امام الدین ملعون، مانند سایر رفقای خلقی و پرچمی جنایت شعار و جنایتکارش، در زمره مجرمین متکرر محسوب شده، اعمال و اقوال شان، به هیچصورت معرف صداقت، راستکاری، درست اندیشی مبتنی بر معیارها و پرنسیپ های قبول شده انسانی، وجدانی و معنوی شده نمیتواند.

این ها از زمره سادیست های حرفوی هستند، که هرگونه معیار های کرامت انسانی در نظر شان، تراویده کلتور و فرهنگ ضد ترقی، منافع خلق ها و ماهیتأ امپریالستی است.

لذا اعتماد، اتکأ و استناد به کذب و جعل و جرثومه همچو ذوات که از معنویت، فاصله زمین تا عرش معلی دارند، حقانیت ادعای خود را به تمسخر گرفتن است.

ادعای امام الدین ملعون که سردار داؤد خان را وی کشته است، به جز خود ستایی و ارضأ کردن طینت و فطرت پست، دنی و کثیفش، چیز دیگری تلقی شده نمیتواند، او با همچو کذب و جعل خود، خواسته که با ادعای کشتن یک شخصیت پروزن  ومعروف جامعه و تاریخ معاصر کشور یعنی سردار محمد داؤد خان، یک عمل مترقی، بزرگ، خطیر، و انقلابی انجام داده و همچو افتخار منحصر به اوست.

رفقای سادیست وی در قسمت کشتن محمد موسی شفیق، ستاره درخشان تنور و کیاست سیاسی کشور، به شیوه ستالینی و هیتلری، داستان های مشابهی دارند و بدان افتخار میکنند.

اکنون با استفاده از قیاس منطقی، صحنه ارگ و سردار صاحب داؤد خان را در دفتر کارش در روزی در نظر میگیریم که، که ایادی کی- جی – و رفقای حسن چپ معروف به شرق علیه اوکودتا کردند و کوتای لعنتی خود را انقلاب نامیدند.

سردار داؤد خان در دفتر کارش در حالیکه سلاح اتوماتیک خود را در دست دارد، منتظر ورورد کسانی است که به حلقه کودتا ارتباط دارد، و به مجرد داخل شدن هر فردی که مربوط به گروه کودتاست، با مرمی های سلاح داؤد خان مواجه گردیده و کشته میشود.

روی همچو ملحوضی سردار داؤد خان آرزومند ملاقات با رهبر کودتا بود، هدف داؤد خان درحقیقت ملاقات با رهبر کودتا نه، بلکه کشتن فوری آن شخص بود.

قابل یاد آوری است که سردار داؤد خان خودش تورن جنرال متقاعد و تجربه عملیات نظامی را به حیث قوماندان در جبهه جنگ صافی داشت.

آیا چطور ممکن است که امان الدین ملعون به کار دفتر داؤد خان داخل شود و از مرمی های سلاح اتوماتیک تورن جنرال و عسکر آزموده و حرب دیده ، که در آن واحد قدرت آتش  بیشتر از سی مرمی را دارد تنها زخمی گردیده و بالمقابل مؤفق به کشتن داؤد خان شود؟

منطقأ امام الدین و یا هرملعونیکه به قصد کشتن داؤد خان داخل دفتر کارش میگردد، تا تثبیت موقیعت داؤد خان، قبل از شروع فیر، ضرورت به چند لحظه دارد، و طبعأ که سردار مترصد صحنه است، فرصت زندگانی و فیر کردن را به همچو گماشته کودتا نمیدهد.

اگر داؤد خان تسلیم نمیشد و به فیرهای خود ادامه میداد، سهل ترین کار ساده و بدون درد سربرای کودتا چیان ولو امام الدین و یا هرکس دیگری که باشد، قبل از داخل شدن به دفتر داؤد خان انداختن یک یا دو بم دستی دراطاق کارش بود، که همچو کاری واقع نشده است.

به نظر من داؤد خان ، صرف روی منظور وانگیزه نجات از چنگ اسارت احتمالی کودتیا جان، شرافتمندانه و متکی به غرور بزرگ فردی و غیرت افغانی به حیات خود خاتمه داده است که کاملأ معقول و منطقی به نظر میرسد.

داؤد خان به حیث یک عسکر ورزیده و داشتن تجارب سابقه کاملأ و مطلقأ واقف بود، که در صورت مقابله با اهریمنان بی خدای خلقی و پرچمی، امکان زخمی شدن و اسارتش بدست ارازل پرچمی و خلقی موجود است، زیرا در صورت زخمی شدن و جرح شدید، به احتمال قوی صلاحیت مقابله از انسان سلب میگردد.

زمانیکه سردار از رسیدن هرگونه مساعدت از بیرون، کاملأ مأیوس گردید و دوام مقابله را از داخل ارگ غیر مثمر تشخیص نمود به حیث یک پدر معنوی و از روی دلسوزی از حامیان عسکری خود در ارگ تقاضا نمود که بیرق های سفید را بالا نموده تسلیم شوند، وروی خود را به قوماندان گارد گشتانده گفتند که :« من تصمیم خود را گرفته ام.»

جمله فوق الذکر سردار به صراحت میرساند که بمنظور نجات از هرنوع دستگیری احتمالی، تصمیم به خود کشی شرافتمندانه گرفته اند و با این عمل احتمال هرگونه دستگیری خود را توسط ارازل خلقی و پرچمی مستحیل میسازد. الغیب و عندالله.

امیدوارم شخصیت های نظامی مانند ارکان حرب ډګر جنرال علی احمد جلالی به ارتباط انتباه من، از نظر تاکتیک های نظامی در زمینه ابراز نظر فرمایند.

داؤد خان با این عمل متهورانه انتحار، هنوزهم یک شهید و سمبول شجاعت و افغانیت دانسته میشود.

کاش صدام حسین و قذافی جبون و لافوک از شهامت سردار پیروی میکردند و جامعه اسلامی را در برابر جهان غرب با تسلیمی ودون همتی خود نگونسار نمی ساختند.

در مورد استناد به ادعای شاغلی سیستانی که گویا، سردار صاحب را باید در ردیف غازی امان الله و حتی ستر او لوی احمد شاه بابا قرار داد، باید خاطر نشان ساخت که این ادعای شاغلی سیستانی به جزیک شعار، محتوی دیگری ندارد.

در تاریخ کشور ما از یما تا به ما، هیچ زعیمی به شمول حضرت میرویس نیکه یا میرویس بابا « نه میرویس هوتکی» که شخصیت واجب الاحترام تاریخ ماست، با لوی احمد شاه بابا قابل مقایسه نیست.

نخست نظر شاغلی سیستانی، غبار، استاد پژواک و دیگران را نمیتوان به مثابه نصوص یا احادیث نبوی یا احکام دینی، مورد استناد بلا متنازع قرار داد.

 فقید غبار که  در نظر بسیاری دانشمندان و ارادتمندانش مقام خدای تاریخ افغانستان را دارد، مدعی است که اعضأ خانواده سلطنتی به شمول شاه، داؤد خان و نعیم خان و دیگران، از طریق تحایف، رشوه، محصولات گمرکی، معاشات و ماکولات و ارتباط با قاچاقبران وغیره صاحب صد ها ملیون دالر در بانک های اضلاع متحده و کشور های اروپایی شده اند.

این ادعای اغراق آمیز غبار ممکن در زمینه برای حامیان لمړۍ و دوهمه سقاوی روی دلایل عندی و پشتون ستیزی قابل استناد باشد، ولی در نظر نویسنده این سطور جعل بزرگ و عاری از حقیقت است، غبار یک انسان سیاسی و درهمچو موارد، تابع احسااسات عندی اش قرار داشت و طبعأ هیچ انسانی در قضاوت هایش بخصوص در موارد سیاسی در جامعه، مبری از حب و بغض شده نمیتواند.

شاغلی سیستانی یک مؤرخ و نویسنده غنیمتی است، من نوشته هاو مضامین و مقالات و کتب شان را در مورد لمړۍ و دوهمه سقاوی، و دفاع از تاریخ و افتخارات ملی طلایی دانسته و در صورت لزوم به آن استناد میکنم ولی متاسفانه نظریات شان طی چند سال اخیر در مورد دهه دیمرکراسی و شخصیت داؤد خان وکودتای بد فرجام و بد شگون سرطانی، که آغاز آن سفید و نتیجه آن سرخ و خون آلود و به شهادت داؤد خان انجامید، مورد نوسانات و تناقضات فراوان قرار دارد.

شاغلی سیستانی در یکی از کتب خود به حکم و جدان و حقیقت گرایی مینویسد:

« تمام سیاست مداران و دولت مردان افغانستان در سه دهه اخیر محصول همان دوره دهه دیمکراسی است که با کودتای سردار محمد داؤد ستاره دهه دیمکراسی افول کرد.»

اما بعدتر جناب شان در یکی از نوشته های خود منتشره افغان جرمن، ذهنیت مردم افغانستان را در دوره دهه دیمکراسی به یک شوره زار تشبیه کرد که آماده پذیرش دیمکراسی نبود یا عبارت دیگر جامعه لیاقت هضم دیمکراسی را نداشت.

اگر در دوره دهه دیمکراسی ذهنیت ملت افغانستان در سطح شوره زار قرار داشت!! چطورتمام سیاست مداران و دولت مردان افغانستان در سه دهه اخیر، در همین شوره زار پرورش یافتند و مانند گل ها شگوفان و مانند ستاره ها، درخشیدن گرفت؟

از طرفی هم اگر یک جامعه از نظر ذهنی برای قبول دیمکراسی و آزادی های مدنی در پرتو نظام شاهی مشروطه در سطح شوره زار و عدم توانایی ذهنی برای پذیزش ارزش های دیمکراتیک آن قرار داشته باشد، پس چطور برای همچو جامعه، نسخه نظام جمهوری واقعی و منتخب مردم، که در پرنسیپ نظام مترقی تری است، قابل تجویز و تطبیق باشد.

شاغلی سیستانی درطول سالین متمادی در مورد شخصیت و جمهوریت داؤد خان نیز مواقف متفاوتی داشته اند که ضرورت به توضیح و تکرار مجدد ندارد، اما شاغلی سیستانی بحیث کاندید اکادمسین واقف و مستشعرند که کودتا انقلاب شده نمیتواند، لذا موصوف و هم چنان داکتر صاحب کاظم در مورد کودتای سرطان، همان لفظ کودتا را بکار میبرند نه انقلاب.

باور دارم یک متعلم ذکی صنف هفتم نیز قادر بدرک مباینت مفاهیم دو اصطلاح فوق الذکر است.

به هر صورت من در نظر دارم در مورد این ادعای شاغلی سیستانی که :« سردار داؤد خان از رهروان و پیروان راه امان الله خان بود.» در یک فرصت مغتنم، مدعیات خود را به عرض خواهم رسانید.

مفکر بزرگ مشرق زمین علامه داکتراقبال در رباعی پر مغز خود به پیشگاه خداوند چنین عرض میکند:

خدایا جز رضای تو نجویم

جز آن راهی که فرمایی نپویم

ولیکن گر به این نادان بگویی

خری را اسپ تازی گو، نگویم

با عرض حرمت

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Leave A Reply